احمد مسجدجامعي، وزیر سابق ارشاد که چندی پیش در سفری به عراق ملاقاتی هم با آیت الله سیستانی داشته، به شرح این دیدار و نقل مباحث دقیق ایشان پرداخته است.
ظرایف این گزارش نوع برخورد متواضعانه و همچنین احاطه دقیق ایشان به مباحث علمی و فکری روز ایران را نشان می دهد.
مسجدجامعي در ویژه نامه نوروزی اعتمادملی می نویسد: آنچه ميخوانيد، حاصل ديداري است با آيتا... سيستاني در سفر اخيرم به عراق.اين گفتوگو ضبطشده نيست و فكر نميكردم روزي آن را بنويسم.گفتههاي ايشان را نقل به مضمون كردهام، هرچند كوشيدهام عين عبارات ايشان تا جايي كه ممكن است محفوظ بماند.
از بازارچهاي شلوغ وارد كوچهاي تنگ ميشويم؛ با خانههاي قديمي. منزل آيتا... سيستاني در همين كوچه قرار دارد.
فكر ميكنم با توجه به وضعيت ويژه عراق بايد تدابير شديد امنيتي براي ورود به آن خانه حاكم باشد، اما نشاني از تدابير سخت نيست. احترام ميكنند و بيآنكه كسي از ما درباره همراهداشتن موبايل يا چيزهاي مشابه ديگر سوال كند، وارد منزل ميشويم.
در اينجا روحانيون كشورهاي مختلف حضور دارند. هرچند زبان غالب عربي است، اما حضور زبان فارسي را هم حس ميكنم و ميتوان با اين زبان هم گفتوگو كرد. يكي، دو نفر همراهي ميكنند، تا دقايقي بعد وارد اتاق آيتا... بشويم.
اتاق بسيار ساده است و ايشان دو زانو در كنجي نشستهاند. انتظار ميرفت مطابق روال معمول وسايل و تجهيزاتي از قبيل دوربين و ضبط صوت و غيره در اتاق پيشبيني شده باشد، اما چنين نيست، تشريفاتي به چشم نميخورد و جز پتوي كنار اتاق تجمل ديگري وجود ندارد. اينك در محضر ايشان نشستهايم و آشناييهاي اوليه حاصل شده است.
قاعده اين است كه آقاي سيستاني بپرسند و ما پاسخ دهيم، اما با فروتني و ادب تمام ايشان سخن را آغاز ميكنند و گزارشي كوتاه از وضعيت عراق امروز ميدهند و ميافزايند: ما اينجا به ابتلائات سخت آزمايش ميشويم و البته گلايهاي هم نيست و خدا را شكرگزاريم. ائمه ما هم به ابتلائات سختي دچار بودند. آنها پيشوايان ما هستند. ما خدا را شاكريم كه براي اين مشكلات در عراق انتخابمان كرد و اين لياقت را در ما و مردم عراق ديده و اينگونه امتحان ميكند.
اگر با من نبودش هيچ ميلي
چرا ظرف مرا بشكست ليلي
شما در اينجا به زيارت آمدهايد، قبول باشد؛ ولي ما در جوار حرم مطهر اميرالمومنين(ع) هستيم و توفيق تشرف نداريم.
من در اين سالها به واسطه شرايط دشوار امنيتي، فقط يك بار موفق به زيارت در حرم شدهام؛ آن هم زماني بود كه پس از معالجات از خارج به اينجا برگشتيم و قبل از آمدن به خانه به زيارت حرم مطهر موفق شديم.
شما از كشتارهاي شيعيان و مردم عراق خبر داريد؛ از ظلمهايي كه به مردم ما ميشود، كم و بيش اطلاع داريد؛ از ضربههايي كه به ما وارد ميشود، قدري شنيدهايد، ولي ما بايد تحمل كنيم:
مرد آن است كه در كشاكش دهر
سنگ زيرين آسيا باشد
من به آينده عراق خوشبين هستم و اميدوارم كه ما از اين امتحانات و ابتلائات سربلند بيرون بياييم.
شما هم قدر امنيت را در كشورتان بدانيد. الان در افغانستان، پاكستان و عراق كه همسايه شما هستند، ناامن است و شما مراقب اين امنيت در كشورتان باشيد. در مثل است كه مرگ فقط براي همسايه نيست.
اين گزارش ما بود؛ حالا شما كه مشكلاتي از اين نوع نداريد، از اوضاع ايران بگوييد؛ از اوضاع فرهنگي و فكري ايران بگوييد؛ شما در برابر نظرات جديد و ديدگاههاي فكري غرب چه كارهايي كردهايد؟
واقعيت اين بود كه من آمادگي چنين پرسشي از ناحيه ايشان را نداشتم. غافلگير شده بودم. تصويري كه تاكنون از ايشان در ملاقات با ايرانيها نقل ميشد، حول محورهاي ديگري بود: بحث درباره آراي فقهي و تاكيد اهميت حديث و كمي هم مباحث سياسي و البته مسائل مستحدثه را هم مطرح ميكردند.
يكي از دوستان از ايشان پرسيده بودند كه چرا دوره درس خارج شما اينقدر طولاني است و پاسخ شنيده بود كه من مقيد هستم به مسائل خلاف و نظرات اهل سنت در مباحث فقهي بپردازم، اما اين بار بحث لوني ديگر داشت و از حوزه ديگري آغاز شده بود؛ پرسش در باب فرهنگ و مباني فكري و نظري بود.
پرسش آقاي سيستاني، پرسش سادهاي نيست، بلكه دغدغه مهمي است كه همه ما درگير آنيم.
در پاسخ به ايشان ميگويم يكي از رويدادهاي مهم فرهنگي در سالهاي پس از انقلاب در ايران رواج و شكوفايي دانشنامهنويسي است. بيش از دو دهه است كه ما در اين حوزه كار ميكنيم، ميكوشيم با منابع و نگاههاي جديد كه منطبق با شرايط امروز عالم باشد، مباحث و مطالب مختلف را به صورت مقالات دايرهالمعارفي تاليف و تدوين كنيم تا به سهولت در اختيار مراجعهكنندگان قرار گيرد و پاسخگوي پرسشهاي آنها باشد. البته اينگونه كارها لزوما جنبه گروهي و سازماني دارد و كاري فردي نيست.
آيتا... سيستاني در تاييد ميگويند امروز ديگر كارهاي بزرگ فردي چندان معنايي ندارد و چنين كارهايي بايد لجنهاي باشد و بعد بحثي را پيش ميكشند كه بيشتر باعث تعجب و شوق من ميشود. هيچ انتظار آن را نداشتم.
ايشان با همان لحن آرام و سخن بيپيرايه ميگويند: من برخي از اين كارها را ديدهام و وقتي با تسلط تمام به نقد و بررسي برخي از مدخلهاي اين دايرهالمعارفها اشاره ميكنند تعجب و حيرتم بيشتر ميشود.
آيت الله به مدخل <ابن تيميه> و <ابنسينا> به عنوان نمونههايي كه ديدهاند، اشاره ميكنند و درباره آنها نظر ميدهند.
مدخل ابن تيميه نوشته مرحوم آقاي زرياب خويي است. ايشان بيآنكه اشارهاي به نام پديدآوردنده داشته باشند، ميگويند كه اين مقاله طولاني و خوب است؛ ولي بعضي از ابعاد و آثار مهم ابنتيميه ديده نشده است و در برداشتها و استنباطها نظرات ويژهاي كه بديع باشد، ارائه نشده است؛ من هنوز از از تامل در اين سخن بيرون نيامدهام كه به مدخل بعدي ميپردازند.
مدخل ابنسينا را مثال ميزنند. اين مقاله را مرحوم آقاي شرف خراساني تاليف كردهاند؛ ايشان اين بحث را با مدخل ابنسينا در دايرهالمعارف جديدي در مصر، كه نام آن را نبردند، مقايسه ميكنند و كار مصريها را منسجمتر و با ايدهاي روشنتر ارزيابي ميكنند؛ هر چند مدخل ابنسينا در دانشنامه ايران منابع بيشتري را ارائه داده و اطلاعات و حجم مطالب آن گسترده است ولي ميتوانست جنبه تحليلي بيشتري داشته باشد.
پس از آن به مدخل، <اعتباريات>، ميپردازند؛ اين مدخل به قلم آقاي سروش است و درباره آن ميگويند كه اين مقاله گاهي به نظرات ميرزاي نائيني و گاهي به آراي مرحوم كمپاني نزديك ميشود؛ هر چند انسجام و ايده روشني در آن نميتوان يافت.
سپس تاكيد كردند كه البته در بين دانشنامههاي فارسي فقط دايرهالمعارف بزرگ اسلامي را ديدهاند و ترجمه عربي برخي از مجلدات آن را نيز دارند. سر ويراستار اين دانشنامه سيدمحمدكاظم موسوي بجنوردي است و پدر ايشان از بزرگان حوزه نجف بودهاند.
در اينجا از طرحي سخن گفتم كه چند سال پيش براي ارزيابي مدخلهاي اسلامي دايرهالمعارفها و اظهارنظر در باب رتبهبندي بهترين آنها در اين زمينه انجام داديم.
سپس آيتآلله سوال كردند كه اين كارها البته خوب و ارزشمند است ولي عمدتا جنبه عمومي و اطلاعات كلي دارند. در حوزههاي تخصصي و تحليلي چه كارهايي شده است؟
معلوم بود سوال ايشان قراردادي نيست؛ پرسشهاي اساسي و دغدغههاي فكري گستردهاي دارند و از باب نقش و تظاهر و تفاخر به اين مباحث روي نياوردهاند.
تاملي كردم و از چند موسسه پژوهشي و انتشاراتي تخصصي نام بردم؛ مركز تدوين كتابهاي درسي حوزه و دانشگاهها، مركز نشر دانشگاهي و سمت (سازمان مطالعات و تحقيقات) و تاريخچه شكلگيري آنها را همراه با گزارشي كوتاه از فعاليتهايشان ارائه دادم.
سپس با اين پرسش دقيق آيتالله روبهرو شدم كه اين كارها خوب است اما آيا محصول اين كارها تاثيرگذار بوده و مورد توجه جوانان و دانشگاهيان قرار گرفته است. ايشان بهدنبال تاثيرات اجتماعي اين آثار هم هستند و در باب اجماع استادان در باب اين مباحث و با توجه به محافل علمي و فكري معارض دقتنظرهاي ويژهاي دارند.
واقعيت اين است كه تاكنون نظام ارزيابي كيفي در اين حوزهها نداشتهايم و گزارشها جنبه كليگويي و يا آماري داشتهاند. نميتوانيم پاسخي صريح و مستند بدهم؛ از اين رو ترجيح دادم كه ادامه سخن را به ايشان واگذار كنم. آيتالله سيستاني اين بار صريحتر طرح موضوع كردند.
من با افكار و آثار برخي از شخصيتها مثل آقاي مطهري آشنا هستم. ايشان شخصيتي تاثيرگذار بودند؛ ولي بيش از سه دهه از زمان تاليف آن آثار ميگذرد. هر چند هنوز هم قابل استفاده هستند، آيا شما شخصيتهايي تربيت كردهايد كه مثل ايشان باشند؟
سپس خود ايشان ادامه ميدهند كه با افكار بعضي از شخصيتهاي ايراني آشنا هستم و به آنها علاقهمندم؛ اما نميدانم تاثير اين افكار و آرا در بين گروههاي تحصيلكرده و جوانان دانشگاهديده چقدر است؟
به ناگزير اشارهاي به نسل جديد نويسندگان و پديدآورندگان دارم و گزارشي از بعضي بحثهاي فكري امروز ارائه دادم. اما ايشان همچنان بهدنبال پاسخ براي سوالات اساسي خود بودند و هر بار به نحوي به تبيين پرسش خود ميپرداختند.
مشخصا از آقاي جواديآملي نام بردند و اظهار داشتند: من چند بار صحبتهاي ايشان را شنيدهام و پرسيدند آيا همانطور كه ما شنيدهايم و به مذاق ما خوش آمده است، مخاطبان ديگر هم از اين بيانات استفاده و استقبال ميكنند؟
ايشان سپس افزودند بعضي آثار آقاي مصباح يزدي را هم خواندهاند و مشابه اين سوال را در مورد تاليفات ايشان نيز دانستند كه آيا پاسخگوي نيازهاي نسل امروز و مفهوم و مقبول آنها هست؟
من درباره نحوه آشنايي ايشان با آثار آقايان پرسيدم؛ پاسخ دادند يكي - دو بار از طريق صدا و سيما مطالب ايشان را شنيدهايم، بعضا آثار آقايان را هم خواندهام.
پاسخ اين بود كه اين بحثها براي بعضي گروهها پاسخگوست و آنگاه به تنوع و تكثر هويتهاي فكري در ايران اشاره ميكنم كه به حدي است كه در شرايط فعلي نميتوان از ديدگاه غالب نام برد و بلافاصله ميافزايم هرچند شخصيتهاي ديگري هم هستند كه به دلايل مختلف چندان رسانهاي نيستند، اما از تاثيرگذاري و مقبوليت برخوردار هستند.
در لابهلاي اين مباحث صحبت از فلسفه پيش ميآيد و آيتالله به موضوع جالبي اشاره ميكنند. قبلا فلسفه در بين ما به همه ساحتهاي زندگي و علم توجه داشت؛ اما كمكم محدود به ماوراءالطبيعه شد و رابطهاش با زندگي روزمره و با علم قطع شد، در همين بحث از ابنسينا ياد ميكنند، بهعنوان كسي كه در آثارش صرفا به ماوراءالطبيه محدود نيست و حتي حوزه موسيقي را هم دربر دارد و از ابنخلدون نام ميبرند كه در آثارش به فلسفه اجتماعي ميپردازد.
سپس آيتالله بحث را به حوزه ديگري هدايت ميكنند و از وضعيت گروههاي فكري جديد ميپرسند. در اين ميان اشارهاي به كتاب سياستنامه آخوند خراساني ميشود. اين كتاب تاليف آقاي كديور است و سراغ جلد دوم آن را ميگيرند و توضيح ميدهند برخي از مطالب و سندها به جلد بعدي ارجاع شده است.
آيتالله اين كتاب را با دقت خواندهاند و ايرادهايي به فصلبندي و نمايهسازي آن دارند و ميگويند ارجاعي را كه در فهرست به متن كتاب داده شده نتوانستند بيابند.
بحث به حوزه مباحث تاريخي كشيده ميشود و از ازدياد رويكرد به مباحث تاريخي در ايران ميپرسند. اين مباحث و اين شيوه بحث چقدر پاسخگوي نياز امروز ماست و اشاره دارند كه مباحث تاريخي در ايران عموما با نگاه به انقلاب اسلامي است. حالا ياله يا عليه و ظاهرا اين نحوه تاريخنگاري را چندان قابل قبول نميدانند؛ و بر اين نظرند كه تاريخ هر دوره را بايد باتوجه به شرايط و وضعيت حاكم بر همان دوره نوشت و ارزيابي كرد.
چون فكر نميكنم جلد دوم كتاب آقاي كديور منتشر شده باشد؛ لذا به اثر ديگري اشاره ميكنم كه در باب آراي آخوند خراساني است و گروهي از طلبههاي مشهد در حال تهيه كردن آن هستند و ايشان علاقهمند هستند كه آن را هم ببينند.
جلسه از زمان تعيينشده طولانيتر شده است و فرزند بزرگوار ايشان از ابتداي جلسه همچنان ايستاده در جمع ما حضور دارند و ادب ايشان باعث نگراني بيشتر در باب تاخير در برنامهها ميشود. بهرغم آنكه دوست داشتم همچنان پاي سخنان ايشان بنشينيم، آماده رفتن ميشوم؛ اما گويي ايشان هنوز مطالبي دارند كه بيشك براي ما مهم و ارزشمند است؛ آيتالله در باب كتابهايي كه از قم برايشان ارسال ميشود ميگويند در اين آثاري كه اخيرا ميبينند توجه زيادي به مسائل مربوط به كرامات است و اظهار ميدارند كه اين قبيل كتابها چاپهاي مختلف و متعددي دارد و سپس به نمونهاي از اين كتابها اشاره ميكنند كه در شمارگان بالا به بازار آمده است.
در پاسخ به ايشان من هم حرفي براي گفتن ندارم و نميتوانم اين همه كرامات و عوامزدگي را كه حتي در حوزه خواص هم راه پيدا كرده است انكار كنم.
ترجيح ميدهم در اين مورد سكوت كنم. سپس به بعضي كارهاي اين دينپژوهان اشاره ميكنم و از تاثيرات علمي راهاندازي كتابخانههاي تخصصي در حوزههاي فلسفه و كلام و حديث و قرآن و تاريخ و ادبيات و فقه كه چند سالي است در قم كار خود را آغاز كرده، نكاتي را بيان ميكنم و نشريه آينه پژوهش از دفتر تبليغات اسلامي را معرفي ميكنم كه منبع قابل اتكايي براي بررسي وضعيت كتابهاي ديني در ايران است.
سپس يادي از مرحوم ميرزاعلي آقاي فلسفي ميشود و به كتابي كه درباره انسان خواندهاند اشاره ميكنند. من به معرفي كتاب ديگري درباره آقاي فلسفي ميپردازم كه توسط شاگردان ايشان تهيه شده و در دست انتشار است.
به همين مناسبت نامي از آقاي مهدويدامغاني به ميان ميآيد. ايشان اين خاندان را ميشناسند و بلافاصله ميگويند احمد مهدويدامغاني كه در آمريكا است؟ يادم ميآيد كه در شرحي از آقاي مهدويدامغاني خواندهبودم كه 60 سال پيش در مشهد مقدس آيتالله سيستاني نزد مرحوم حاج شيخ سيفالله ايسي شرح منظومه ميخواندند. بحث حوزه خراسان است و يادي از برخي بزرگان ميشود نامي از آقاي حكيمي هم به ميان ميآيد، آيتالله علاقه بسيار و تاكيد بر اهميت حديث دارند و از كتابهاي آقاي حكيمي هم برخي را خواندهاند و از اينكه آثار ايشان مورد توجه است اظهار رضايت دارند.
از سخنان آيتالله و احاطه همهجانبهاي كه به مباحث حوزههاي فكري و فرهنگي دارند ميشود دريافت كه ايشان با آثار دانشمندان ديگر كشورها آشنا هستند؛ اما در عين حال ميپرسم: آيا شما آثار نويسندگان ديگر كشورها را هم دنبال ميكنيد؟
پاسخ ميدهند بله، آثار عربي ديگر كشورها را ميخوانم؛ اما با زبانهاي اروپايي آشنا نيستم و از ترجمههاي عربي آنها استفاده ميكنم. دوستان خصوصا از بيروت اين كتابها را تهيه ميكنند.
آيتالله كتابخانهاي دارند كه در آن دهها جلد كتاب فارسي به چشم ميخورد و ميگويند بعضي از كتابها را دوبار خواندهام و بخشهايي از كتابها را چند بار. ايشان اظهار ميدارند درباره ايران كتابهايي را كه ديگران در كشورهاي ديگر هم نوشتهاند ميخوانند.
آيتالله ابراز تمايل ميكنند كه آثار ارزشمندي را كه در ايران چاپ شده است برايشان بفرستيم و بلافاصله اضافه ميكنند البته بهاي آن را خودم ميپردازم تا به شما فشاري وارد نشود. در پاسخ كمي مكث ميكنم و ايشان ادامه ميدهند كه شما نگران نباشيد، من از وجوهات شرعي استفاده نميكنم؛ پولي براي اين خريدها در اختيار ما هست و من خوشحالم كه بتوانم خدمتي انجام دهم.
خيلي بيشتر از زمان پيشبيني شده در خدمت ايشان بودهايم و ديگر وقت خداحافظي است.
از جا برميخيزم. ايشان هم برخاستهاند. براي خداحافظي نزديك ميشوم؛ اما ظاهرا هنوز مطالب ديگري ناگفته مانده است.
ايشان برخي دوستان و بزرگان را نام ميبرند و درباره مطالب و نامههايي كه براي ايشان ارسال شده توضيحي ميدهند و اضافه ميكنند كه من براي ايران كمتر مطلبي مينويسم يا نامهاي را پاسخ ميدهم، چون من چيزي مينويسم اما چيز ديگري خوانده و فهميده ميشود. در پايان به آقاي خاتمي سلام رساندند و ابراز تمايل ميكنند كه آثار ايشان را ببينند. در پايان اينچنين عذرخواهي ميكنند: ببخشيد شما را خسته كرديم؛ ميخواستم قدري بيشتر بدانم.
من شرمنده ميشدم؛ اين شرمندگي وقتي بيشتر ميشود كه ايشان چندقدمي ما را مشايعت ميكنند و از محضرشان مرخص ميشوم. از آن خانه ساده و صميمي پا بيرون مينهم و دوباره از همان كوچه تنگ و قديمي ميگذرم. بانگ اذان ظهر از گلدستههاي حرم مطهر در فضا طنينانداز ميشود. آستان مبارك مولاي متقيان در پيشرو ديده ميشود. سلام ميكنم؛ صليالله عليك يا اميرالمومنين و به راه خود ادامه ميدهم.