ایسنا نوشت: دامنه ۶۰ تا ۷۰ درصدی از زنان جامعه در گروه محجبههای عرفی (بدحجاب با تعریف شرعی) قرار دارند که از این میان ۱۰ - ۱۵ درصد بدحجاب هنجارشکن بوده و سایر افراد در گروهی هستند که میتوان آنها را دارای حجاب عرفی و یا بدحجاب معمولی تلقی کرد. ۳۰ تا ۴۰ درصد از زنان نیز در گروه باحجابها قرار دارند.
آنچه خواندید، یافتههای مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی است که اخیراً گزارش آن را منتشر کرده است. این گزارش نشان میدهد که فقط حدود یکسوم از زنان ایرانی حجاب اسلامی را رعایت میکنند و دو سوم آنها اصطلاحا «بدحجاب» هستند.
در این گزارش دو پارامترِ نگرش مردم نسبت به موضوع «حجاب» و «رفتار پوششی» آنها بررسی شده و وضعیت نگرش جامعه به موضوع حجاب در ۵ محور اساسی شامل ارزشمندی حجاب، ضرورت حجاب برای زن مسلمان، حدود حجاب، پیامدهای حجاب و بیحجابی، مداخله دولت در موضوع حجاب ارزیابی شده است.
اما این پژوهش یافتههای جالبی دارد به طوری که نتایج آن نشان داده است: «ارزشمندی حجاب در جامعه دچار تحول شده و براساس آخرین تحقیقات حدود ۳۵ الی ۴۰ درصد از مردم کاملاً در این طیف قرار میگیرند.
در دو موضوع «ضرورت» و «پیامدهای حجاب»، ۷۰ تا ۸۰ درصد از مردم نگرش مثبتی نسبت به این موضوع داشته و آگاهیهای لازم را دارند. در خصوص «حدود حجاب» نتایج نشان میدهد که تعریف عرفی از حجاب بر تعریف شرعی آن پیشی گرفته و بیشتر افراد، تلقی عرفی از حجاب دارند. در نهایت در مورد «مداخله دولت در موضوع حجاب» با محوریت گشت ارشاد، کاهش قابل توجهی در نگرش مثبت افراد دیده میشود بهگونهای که تنها ۴۵-۳۵ درصد از افراد، موافق مداخله و ورود دولت به این شکل در این موضوع هستند.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در خصوص تغییر ارزشمندی حجاب از شرعی به عرفی، عنوان میکند که حجاب شرعی برای ۳۵ درصد از افراد جامعه ارزشمند است و تقریباً ۵۵ درصد از زنان، حجاب عرفی را ارزشمند دانستهاند. همچنین در بخش جمعیت بالای بدحجابان کمآسیب (محجبههای عرفی) نتایج تحقیقات متعدد نشان میدهد بیش از ۸۵ درصد از جمعیت افراد بدحجاب در گروه بدحجابان کمآسیب قرار دارند که به لحاظ ذهنی خود را محجبه میدانند. این گروه که اصطلاحاً آنها را طیف خاکستری مینامند به لحاظ ذهنی از یک طرف حجاب را برای زن مسلمان واجب دانسته و نسبت به پیامدهای منفی بدحجابی آگاهی دارند اما ازسوی دیگر نسبت به ارزشمندی حجاب شرعی و همچنین مداخله دولت در کنترل حجاب موضع داشته و مقاومت ذهنی دارند و بخشی از آنها به لحاظ ذهنی استعداد ریزش به سمت بدحجابان هنجارشکن را دارند.
در بخش دوم از این گزارش متغیرهای تأثیرگذار بر رعایت حجاب بررسی شده است. نتایج نشان میدهد «تحصیلات» رابطه معنادار و مثبتی با بدپوششی زنان دارد و با افزایش تحصیلات میزان حجاب زنان کاهش می یابد. متغیر «سن» نیز در تغییرات پوششی زنان تأثیرگذار بوده است و با افزایش سن از میزان بدپوششیهای زنان کاسته میشود و جوانان بیشتر در معرض بدپوششی قرار دارند. نتایج تغییرات پوششی در «مشاغل متفاوت» نشان میدهد که ۳ گروه از افراد، یعنی زنان بیکار، محصلها و کارمندان شرکتهای خصوصی جزو گروههای آسیب دار هستند. در میان شاغلان نیز کارمندهای شرکتهای خصوصی، بازاریها، کارگران و فعالان رسانهای بیشترین آمار بدپوششی را دارند. بررسی رابطه «وضعیت تأهل» و میزان حجاب نشان میدهد، متغیر تأهل تأثیر قابل ملاحظه ای در تغییرات پوششی زنان جامعه ندارد و اختلاف بین زنان مجرد و متأهل بدحجاب جامعه، تقریباً ۱۰ درصد است.
درخصوص بهترین نوع پوشش، ۳/ ۴۶ درصد از زنان استان تهران گفتهاند که مانتو و شلوار با شال، روسری یا مقنعه بهترین نوع لباسی است که زنان در جامعه میتوانند از آن استفاده کنند. ۴/ ۴۴ درصد پاسخگویان بهترین لباس را انواع چادر با روسری یا مقنعه میدانند.
نتایج این پژوهش نشان میدهد که حجاب در کشور از حالت شرعی به حالت عرفی تغییر کاربری داشته است به طوری که فقط ۳۵ درصد از زنان جامعه حجاب را ارزشمند دانستهاند و ۵۵ درصد دیگر ترجیح میدهند که پوشش را به عنوان عرف رعایت کنند.
نتایج این پژوهش چند پرسش را به ذهن متبادر میکند:
نخست اینکه چرا نهادهای فرهنگی ایران با وجود صرف بودجه در راستای تبلیغات تا این حد ناموفق بودهاند که حجاب فقط برای ۳۵ درصد از زنان جامعه ارزشمند است؟
دوم اینکه چه چیزی باعث شده است که روند ارزشمند بودن حجاب برای زنان ایرانی سیر نزولی طی کند تا جایی که حدود ۳۰ سال پیش ۸۶ درصد مردم ایران حجاب را امری واجب میدانستند و نه عرفی؟
پرسش دیگر اینکه حضور گشتهای ارشاد در سرتاسر ایران چه فایدهای در راستای ترویج پوشش اسلامی داشت و تا چه حد زنان را از رعایت پوشش اسلامی دلزده کرد؟
شما چه فکر میکنید؟ چرا اشتیاق زنان به حجاب سیر نزولی داشته است؟