استفاده از آنتن زنده تلویزیون برای دفاع تمام قدت از احسان علیخانی، مجری برنامههای مناسبتی صداوسیما، با نقدهایی به شدت نقدهای مرتبط با جزئیات پرونده مؤسسه ثامن الحجج همراه شده و از زوایای مختلف بر این موضوع تمرکز شده است؛ اما اگر این اتفاق در غولهای رسانهای دنیا رخ میداد، آیا غولهای رسانهای حاضر میشدند اعتبار خود را در همان کفهای از ترازوی داوری عمومی قرار دهند که اعتبار مجریشان در آن سبک و سنگین میشود؟
به گزارش «تابناک»؛ احسان علیخانی به واسطه نوع فعالیتش در تلویزیون، موافقین و مخالفین جدی داشته است و پس از لو رفتن نوع تبادلات مالی او و مؤسسه مالی ثامن الحجج ـ حتی پس از ممنوعیت رسمی فعالیت و تبلیغات این مؤسسه ـ صف مخالفانش به مراتب پرتعدادتر از موافقانش شده است؛ اما هرکس در هر صفی مانده موضعی تند نسبت به این وقایع دارد؛ گروهی متشکل از تفکرات مختلف سیاسی و فرهنگی به شدت از علیخانی (با انگیزههای مختلف) حمایت میکند و گروهی متشکل از تفکرات مختلف سیاسی و فرهنگی، نقدهای جدی نسبت به او وارد کردهاند.
پرونده علیخانی جزو مواردی است که نمیتوان تأکید کرد کلیت اصولگرایان یا کلیت اصلاحطلبان یک موضع ثابت درباره او دارند و این موضوع پس از حرفهای غیر واقع او و رضا رشیدپور در برنامه حالا خورشید و توجیهات آنها به مراتب بیشتر شد. نقدها دیگر صرفاً به تبادلات مالی این مجری با یک مؤسسه غیرقانونی محدود نمیشود. نقدهای تازه درباره استفاده شخصی از آنتن تلویزیون ملی ایران برای بازسازی چهره یک مجری مناسبتی متوجه سوابق صداوسیماست؛ استفاده شخصی که در یک برآورد قیمت گذاری بالایی شده و این 17 دقیقه و 40 ثانیه که به جز تلاش برای شستن دستهای احسان علیخانی در سایر بخشهای خبری بود، ارزش میلیاردی داشت.
بر اساس جدول تعرفههای تبلیغات تلویزیونی سال 97 که توسط اداره بازرگانی صداوسیما منتشر شده، زمان پخش به 35 «طبقه» مشخص شده که از طبقه یک تا 35 افزایش قیمت دارد. قیمت میانگین این 35 طبقه، بیش از 24 میلیون تومان برای هر ثانیه است. اگر برنامه حالا خورشید را رپرتاژ آگهی صداوسیما برای خودش و سلبریتی محبوبش قلمداد کنیم، هزینه این آگهی به 86 میلیارد و 455 میلیون و 800 هزار تومان میرسد! اما مسأله حتی این رقم نیز نیست، چون هر روز ساعتها رپرتاژ مجانی برای اشخاص مختلف در شبکههای مختلف پخش میشود و اگر قرار بر فاکتور کردن این رقم باشد، با اعداد نجومی مواجه میشویم.
چالش اساسی این است که در اغلب اوقات به چهرههایی که مورد اجحاف واقع شدهاند، فرصت دفاع از خودشان در تلویزیون داده نشده است و اگر محدود فرصتهایی به آنها تعلق گرفته، به صورت تلفنی یا در مدت محدود زمانی و به مراتب کمتر از زمانی بوده که به اشخاص تاخته است. بنابراین در موقعیتی که یک مجری تلویزیون در معرض نقد جدی واقع شده، اینکه تلویزیون تریبون را یکطرفه در اختیار او و حامیانش قرار دهد، یکجانبهگرایی تلویزیون را بیش از پیش پررنگ میسازد و این نقطهای است که منتقدان بر آن دست گذاشتهاند. علیخانی خود را سرمایه اجتماعی میخواند و با این استدلال از چنین رانتی برخوردار شده اما آیا دیگر رسانهها با سرمایههایشان چنین میکنند؟
برای درک بهتر میتوان به یک نمونه اشاره کرد. «تخت گاز / Top Gear» پربینندهترین برنامه تلویزیونی در سالهای اخیر نه در میان برنامههای بیبی سی بلکه در سطحی فراتر و در میان تمامی برنامههای جهان بوده و این موفقیت به زعم همه کارشناسان به مدد ابتکارعمل جرمی کلارکسون مجری 58 ساله این برند بود. او در پشت صحنه تولید یکی از قسمتهای تخت گاز با یکی از تهیه کنندگان این برنامه درگیر میشود و با توجه به تذکراتی که قبلاً دریافت کرده بوده، بلافاصله مدیریت بی بی سی تصمیم به قطع همکاری با او میگیرد.
تصمیم مدیران بیبی سی بسیار پرهزینه بود. موجی از نقدهای منفی در طیف گستردهای از رسانهها بی بی سی را هدف قرار داد، یک کمپین چند میلیون امضایی برای حفظ این گروه امضا شد و طرفداران با اجاره یک تانک به مقابل ساختمان بی بی سی آمدند و اعتراضشان را حضوری به سمع و نظر مدیران این غول رسانهای رساندند. مدیران بی بی سی اما حاضر نشدند اصولشان را زیر پای بگذارند و با تکیه بر درخواستهای عمومی، نسبت به اصول بنگاه خبری اغماض نشان دهند و این سرمایه عظیم را حفظ کنند. آنها احتمالاً حدس میزدند تخت گاز پس از کلارکسون به شدت آسیب میبیند اما حاضر نشدند به یک مجری باج دهند و بدین ترتیب به سایر برنامهسازان و عوامل بی بی سی نشان دادند، عبور از خطوط قرمز چه هزینهای دارد و بدین ترتیب کلارکسون به خوششانسی علیخانی نبود.
در پرونده احسان علیخانی کاملاً مشخص است که پس از اعلام غیرمجاز بودن مؤسسه ثامن الحجج در آبان 1393 و ممنوعیت تبلیغ این مؤسسه در تلویزیون، دو برنامه تحویل سال 1394 و ماه عسل رمضان 1394 با اسپانسرینگ این مؤسسه در قالب باشگاه فرهنگی ورزشی روی آنتن رفته است و همان زمان نیز به دور زدنِ دستور ممنوعیت تبلیغات در رسانهها اعتراض شده است. بنابراین اظهار جهل از ممنوعیت تبلیغ چنین مؤسسهای و طرح مباحث انحرافی برای گریز از این موضوع، قابل پذیرش نیست و ای کاش شاهد یک عذرخواهی ساده از سوی او میبودیم.
بدون شک توجه به نقش امثال علیخانی و حامیانِ پنهانش که رقمهایی تحت هر عنوان از این مجموعه دریافت کردهاند، با رسیدگی به آنهایی که به این مؤسسات مالی مجوز دادهاند و یا بر روند فعالیت آنها نظارت نکردهاند و همچنین دیگر دانه درشتهای این پرونده منافاتی ندارد؛ بنابراین به همان اندازه که انتظار میرفت با این مجری مناسبتی به عنوان مبلغ این مؤسسه مالی غیرقانونی برخورد شود، باید افکارعمومی پیگیر برخورد با عوامل پشت پرده این مؤسسه نیز باشد. با این حال اکنون مسأله درباره یک رویه غلط است که در رسانه ملی رقم خورده است.
بدون تردید بی بی سی نیز میتوانست همین رویه صداوسیما را در پیش بگیرد اما حاضر نشد اعتبارش را در همان کفه ترازو قرار دهد که اعتبار مجریاش در آن قرار گرفته و از سوی افکارعمومی وزن میشود. هرچند حفظ نیروهای پولساز برای صداوسیما ضروری است، اینکه اعتبار رسانه ملی صرف دفاع از یک مجری شود، رفتاری حرفهای نیست. صداوسیما در این دوران که رقبای سختی دارد، باید بیش از پیش به ارائه روایات منصفانه و از زبان همه طرفها روی بیاورد؛ در غیر این صورت مرجعیت این مجموعه پرهزینه برای کشور بیش از پیش آسیب میبینید.