جامعه ایرانی به شکل ملموس و محسوسی عصبانی است. این مساله را هر روزه در شبکههای اجتماعی یا در سطح شهرها شاهدش هستیم هم آمار و ارقام موسسات جهانی، ایرانیان را جزو عصبانیترین جوامع نشان میدهد. منصوره نیکوگفتار عضو هیات مدیره انجمن روانشناسی اجتماعی ایران درباره عوامل ایجاد و تشدید خشونت در جامعه میگوید. به عقیده وی ناکامیهایی که در مسیر رسیدن به هدف وجود دارند عامل اصلی ایجاد خشونت و عصبانیت در افراد است. در حقیقت فشارها و استرسهای زیادی از جوانب مختلف بر مردم تحمیل شده و آنها به دنبال تلنگری هستند تا این فشارها و هیجانهای منفی را تخلیه کنند.
♦♦♦
چندی است که در جامعه شاهد عصبانیت و اقدامات خشونتآمیزی در مسائلی نهچندان مهم، از جانب بسیاری از افراد هستیم. به نظر شما آیا کاسه صبر مردم لبریز شده است؟
پرخاشگری مانند دیگر پدیدههای انسانی، متغیری پیچیده و چندعاملی است، به این معنا که نمیتوان برای عصبانیت و پرخاشگری یک علت مشخص را برشمرد. از اینرو عوامل متعددی در ایجاد این پدیده دخیل هستند که میتوان به تغییرات هورمونی و افزایش سطح تستوسترون، مصرف مواد محرک و مخدر اشاره کرد، اما بدون شک یکی از مهمترین عوامل موثر در ایجاد پرخاشگری، ناکامی است که همه ما در زندگی روزمره سطوحی از آن را تجربه میکنیم. ناکامی را شکست در مسیر رسیدن به هدف تعریف میکنند که میتواند احتمال وقوع پاسخ پرخاشگرانه فرد را افزایش دهد. به عبارت دیگر در مواجهه با ناکامی هم میتوان خویشتندار بود و خود را کنترل کرد، هم میتوان دست به پرخاشگری زد که این موضوع ریشه در یادگیری اجتماعی دارد. به این معنا که مشاهده رفتار دیگران مبنای یادگیری ما قرار میگیرد. در واقع در یادگیری اجتماعی لزومی ندارد که رفتار ما مستقیماً مورد تقویت یا تنبیه قرار بگیرد، بلکه صرف مشاهده پیامد رفتار دیگران میتواند منجر به یادگیری شود. به عنوان مثال فردی وارد بانک میشود و در مواجهه با تاخیر و کندی پرسنل بانک در پاسخگویی به مشتریان دست به پرخاشگری میزند، در چنین شرایطی پرسنل بانک با رهبری رئیس شعبه بلافاصله فرد پرخاشگر را آرام کرده و کار او را انجام میدهند تا از اغتشاش در بانک و اختلال در فرآیند بانکداری جلوگیری کنند. اما بازتاب این مساله برای مشاهدهگران به این صورت است که فرد پرخاشگر با خشونت توانست کارش را پیش ببرد، از اینرو این نتیجه به دست میآید که با پرخاشگری زودتر میتوان به هدف رسید.
نکته دیگر در مورد یادگیری اجتماعی قصد و نیت عامل ایجاد ناکامی است. اگر در مثال بانک، تاخیر در پاسخدهی ناشی از تعداد بالای مراجعان باشد و همه کارکنان با سرعت معقولی مشغول ارائه خدمات باشند زمینه بروز پرخاشگری محدود میشود اما اگر تاخیر ناشی از کندی و دفعالوقت پرسنل باشد موضوع قصد و نیت عامل ناکامی در شکلگیری و ایجاد پرخاشگری برجسته میشود.
امروزه دلایل بیرونی زیادی در ناکامی مردم دخیل است، در واقع در شرایط کنونی کشور، ما با انواع فشارهای اقتصادی، تحریم، گرانی، بیثباتی و پیشبینیناپذیری شرایط اقتصادی مواجه هستیم. اگر این مواردی که برشمردم خارج از اراده و کنترل دولت و مسوولان باشد و هیچکدام از مسوولان و گروههای وابسته به آنها در زدوبندهای اقتصادی و اختلاسها و استفاده شخصی از منابع عمومی و مواردی از این قبیل دست نداشته باشند، مردم با ناکامی ناشی از تورم، گرانی و عدم دسترسی به بسیاری از مایحتاج اولیه زندگی کنار میآیند و به عبارتی خویشتنداری میکنند و رفع نیازهای خود را به تعویق میاندازند. اما اگر منبع ناکامکننده در ایجاد این شرایط دخیل باشد مانند اخباری که در خصوص آقازادهها، رانتخواران و... در شبکههای اجتماعی و گاه رسانههای رسمی انتشار پیدا میکند و مردم شاهد شرایطی باشند که خویشتنداری و همدلیشان کمکی به بهبود و تسهیل وضعیت نابسامان نمیکند. همچنین به موازات به تعویق انداختن تامین نیازهای اولیه به دلیل گرانی، شاهد و ناظر اخبار ناگوار چپاول و درازدستی عدهای به اموال عمومی هستند ناکامی از آستانه تحمل مردم فراتر میرود و خشونت و پرخاشگری افزایش مییابد زیرا در چنین شرایطی همدلی و خویشتنداری راه به جایی نمیبرد. امروز نیز اکثریت مردم در این وضعیت به سر میبرند بهجز اقلیتی که دسترسی به اطلاعات و رانتهای خاصی دارند و از شرایط اقتصادی و اجتماعی متفاوتی برخوردارند. بنابراین وقتی شرایط تبعیضآمیزی وجود دارد و مردم احساس بیعدالتی میکنند، آستانه تحمل افراد پایین میآید و هر بهانه کوچکی میتواند آنها را تهییج کند و به سوی خشونت سوق دهد و پرخاشگری در زمان نامناسب و در مکان نامناسب و با شخص نامناسب رخ میدهد. در حقیقت فشارها و استرسهای زیادی از جوانب مختلف بر فرد تحمیل شده و او به دنبال تلنگری است تا این فشارها و هیجانهای منفی را تخلیه کند. به همین دلیل میبینیم که افراد به دنبال مسائلی پیش پا افتاده مثل جای پارک و کرایه تاکسی به پرخاشگری کلامی و فیزیکی میپردازند و گاه برای دستمالی، قیصریه را به آتش میکشند و از دل همین موضوعات ناچیز، نزاعهایی با سرانجام هولناک زاده میشود و اینچنین است که جامعه به سمت عصبانیت پیش میرود.
در برهه فعلی چرا آتش خشم افراد با کوچکترین جرقهای روشن میشود؟
همانطور که پیشتر اشاره کردم قصد و نیت سیستم ناکامکننده در این موضوع دخیل است و یکی از عواملی که میتواند پرخاشگری را تعدیل کند این است که شخص یا سیستم ناکامکننده، طرح و برنامهای برای ناکام کردن ملت نچیده باشد.
به عبارت دیگر مردم با وضعیت ناگوار اقتصادی روبهرو هستند که در این شرایط دو سناریو وجود دارد. یا این شرایط در کنترل دولت و حکومت نیست و به کشور تحمیل شده است. در این صورت انتظار میرود همه آحاد جامعه از جمله مسوولان و گروههای وابسته به آنها با نابسامانیهای بازار و پسلرزههای افزایش نرخ دلار روبهرو شوند اما اخبار و اطلاعاتی منتشر میشود که حاکی از دسترسی گروههایی از جامعه به رانتهای خاصی است و در این شرایط سناریو دوم مطرح میشود. در سناریو دوم شرایط نامساعد پیشآمده ناشی از قصد و نیت عامل ناکامکننده است و گروههایی که به منابع قدرت متصلاند در چنین شرایطی آب در دلشان تکان نمیخورد و در روند برنامههایشان هیچ خللی وارد نمیشود، آقازادهها حتی در بدترین شرایط نرخ ارز و در اسفبارترین روابط با آمریکای جهانخوار همچنان با آرامش و در سایه امن شعارهای مرگ بر آمریکای پدرانشان به ادامه تحصیل خود میپردازند. در برهه فعلی به نوعی سناریو دوم در کشور ما حاکم است و چون مردم دچار بیاعتمادی شدهاند شرایط را تحمل نکرده و احساس ناکامی به صورت خشونت و عصبانیت بروز پیدا میکند.
چرا بسیاری از افراد خشم و عصبانیت خود را به شکلهای خیلی خشونتآمیز و تندروانهای چون آتش زدن خودرو یا موتور در مواجهه با جریمه پلیس یا دعوا و درگیری خونین در نزاعها نشان میدهند؟
برای این منظور نیاز به معیاری برای مقایسه داریم. مثلاً مقایسه با حوادث خشونتآمیز سالهای گذشته. یکی از عواملی که باعث میشود در شرایط کنونی وضعیت خشونت اسفبارتر ارزیابی شود، انتشار اخبار با سرعت بیشتر و کاملتر است. به طور مثال در یک دهه پیش که دسترسی وسیع به رسانههای مجازی وجود نداشت، اخبار از طریق روزنامههای مختلف پیگیری میشد که لزوماً همه خبرها و حوادث را یک روزنامه پوشش نمیداد. اما امروز اخبار به صورت یکجا در گروهها و شبکههای مجازی وجود دارد و به نظر میرسد که آمار آنها افزایش یافته است. ضمن اینکه امروزه، فشارهای اقتصادی، احساس ناامنی، چندشغله بودن و در نتیجه اضافهبار اطلاعاتی باعث میشود که آستانه صبر مردم کاهش پیدا کند و برخی از محرکها به طور مناسب مورد پردازش قرار نگیرند. به عنوان مثال یک رفتار ممکن است در مواجهه با یک ذهن آرام و خنثی، رفتار بیخطری به نظر برسد اما در مواجهه با ذهنی پرتنش و لبریز از دغدغهها، همان رفتار خنثی میتواند خطرناک و تهدیدکننده جلوه کند و واکنش متفاوتی را رقم بزند.
صحبت از شبکههای اجتماعی شد، به نظر شما نقش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در مساله عصبانیت و پرخاشگری در جامعه چیست؟
به هر جهت هر ابزار و رسانهای میتواند هم ابعاد مثبت داشته باشد، هم منفی. بعد مثبت رسانهها شامل دسترسی آزاد به اطلاعات برای همه مردم صرف نظر از پایگاه اقتصادی و اجتماعی آنهاست. جنبه منفی آن هم این است که هر نوع اطلاعاتی فارغ از صحت و سقم، میزان اعتبار و سندیت آن منتشر میشود و تشخیص اینکه آیا منابع منتشرکننده اطلاعات و اخبار معتمد و معتبر هستند یا سوءنیتی در کار است و به قصد کلاهبرداری و با اهداف نامشروع به جعل و تحریف اخبار و اطلاعات میپردازند برای همگان میسر نیست. این موضوع میتواند باعث ایجاد شایعه و رعب و وحشت در جامعه شود. در این راستا افزایش سواد رسانهای میتواند از آفتهای شبکههای اجتماعی بکاهد.
وزن مسائل اقتصادی و وضعیت معیشت مردم در ترویج خشونت و عصبانیت چقدر است؟
به عقیده من مسائل اقتصادی یکی از مهمترین عوامل در تشدید این وضعیت است. در واقع افزایش خشونت در جامعه شهری امروز بیش از آنکه به عوامل روانشناختی و درونفردی یا حتی بینفردی نسبت داده شود معلول زمینههای اقتصادی است. یکی از مواردی که میتواند بر ناکامی اثر گذارد این است که اگر ناکامی همراه با محرکهای برانگیزاننده باشد خشونت بیشتری تولید میشود. ناکامی ناشی از فشارهای اقتصادی و افزایش نرخ تورم باعث میشود به تدریج گردوغبار فقر بر سر و روی طبقه متوسط بنشیند. در واقع بنیه اقتصادی طبقه متوسط هر روز ضعیفتر میشود و توان خرید کاهش پیدا میکند. پیگیری اخبار انتصابهای قومی و قبیلهای و حتی حزبی که فاقد شایستگی هستند از یکسو، و مانور قدرت و تفاخر دارندگان ماشینهای لوکس و گرانقیمت در خیابانها از سوی دیگر به عنوان محرکهای برانگیزانندهای عمل میکنند و باعث میشوند ناکامی به سمت تولید پرخاشگری بیشتر پیش رود.
نکته دیگری که باید اضافه کنم کمرنگ شدن فضایل اخلاقی است، یعنی بیاخلاقی در تعاملات زندگی اجتماعی و شغلی نقش یک تسهیلکننده و کاتالیزور را دارد. در حقیقت ما در زندگی شغلی و در سیستم اداری بدون توسل به دروغ، ریاکاری و تظاهر کاری از پیش نمیبریم و در عمل بر اساس یادگیری اجتماعی و الگوهایی که وجود دارد کسانی میتوانند کارهایشان را با سرعت بیشتری انجام دهند که به هر ابزار غیراخلاقی متوسل شوند.
در گزارشهای منتشره یکی از عوامل ایجاد تنش و عصبانیت بین مردم ایران به آلودگیهای صوتی و فرهنگ ترافیکی برمیگردد، نظر شما در این باره چیست؟
آلودگی عبارت است از هر صدایی که باعث به هم خوردن آرامش و تمرکز ما میشود و شامل ترافیک خودروها و موتورسیکلتها، صدای ناشی از فعالیتهای صنعتی، ماشینآلات و تجهیزات ساختمانسازی و نظایر آن است. در کشورهایی که به سلامت روان و کیفیت زندگی شهروندان اهمیت میدهند قوانین و تدابیری برای کنترل و رفع آلودگی صوتی پیشبینی شده است. مطابق یافتههای پژوهشی بین آلودگی صوتی با افزایش فشار خون، افزایش تپش قلب، کاهش قدرت یادگیری در کودکان، ترشح هورمون استرس، اختلالات خواب و کاهش آستانه تحمل رابطه مستقیمی وجود دارد. بنابراین نقش آلودگی صوتی در افزایش پرخاشگری جامعه ایرانی در سطح معاونت در جرم مطرح است که قانونی برای رسیدگی به آن وضع نشده است.
آیا خشونت با احساس امنیت، نبود فضای گفتمان و آزادی بیان ارتباطی دارد؟
آزادی بیان یکی از اساسیترین حقوق شهروندی هر انسان است که همه افراد آدمی در بیان اندیشه و فکر خود، تا جایی که موجب نقض حقوق دیگران و نظام ارزشی مورد احترام جامعه نشوند، مجازند. آزادی بیان در کنار سایر آزادیهای فردی و اجتماعی مشروع، عدالت اجتماعی را تحقق میبخشد. احساس عدالت اجتماعی و بهتبع آن احساس امنیت جایی برای خشونت باقی نمیگذارد.
نقش نهادهای آموزشی و پرورشی از نهاد خانواده گرفته تا مدرسه و دانشگاه را چگونه ارزیابی میکنید؟
قطعاً نقش خانواده و آموزش و پرورش در کاهش پرخاشگری و دوری از رفتارهای خشونتآمیز میتواند خیلی موثر باشد. تقویت روحیه همدلی از کودکی، ارائه الگوهای اخلاقمدار، ارائه الگوهای جامعهپسند و رفتارهای همدلانه میتواند به افراد از کودکی یاد بدهد که غیر از منافع خودشان به دیگران هم فکر کنند و به جای پیشرفت فردی به منافع جمعی بیندیشند. یکی از مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد همین است و روی کار گروهی و تیمی تاکید نمیشود. در واقع سیستم آموزش و پرورش در کشور ما مبتنی بر پیشرفت انفرادی است و اساساً نمیتوان از چنین سیستمی انتظار داشت تفکر گروهی و کار تیمی و همدلانه را تقویت کند. از اینرو باید تغییرات بنیادی در سیستم آموزش و پرورش ایجاد کرد تا شاهد چنین رفتارهای ضداجتماعی و جامعهستیزی نباشیم.
در راستای صحبتهای خودتان چرا جامعه ایرانی در دههها و سالهای گذشته از طریق صبر و پرورش آرامش در جامعه ناتوان بوده است؟
همه عواملی که پیش از این ذکر کردم باعث میشود که جامعه طی این سالها هم زمینه مناسب خویشتنداری و پرورش آرامش را نداشته باشد و هم از الگوهای مناسبی برای رشد و نهادینه کردن چنین رفتاری بیبهره باشد. در حقیقت در جامعه اسلامی که باید اوج اخلاق، اوج مدنیت، اوج همراهی و همدلی به نمایش گذاشته شود اما در رقابتهای انتخاباتی میبینیم که هدف وسیله را توجیه میکند و افراد برای دستیابی به یک پست یا مسوولیت به عنوان مثال در شورای شهر یا در مجلس شورای اسلامی از هر ابزاری استفاده میکنند. به عبارت دیگر علاوه بر اینکه باید آموزش صورت بگیرد، باید پرورش الگوهایی هم در این زمینه اتفاق بیفتد و رفتارهای جامعهپسند تشویق و ترغیب شوند. رویه جاری در مملکت ما تنبیه و مجازات مجرمان است که بعد از وقوع جرم مجرمان را دستگیر میکنند و به کیفر میرسانند. در حالیکه باید با فرهنگسازی و ارائه الگوهای اخلاقی از وقوع اتفاقات ناخوشایند پیشگیری کرد و با تشویق و تجلیل از افرادی که رفتارهای مثبت و قابل تقدیری نشان دادند این مسیر را تقویت کنیم.
با توجه به اینکه خشم و عصبانیت از هیجانهای تخلیهنشده نشات میگیرد، چه راهکارهایی برای تخلیه هیجانهای مردم و به دنبال آن کاهش خشونت پیشنهاد میکنید؟
ممنوعیتها و محدودیتهای زیادی که طی سالها به صورت کاملاً سلیقهای و بدون مبنای شرعی و عرفی تحمیل شده است متاسفانه سر از جاهای نامناسبی درآورده و بخش قابل توجهی از آسیبهای اجتماعی را نیز رقم زده است. هنوز در کشور ما راهکاری برای ابراز شادی به صورت جمعی طراحی نشده است. در شرایطی که از تمام کانالهای رسانه ملی به طور 24ساعته انواع موسیقیهای کلاسیک و سنتی و پاپ پخش میشود هنوز بعد از گذشت 40 سال از انقلاب نشان دادن ساز در تلویزیون ممنوع است. با این همه تناقض، طبیعی است که به هیچ راهکاری برای تخلیه هیجانهای مثبت و مشروع و ابراز شادیهای جمعی که یکی از بهترین راههای کاهش خشونت است نرسیم.
چه راهکارهای دیگری برای خروج از این وضعیت پیشنهاد میکنید؟
تغییر زوایه دید در نظام آموزشی یکی از راههای خروج از این بنبست است تا کودکان با مفهوم همدلی و از خودگذشتگی آشنا شوند و این موضوع به عنوان یک فضیلت در جامعه مطرح شود. در شرایطی که هدف وسیله را توجیه میکند و زرنگی و رندی به معنای تجاوز به حق دیگران، به معنای یک فضیلت شمرده میشود و در جامعه نهادینه شده است تلاشهای زیادی برای اصلاح چنین نگرش و رویکردی باید صورت گیرد.
این گفتوگو نخستین بار در پایگاه مجله تجارت فردا منتشر شده است.