تابناک؛محمود ملکی؛بازی ایران و اسپانیا اگر چه باید فقط یک بازی فوتبال ساده بین دو تیم ملی در جام جهانی باشد، اما برای ما ایراانیان،آنقدر که جزئیات این بازی مهم است، خود بازی مهم نیست؛نکته آخر را همین اول بگویم ما هنوز هم لایی که وحید امیری به پیکه زد بارها و بارها به هم نشان می دهیم و با دیدنش احساس غرور و شادی می کنیم؛ما ایرانیان به این حد کم توقع ایم!
به گزارش«تابناک» در اوج همه سوالات بی پاسخی که ایرانیان از نحوه اداره حکومت توسط دولت و دیگر نهادهای انتخابی و انتصابی دارند،در اوج این همه بی تفاوتی که مقامات و نه مسئولان به کوچک شدن سفره های مردم دارند و در نهایت این همه حرصی که مقامات و نه مسئولان از مردم در می آورند،جام جهانی فوتبال همچو مسکنی است که دردها را برای مدتی به محاق برده است؛مسکنی که آنقدر طبیعی و معمولی است که عارضه اش برای حکومتگران در حد صفر است! این مسکن،درس ها دارد برای مقامات و البته نه مسئولان!
اول : جام جهانی فوتبال نشان می دهد که آنچه که ما گم کرده ایم هویت ملی است؛ما از پس از جنگ تا کنون،به تدریج،گاهی آرام و خیلی وقت ها هم تند و سریع،آن هویت یکپارچه ملی را از دست داده ایم! آنقدر که بین این ملت بذر خودی و غیر خودی را کاشته ایم!آنقدر عده ای از مردم را بر عده دیگر شورانده ایم و خط و خطوط تفرقه را بین مردم کشانده ایم،بین مردمی که برخی از آنان را به صرف نزدیکی به ما خوب و برخی دیگری را به صرف دوری از افکار و عقاید ما بد تلقی کرده ایم؛ جام جهانی نشان می دهد که ما دنبال هویت ایرانی مان هستیم؛زیر یک پرچم و به یک نام و آن هم ایران.ایرانیانی که از سرتا سر دنیا و البته از ایران با همه مشقاتش به روسیه رفته اند، این روزها فارغ از رنگ ها و حزب ها و ایدئولوژی ها با یک نام،فقط یک نام،با هم ارتباط برقرار می کنند؛ایران!شاید هیچ چیز دیگری جز ایران نتواند مردم این کشور را اینگونه مستحکم به هم پیوند زند! کافی است به تصاویر و ویدیوهایی که از زنان و مردان ایرانی،چه آنان که در روسیه اند و چه آنان که در خیابان های تهران به عشق تیم ملی کشورشان،شادی می کنند؛ نگاهی بیندازیم؛ایرانی این همه متحد و رنگارنگ، به ندرت دیده ایم این سالیان!
دوم: جام جهانی فوتبال،برای ما گشایشی است که هم نگرانی و اضطراب وجود دارد و هم امید و امیدواری؛هم شکوه و حماسه دارد و همه شادی و تلخی! این مردم همواره در طول هزاران سال با این احساسات متعارض،زیسته اند و ایران را بدین جا رسانده اند؛اتفاق کوچکی چون لایی زدن وحید امیری به پیکه،چنان آنان را غرق شادی و خوشی می کند که تا روزهای روز از آن برای همدیگر می گویند و از خوشحالی موقتی شاد می شوند؛سئوال این است که این همه مقام و نه مسئول،چرا نمی توانند به اندازه یک لایی مردم را خوشحال کنند؟اگر یک فوتبالیست،آن هم در یک بازی که اتفاقا نتیجه نهایی آن هم باخت است،می تواند به این میزان شادی و خوشحالی برای مردم به ارمغان آورد، چرا مقامات نمی توانند با همه کبکبه و دبدبه شان این کار را در طول سالیان انجام دهند؟راه دوری نمی رویم از آغاز سال جدید تا کنون،این همه مقام با آن همه خدم و حشم،برای چه کاری و چگونه لبخند را روی لبان مردم نشان داده اند؛دقت کنید از توقعات بالا و بیش از توان مقامات سخن نمی گوییم، در حد خوشحالی لایی انداختن،امیری به پیکه سخن می گوییم!
سوم:کارلوس کیروش،مربی خارجی تیم ملی فوتبال،مخالف و منتقد کم ندارد؛ تیم او به اسپانیا باخت،اما همه دنیا به احترام او و تیمش ایستاد؛چرا؟ کیروش مهره مار ندارد!فقط کاری را که به او سپرده اند را به درست ترین شکل ممکن انجام داده و به آنجام درست آن متعهد بوده است.فهم زیاد و یا پیچیده ای نمی خواهد؛مردم ایران مسوولی را که با تخصص عمیق خود،تعهدی حرفه ای به انجام کارش داشته باشند را دوست دارند و حتی در باخت و ناکامی در کنار او می ایستند! کارلوس کیروش نقطه مقابل مدیران رانتی بی تخصصی است که ناکامی های خود را از سازمانی به سازمان دیگر،از وزارتخانه ای به وزارتخانه دیگر و از نهادی به نهاد دیگر منتقل می کنند؛از بد اقبال و بخت ایرانیان،مدیریت رانتی و فاقد تخصص، بیماری مسری است که خیلی زود هم سرایت می کند و همه را درگیر خود می کند! باور کیروش برای مردم ما سهل و آسان است؛او از همان اول در بدو ورودش به تهران،گفت که نیامده است که از کوه های پر از برف تهران لذت ببرد(زمان ورود کیروش به تهران کوه ها گویا برف داشته اند!)، بلکه آمده است که فوتبال ایران را گامی به جلو حرکت دهد و ظاهرا هم لحظه ای از این قول و وعده و وعیدش کوتاه نیامده است و با ریز و درشت ورزش این کشور،درگیر شده است تا بتواند وظیفه اش را به درستی انجام دهد! شوربختانه مردم بعد چهل سال از انقلاب،این احساس را به دست نیاورده اند که مقامات برای تحقق وعده های آنان،حتی لحظه ای با خودشان،درگیری ذهنی و وجدانی پیدا کرده باشند.
چهارم: روزگاری در ایران پس از دوم خراد،شعار حزب مشارکت،ایران برای همه ایرانیان بود؛این شعاری است که نباید شعار یک حزب باشد؛این شعار باید برنامه عملی دولت و حاکمیت باشد؛تیم ملی فوتبال،برای همه ایرانیان است؛در روسیه کسی را به دلیل عقیده اش،ظاهرش و یا اعتقادش،از حمایت از تیم ملی منع نمی کنند؛هر ایرانی با هر مرام و عقیده ای و با هر ظاهر و قیافه ای،قلبش برای تیم ملی کشورش می تپد. تا زمانی که برنامه عملی دولت و حاکمیت،ایران برای همه ایرانیان نباشد، این ملت چیزی را کم دارد؛ ناقص است و هویتیش هم کاریکاتوری است!
در اوج همه سوالات بی پاسخی که ایرانیان از نحوه اداره حکومت توسط دولت و دیگر نهادهای انتخابی و انتصابی دارند،در اوج این همه بی تفاوتی که مقامات و نه مسئولان به کوچک شدن سفره های مردم دارند و در نهایت این همه حرصی که مقامات و نه مسئولان از مردم در می آورند،جام جهانی فوتبال همچون مسکنی است که دردها را برای مدتی به محاق برده است؛مسکنی که آنقدر طبیعی و معمولی است که عارضه اش برای حکومتگران در حد صفر است! این مسکن،درس ها دارد برای مقامات و البته نه مسئولان!