درگیری بین جوانان محله فلاح و چاقوکشی آنها باعث مرگ یکی و محاکمه دیگری به اتهام قتل شد.
به گزارش شرق، متهم پرونده که به گفته خود یکی از سرشناسهای منطقه فلاح است، برای اینکه رقیب خود را از میدان به در کند، با ضربه چاقو او را زخمی کرده بود؛ هرچند او مدعی است قصدی برای بهقتلرساندن رقیبش نداشته اما اولیای دم در دادگاه درخواست قصاص کردند.
براساس محتویات پرونده سال 94 بود که به مأموران خبر دادند مردی به نام فریدون در منطقه فلاح کشته شده است. زمانی که مأموران در محل حاضر شدند متوجه شدند فریدون یکی از افراد مشهور فلاح است و افراد زیادی او را میشناسند؛ همچنین مشخص شد فریدون روز حادثه با فردی به نام شاپور درگیر شده است. شاپور نیز از افراد مشهور منطقه فلاح است و از سالها پیش با مقتول و اعضای خانوادهاش درگیری داشته است.
پلیس موفق شد شاپور را در یکی از بیمارستانهای تهران شناسایی کند. او که از ناحیه دست و پا زخمی شده بود، برای درمان به این بیمارستان رفته و دهها بخیه نیز به بدنش خورده بود.
شاپور بعد از دستگیری به قتل فریدون اعتراف کرد و گفت: من و فریدون هردو از گندهلاتهای منطقه فلاح بودیم و با هم درگیری داشتیم. هرکدام از ما طرفدارانی داشتیم و افرادی کنارمان بودند. با اینکه من دوست نداشتم با فریدون کل بیندازم اما او دستبردار نبود. چند سال قبل برادر فریدون در حمایت از او با من درگیر شد و ضرباتی را بر بدن من وارد کرد، من هم از او شکایت کردم؛ دادگاه رأی بر دیه صادر کرد و این رأی نیز مورد تأیید قرار گرفت اما برادر فریدون قاچاقی از کشور خارج شد و دیه من را هم نپرداخت.
متهم گفت: من و فریدون اختلافمان بیشتر شد و برادران او هم برای خرابکردن من در محل هر کاری میکردند. یک روز روی ماشین یکی از اهالی محل اسید ریخته بودند. برادر کوچک فریدون به خاطر دشمنیاي که از قبل داشتیم، این موضوع را به من نسبت داده و به اهالی گفته بود من این کار را کردم. وقتی موضوع را شنیدم خیلی ناراحت شدم. رد برادر فریدون را زدم و یک روز وقتی در عروسی بود، او را گیر انداختم و کتکش زدم و گفتم این کار را کردم که ادب شوی و دیگر حرف دروغ نزنی.
متهم در ادامه گفت: من روزهای سختی داشتم؛ همسرم باردار بود و من هم بیکار بودم. هیچ پولی نداشتیم و من هم برای اینکه پولی داشته باشم و به همسرم رسیدگی کنم، تصمیم گرفتم حلقه ازدواجم را بفروشم. روز حادثه برای فروش حلقه اقدام کردم. به چند طلافروشی رفتم؛ مغازهها بسته بودند و من مجبور شدم برگردم. نزدیک خانه بودم که یکی از اهالی به من گفت فریدون سراغت را میگیرد اما بهتر است تو به خانه بروی؛ با او درگیر نشوی و برای خودت دردسر درست نکنی.
راستش من هم دنبال دردسر نبودم؛ دنبال این بودم که یکطوری پول جور کنم و همسرم را که در وضعیت سختی بود، نجات دهم. در راه فریدون را دیدم که از روبهرو میآمد. او به محض اینکه من را دید حمله کرد. چاقوی بزرگی دستش بود. نمیخواستم درگیر شوم. سعی کردم جلوی ضربات او را بگیرم اما دستبردار نبود و چندین ضربه بر بدن من زد و زخمی شدم. من به هر سختی که بود، چاقو را از دستش گرفتم اما نتوانستم خودم را نجات دهم و یک ضربه زدم که بتوانم از دستش رها شوم.
شاپور گفت: من و فریدون دو رقیب بودیم و با هم درگیریهای زیادی داشتم اما قصدی برای کشتن او نداشتم؛ در مرام ما کشتن همدیگر معنایی ندارد.
بعد از اعترافات متهم و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه کیفرخواست علیه او خوانده شد، اولیای دم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام را قبول کرد و گفت: من فریدون را کشتم اما چارهای به جز این کار نداشتم و برای نجات جان خودم مجبور به این کار شدم. با اینکه رقیب بودیم و کلهای زیادی با هم داشتیم اما قصدی برای کشتن او نداشتم و هیچوقت هم راضی به مرگش نبودم و اصلا دلم نمیخواست چنین اتفاقی بیفتد اما برای اینکه بتوانم خودم را از دست او نجات دهم، چارهای جز این کار نداشتم و مجبور بودم یک ضربه بزنم تا رهایم کند.
متهم سوابق کیفریاش را که شامل شرارات، عربدهکشی، مزاحمت و درگیری بود، قبول کرد و گفت: من همه چیزهایی را که گفتید، قبول دارم و بارها بازداشت شده و به زندان رفتهام اما درباره فریدون چارهای جز اینکه از خودم دفاع کنم نداشتم و ضربهای که زدم، فقط برای نجات جان خودم بود و نمیخواستم او را بکشم. به اولیای دم تسلیت میگویم و درخواست گذشت از سوی آنها را دارم.
در ادامه وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد و مسئله دفاع مشروع را مطرح کرد. با پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.