اسکان نيوز-الهه موسوی: در هفته های اخیر موضوع صدور و فروش مجوز چهارپا برای شکارچیان خارجی آنهم در فصل زادآوری حاشیه های خبری زیادی را ایجاد کرد. هرچند سازمان حفاظت محیط زیست در جوابیه ای که به سایت دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران داد برخی اخبار حاشیه این مجوزها را تکذیب کرد اما مساله همچنان نقل محافل محیط زیستی است. در همین ارتباط گفت وگویی را با شهرام امیری شریفی درباره "مجوز شکار تروفه و حواشی آن" داشته ایم. او عضو هیات مدیره کانون دیده بان حقوق حیوانات است و سال هاست در حوزه مسائل مربوط به حیات وحش تلاش می کند.
شکار تروفه چیست؟
شکار تروفه (Trophée) به شکاری انتخابی گفته می شود که بنا به زیبایی ظاهری و بزرگی بخش های خاصی از بدن مانند شاخ ها و دندان ها مورد هدف قرار می گیرد و از این روی عمدتا حیوانات مسن تر را شامل می شود. متقاضی چنین شکاری معمولا فرد متمولی است که بدون نیاز به شکار برای تغذیه، با صرف هزینه به دنبال کسب رکوردی جدید در کلکسیون اجساد آویخته بر دیوارش است؛ و البته که برای رسیدن به چنین هدفی، سفر به کشورهای مختلف بسیار باب است. از این رو، کسب و صرف درآمد حاصله از این شکار در راستای حفاظت از حیات وحش، به ویژه در کشورهایی با بودجه حفاظتی پایین مثل ایران، تبدیل به توجیهی برای دفاع صرف از این مقوله شده است بدون اینکه روی دیگر ماجرا (مضرات و آثار مخرب) نمایانده و دیده شود و یا حتی ادعای طرفداران شکار تروفه، به صورت مستند راستی آزمایی شود. موارد مطرح شده در این گفت وگو، صرفا برخی اشکالات اجرای این روش شکار در شرایط فعلی است.
برخی معتقدند شکار، مانند "هرس حیات وحش"، راهی برای افزایش جمعیت آنهاست که مثل یک پوشش حفاظتی عمل می کند. نظرتان دراینباره چیست ؟
به ظاهر برخی شکارچیان تمایلی ندارند توجیه نیم قرن گذشته را به روز کنند و هنوز از کشتار انتخابی حیوانات مسن و غالب، با عنوان "هرس حیات وحش" یاد می کنند و آن را راهی برای افزایش جمعیت می دانند. بررسی ژنتیکی دادههای بلند مدت ۳۰ ساله توسط پژوهشگران دانشگاه های آمریکا، کانادا و انگلیس (Marco Festa-Bianchet et al) نشان می دهد که بر خلاف ادعای شکارچیان، اهداف شکار تروفه از نظر ارزش زادآوری در رتبه بالاتری نسبت به سایر افراد قرار می گیرند؛ اما حتی در سنین کمتر نیز به دلیل جذابیت ظاهری، مانند رشد بیشتر شاخشان، شکار می شوند.
نتیجه این روند این است که حذف افراد دارای شاخ بلندتر منجر به بقا و زادآوری بیشتر افرادی با شاخ کوتاه تر و وزن کمتر می شود؛ نتیجه ای درست عکس ادعای سنتی منتفعان شکار تروفه. مطالعات مشابه در نروژ حاکی از اثرات مخرب حذف نرهای مسن است. به هم خوردن نسبت جنسیتی و افزایش ماده ها، کاهش میانگین سنی نرها، تاخیر در رشد و زایش برخی از این اثرات است که مسبب ناپایداری ساختار اجتماعی و سلسله مراتب گله ها می شود. بر خلاف ادعاهای طرفداران شکار تروفه، نتیجه این اثرات، حتی تا توقف تولید مثل نیز پیش رفته و نرخ مرگ و میر در نرهای جوان تر، مشخصا کمتر از گله هایی بوده که در معرض شکار قرار نگرفته اند؛ پیروزی مطلق برای تعادل طبیعت.
ادعا می شود دغدغه اصلی شکار تروفه، حفاظت است و شکارچی خارجی هم پول می دهد و هم حافظ گونه های پراهمیت ماست. نظرتان چیست؟
بله متاسفانه؛ چنان تبلیغ می شود که شکارچی مرفه تروفه، گاه از آمریکا رنج سفر را خریده و راهی ایران می شود تا با شلیک به قوچ و میش و کل و بز، باعث حفاظت از آن چیزی شود که ما توانش را نداشته ایم. حفاظت با شلیک مستقیم به سوژه مورد حفاظت و همراه بردن شاخ و پوست و هدمانت. اما هرگز کسی نمی پرسد اگر هدف شکارچی دلسوز، حفظ حیات وحش است چرا همین میزان کمک مالی را به جای صدقه دادن به تورگردان و رعایا و کوله بر و خدمتگزاران، بدون شلیک به حساب سازمان های حفاظتی واریز نمی کند؟ یا چگونه است اگر فردی با هدف کمک مالی به یک پروژه حفاظتی وارد کشور شود، مورد پایش های خاص قرار می گیرد اما اگر برای شکار حیات وحش وارد شود، با پرداخت چندهزار دلار همه چیز را می خرد؟
چرا تمام حساسیت های حقوقی در ایران، درباره تخلفات شکارچیان داخلی و بومی است و شکارچیان خارجی از آن در امان هستند. آیا خارجیان در حوزه شکار در ایران تخلف ندارند؟
در این مورد تصاویر صفحه محیط زیست رسانه ها بسیار گویاست. هر روز خبری از دستگیری شکارچی های غیرمجازی مخابره می شود که در شرایط بد اقتصادی، به طمع چند 10 کیلو گوشت حیات وحش، اسلحه به دست گرفته اند؛ اما با هوشیاری محیط بانان جان بر کف، حاصلشان چیزی نبوده جز چند 10 میلیون تومان جریمه و چندین ماه زندان و تصویری با صورت محو در رسانه ها. در مقابل، شکارچی موبور تروفه، سوار بر اسب اقبال، از بدو ورود به فرودگاه خدمات ویژه تورگردانان شکار را دریافت می کند؛ تا حدی که زحمت حمل کوله و اسلحه را نیز به مستخدمینی می سپارد که از انعام دریافتی در قبال فروش حیات وحش سرخوشند.
این سمت ماجرا با کشتن موفق یک حیوان زیبا و تهیه انواع عکس های یادگاری و انتشار در سایت های شکارپرستان خاتمه می یابد. حال سوال اساسی از حفاظت گراهای تک بعدی این است که آیا حتی یک بار اثر این دوگانگی و بالا نشاندن شکارچی خارجی بر جوامع محلی و بومی را بررسی کرده اند؟ و آیا شنیده اند که حضور یک شکارچی خارجی، کل اسلحه به دستان بومی یک منطقه را علیه حیات وحش بسیج می کند با این احساس که اگر شکارچی وارداتی امکان شکار دارد، چرا محلی ها که با سختی بیشتر درگیرند و حق آب وگل در منطقه دارند نتوانند؟ یا اگر مجوزی صادر شده، حتما جمعیت وحوش زیاد شده و چرا افراد محلی از این نعمت بهره مند نشوند؟! اطمینان داشته باشیم شکارچی تروفه به دنبال بهبود شرایط حیات وحش نیست بلکه مشخصا به دنبال به دست آوردن شاخی بلندتر برای نصب بر دیوار است. اگر جز این بود، کمک ها واریز می شد اما ماشه ای کشیده نمی شد.
اجماع بدون استثنای علما بر حرام بودن شکار لهوی و تفریحی است؛ اما درباره شکارچیان خارجی، اعمال نمی شود. آیا شکار آنها تفریحی نیست؟
شکار تروفه، به خصوص شکاری که نیازمند سفر بین المللی، پرداخت هزینه های چند برابری برای مجوز و البته برای خدمات ویژه باشد، آن« هم برای کشتن یک قوچ یا بز، بدون ذره ای شک شکار تفریحی (لهوی) است که شکارچی، بدون نیاز برای تامین خوراک انجام می دهد. چنین شکاری بدون استثنا توسط مراجع شیعه حرام اعلام شده است. از آنجا که دین اسلام ریشه قوانین اجرایی ایران است، هرگونه معامله بر چنین فعالیتی (اعم از اصل شکار یا ارایه خدمات در راستای شکار تفریحی) شرعا باطل است و این مساله قابل دادخواهی در محاکم خواهد بود. مساله ای که شرایط شکار تروفه در ایران را در مقایسه با کشورهای غربی که عمدتا توسط مدافعان به عنوان نمونه ذکر می شود، متمایز می کند. به عنوان مثال در این مورد فرقی بین معامله و مصرف نوشیدنی الکلی، سرقت، فحشا و شکار لهوی وجود ندارد و ارزآوری با شکار تروفه، توجیه مناسبی محسوب نمی شود- چرا که در مقام مقایسه گردش مالی و ارزآوری، باقی موارد ذکر شده قطعا بسیار بیشتر از شکار خواهد بود.
پول و تضاد منافع در این میان چه نقشی دارند؟
بحث اول و آخر مدافعان شکار تروفه، درآمد حاصله و صرف آن برای حفاظت است. اما یک ضرب و تقسیم ابتدایی حاکی از آن است که کل درآمد حاصل از چند مجوز شکار چند هزار دلاری برای سازمان متولی حفاظت، از بودجه یکی از پروژه هایی که با نام آموزش جوامع محلی و امثالهم در اختیار خواص قرار می گیرد، کم تر است. مهم اینکه گاهی خروجی برخی از این پروژه ها، چند برگ کاغذ بدون کاربرد حفاظتی است که منجر به هزینه کرد ده ها و صدها میلیون تومان از بودجه ناچیز سازمان متولی حفاظت حیات وحش می شود. واضح است که چنین افرادی به چه دلیل بر طبل حمایت از درآمد شکارتروفه می کوبند.
وظیفه سازمان حفاظت محیط زیست در این میان چیست؟ به نظر می رسد وظایف متناقضی را بر عهده گرفته باشد که کاملا در تضاد با یکدیگر هستند.
من عنوان این وظایف متناقض را می گذارم "از حفاظت تا کوله کشی". فروش مجوز شکار، نظارت، پایش و برخورد با متخلفان شکار، حفاظت فیزیکی از مناطق و البته این اواخر کوله کشی شکارچیان خارجی مسوولیت های غیرقابل جمع سازمانی است که عنوان حفاظت از محیط زیست را یدک می کشد. از یک سو حفاظت و برخورد با شکار و از دیگر سو برنامه ریزی برای کسب درآمد و بودجه نویسی بر اساس درآمد حاصل از فروش تروفه، منافع متضادی است که محیط زیست و حیات وحش را به قهقهرا خواهد برد. شاید بهتر باشد نام منتفعان شکار تروفه و مشاوران و مدیران فعلی سازمان حفاظت محیط زیست را ثبت کرد تا در صورت ایجاد هر مشکلی برای حیات وحش، مشخص باشد مسوول و تصمیم گیرنده چه فرد یا گروه هایی بوده اند.
سخن آخر...
در چند سال گذشته، صدور مجوز شکار تا حد زیادی کاهش پیدا کرد. اگر صدور مجوز شکار تروفه حاصل افزایش جمعیت وحوش است، کاهش صدور مجوز شکار دلیل اصلی است که باید ادامه پیدا کند. اما اگر جمعیت کاهش داشته، صدور مجوز برداشت غیرمنطقی و منجر به کاهش بیشتر جمعیت خواهد بود و باید متوقف شود. در هر دو صورت، تمام اتفاقات رخ داده در این سال ها با بودجه محدود قابل امتداد است و چند هزار دلار بیشتر با در نظر گرفتن اثرات تخریبی بر اسلحه داران بومی، اشتباهی است که عاملانش باید مسوولیت اجرای آن را رسما به عهده بگیرند.
فراموش نمیکنیم که در سال های گذشته، درگیری دو ذی نفع قُرُق اختصاصی منجر به قتل یکی از طرفین شد و قرق هایی نیز به افراد بی صلاخیت واگذار شد که درگیری های محلی ایجاد کرد. ایکاش مدافعان این روش شکار که معتقد به اثربخشی بر جوامع محلی هستند، مشخصا اعلام می کردند این حجم اثربخشی بر جوامع محلی، چرا منجر به خروج دام از زیستگاه ها یا ترک شکار توسط اسلحه به دستان و یا حتی حذف رهاسازی سگ های گله در مناطق نشده است.