یادی از عبد صالح حاج آقا روح الله شاه آبادی
به بهانه اولین سالگرد عروج به لقاء رب
بسم الله الرحمن الرحیم
عیسای مسیح را گفتند: که ای روح خدا؛ با که همنشین شویم ؟ گفت: با آن نشنید که دیدارش شما را به یاد خدای آورد و گفتارش بر دانشتان بیفزاید و کردارش بر سرای حساب ترغیبتان سازد!(1)
از این رو؛ سالها کورسوی دلم پی آنان است! با آنکه بیش از دو دهه در مهد دانش و معرفت پراکنده می خرامیدم، اما دریغ!
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
گز دیو ودد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت آنک یافت می نشود آنم آرزوست (2)
بزرگی می گفت: بامدادان او را می دیدم که با متانتی مثال زدنی در کتابخانه مدرسه فیضیه قم، مشغول مطالعه بود و ساعت ها نظاره بر آفاق دل و دانش می نمود، آن هم با ادب، بر روی دو زانو، شیفته اش شده بودم، لاجرم نزدیک او شدم و باب سخن را گشودم، گویا او را جسته بودم، همانی که می خواستم ! اما گوهر گرانبها خیلی هم دست یافتنی نیست!
آیه های انسان والا را در او یافتم، ادب واخلاقش ستودنی بود همانگونه که عقلش نیز، حیائش بی مثال بود، همانگونه که دینش چنین بود(3)، هر از گاهی با رشحه ای ما را میهمان می ساخت. می گفت: سالک طریق باید بداند که «هلاک الناس فی ثلاث، التکبر و الحرص والحسد» می گفت: آیا نمی دانیم که تکبر، ابلیس را رجیم ساخت و از رحمت خدا دور؟! و آیا ندیدیم که پدر ما آدم ابوالبشر از حرص خلود در جنة الرضوان از بهشت رانده شد؟ و آیا ندیدیم که قابیل از روی حسد چه بر سر برادرش و خودش آورد؟(4)
می گفت: ابناء بشر در پیمایش این گردنه کئیب بس گرفتارند! گاه در قوت لایموت غوطه ورند و گاه در ژرفای جاده های زندگی، قدشان خمیده و به ناکجاآباد ره می سپرند! پس در این وادی پر قیل و قال؛ دستان دعای خویش به سوی او بر اوج آسمان بلند کن و از ارباب عصمت علیهم آلاف التحیه و الثناء استمداد طلب ؛ دعای توسل به آنان را بخوان تا در این وادی لم یزرع نفسانیت تو را دریابند و به هدایت خویش مهدی سازند.
می گفت: آدمی را نشاید که در کوچه پس کوچه های آبادی گرفتاری، آستانه هر کس و ناکس و هر گبر و کافر را بزند! جز خانه ذکر خدا.
می گفت: اگر مردم می دانستند چه بهره ای از ذکر خدا می برند و چگونه یاد خدا سکینه و آرامش قلب می آورد، اُنسشان با خدا را به هیچ بهایی نمی فروختند! مگر نمی دانی که خودش فرمود «انا جلیس من ذکرنی»(5) البته ره سپردن به وادی «ذکر» آسان هم نیست! چرا که «احیاء الذکر فی القلب» در یک صورت ممکن است و آن ترک معاصی و اجتناب از قوه شهوانیه است! .
انسان وقتی به سنین جوانی رسید، دو قوه درونی او را در تنگنا قرار می دهد، اولین قوه، قوه شهوانیه است و دومین آن میل به معنویت و عبودیت است. این دو قوه درونی همواره با هم در نزاعند تا آنکه جوان، سعی می کند بین آنان مصالحه ایجاد کند و این اولین اشتباه است، چرا که امور شهوانیه را به رنگ عبودیت در می آورد ! بنابراین باید بداند که هیچ مصالحه ای بین قوه شهوانیه و عبودیت نیست!
می گفت: سالک طریق؛ باید راه ارباب عصمت را برود، چرا که معصوم هشتم علیه السلام فرمود « لوعلم الناس محاسن کلامنا لاتبعونا» اگر مردم زیبایی های مرام و کلام ما را بدانند بدنبالمان خواهند آمد.(6) راست می گفت! چرا که سخنانش را آویزه گوشم کرده بودم، راه سختی بود! اما گره ها را یکی پس از دیگری با توسل به اهلبیت می گشودم و با ذکر خدا دلم را زیبا می نمودم و با سوره حمد فهمیدم «واذا مرضت فهو یشفین»(7)
یادم می آید؛ سالی که حجاج در جسر حجون به خاک و خون غلتیدند، در همانجا نزدیکش بودم در میان معرکه بود، گماشتگان سلطان جور به او می تاختند و تا نزدیکش می شدند می گریختند و حتی زبانشان به توهین نیز بسته می شد! دیدم شیخ زیر لب نجوایی دارد «إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ أَنَا أَنَا وَ كَيْفَ أَقْطَعُ رَجَائِي مِنْكَ وَ أَنْتَ أَنْتَ إِلَهِي إِذَا لَمْ أَسْأَلْكَ فَتُعْطِيَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي أَسْأَلُهُ فَيُعْطِينِي إِلَهِي إِذَا لَمْ أَدْعُكَ [أَدْعُوكَ ] فَتَسْتَجِيبَ لِي فَمَنْ ذَا الَّذِي أَدْعُوهُ فَيَسْتَجِيبُ لِي إِلَهِي إِذَا لَمْ أَتَضَرَّعْ إِلَيْكَ فَتَرْحَمَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي أَتَضَرَّعُ إِلَيْهِ فَيَرْحَمُنِي إِلَهِي فَكَمَا فَلَقْتَ الْبَحْرَ لِمُوسَى عَلَيْهِ السَّلامُ وَ نَجَّيْتَهُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تُنَجِّيَنِي مِمَّا أَنَا فِيهِ وَ تُفَرِّجَ عَنِّي فَرَجاً عَاجِلاً غَيْرَ آجِلٍ بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»
ترجمه:« خدایا چگونه تو را بخوانم و حال آنکه من منم، و چگونه امیدم را از تو قطع کنم و حال آنکه تو تویی، خدایا! آنگاه که از تو نخواهم که به من عطا کنی پس کیست که از او درخواست عطا کنم؟ خدایا! آنگاه که تو را نخوانم تا مرا اجابت کنی، پس کیست که او را بخوانم تا اجابتم کند؟ خدایا! آنگاه که به سوی تو زاری نکنم تا به من مهرآوری، پس کیست که به جانب او زاری کنم تا به من مهر آورد؟ خدایا! چنان که دریا را برای موسی که درود خدا بر او باد، شکافتی و نجاتش دادی، از تو درخواست می کنم بر محمّد و خاندانش درود فرستی، و از آنچه در آن گرفتارم مرا رهایی بخشی، و بر من گشایش دهی، گشایشی فوری نه دیر، به فضل و مهربانی ات، ای مهربان ترین مهربانان. (8)
سالها همراهش بودم، بی نظیر بود، در انتهای شب ، سرما بود و یا گرما در آن گاهی که نه چراغی بود و نه جاده ای، آرام و دلنواز به جمکران می رفت، شاید که به دیدار یار غایب، نایل آید و چه بسا که به مراد دلش رسید، سالهای سال، این سلوک والا را تداوم داد. همانگونه که نیمی از زندگانیش را به صیام گذرانده بود و قوتش تکه نانی! بی آلایش .
می گفت: در محضر علّامه طباطبایی بودم و شاگردان نیز گرداگرد او ؛ علّامه سخن در بابی می راند که کافران پس از مرگ هنوز هم حقیقت ربوبی را انکار می کنند ! علّامه از تلامذه علّتش را پرسید؟ هرکس چیزی گفت؛ من عرض کردم؛ آقاجان؛«الخیرعاده والشرعاده» خوب؛ اینها عادت کرده اند که ربوبیت خدا را انکار کنند! حضّار به گمان اینکه ارتباطی اینگونه بین دنیا و قیامت نیست، خندیدند! اما مرحوم علّامه فرمودند: اتفاقاً علّتش همین است، اینان چون به انکار ربوبیت ، در دنیا عادت کرده اند در آن سرا نیز پرچم انکارشان بلند است! در عین حال که به عین الیقین، حقایق را دریافته اند.
چه بسا، شیخ ما، بسان آنی بود که مولای ما امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ»: آقا و مولای ماامیرالمومنین علیه السلام در حکمت 147 نهج البلاغه مردمان را به سه گروه تقسیم می فرمایند: دانشمندان الهی ، دانشجویانی که بر طریق رستگاری گام نهاده اند و مستمندان خود گم کرده! که به دنبال هر صدایی می روند و با هر نسیمی این سو و آن سو می شوند، آنان فراراه خویش را به نور دانش نمی آرایند و به تکیه گاهی استوار تکیه ندارند، آنگاه امام دل پر درد خود را برای کمیل می گشاید و می فرماید:این سینه فراخ پر از دانش است ، «اما کجایند عالمان ربانی؟» تعدادشان چقدر است؟ به خدا قسم که آنان اندکند! اما نزد خدا بلند مرتبه! حجت های خدا و آیات الهی در میان بندگانند تا سینه به سینه،براهین الهی را به خلف صالح واسپارند، همانانی که دانش بر مدار حقیقت و روشنگری بر آنان تاخته و با روح الیقین در آمیخته اند و آنچه را که خوشگذرانان، دشوار می پندارند آسان می نمایند و با آنچه که نادانان از آن وحشت دارند انس و «الفتی دیرینه» دارند ! همراه دنیایند امّا با جسم هایی که جان آنان تعلق به سرای عقبا و محل اعلی دارد، همانانند جانشینان خدا بر روی زمین و دعوت کنندگان مردم به دین خدا؛آه آه چقدر شوق دیدارشان را دارم .
حضرت آیت الله مرتضوی شاهرودی (زعیم حوزه علمیه خراسان) که از سالهای متمادی دوستی با آن مرحوم، به گونه ای خاطره انگیز و پر ثمر یاد می کنند، می فرمودند : حاج آقا روح الله؛ بی نظیر بود! کسی را مانند او در برنامه ریزی برای نیل به کرامت انسانی و پیمودن کمال الهی و نیل به مقامات معنوی و سلوک الی الله کمتر دیده ام.
به راستی که شیخ ما از آنان بود که دل در حب خدا و آل خدا داشت و شاید که شوق دیدار یار مفتونش ساخته بود؛ روزی از او پرسیدم؛آقا؛ عده ای را می بینم که گویا عنایت الهی بر سرآنان سایه افکنده، بازار هدایتگری هایشان پر رونق است؛ خطابه هایشان تاثیر گذار و بی بدیل است! چرا؟ گفت : خدای بزرگ؛ حجت های خویش بر مردمان آشکار می سازد تا آنان پیام الهی را بشنوند؛ آنان حجت های خدا بر مردمانند و چه بسا مرحوم فلسفی و انصاریان، از آن زمره باشند.
همه جا نمی رفت و با هر کس همنشین نمی شد،حتی با آدم های بزرگ، امّا گاه می دیدی، دوستی افغانی دارد که همیشه او را به بزرگی یاد می کرد و با او سر وسرّی داشت و یا سیدی در کوچه پس کوچه های قم مورد توجه خاص او بود ، مهربان بود و در میان مردم، اما شاید که تنهای تنها !! انسان را از شک و تردید به یقین روانه می کرد، نخوتی و تکبری در او یافت نمی شد، ابداً خود شگفت نبود، براستی، قدری برای خود قائل نبود ، رفتارش انسان را به زهد رهنمون می ساخت ، اهل نصیحت بود و از عداوت پروا داشت و از سمعه و ریا پرهیز می نمود(9).
به من می گفت در دنیای فانی هر کس را حظی و بهره ای است و حظ و بهره من گمنامی است؛ حقیقت میگفت ! چرا که با وصف انتساب به خاندان عریق علم، بیشتر آقای خودش بود تا آقازاده باشد.
پرسیدم آقا این همه گوشه نشینی؟ این همه ذکر و تهجد! خسته نمی شوید ؟ حوصله شما سر نمی رود ؟ می گفت ابداً، هیچ وقت حوصله ام سر نمی رود و خسته نمی شوم! این در حالی بود که گاهی ساعت ها به گونه ای طاقت فرسا، مشغول ذکر و عبادت خدا بود.
پرسیدم منظور از «کلمه العصر» درسوره عصر، که مورد قسم خداوند واقع شده چیست؟ گفت : معانی زیادی دارد، اما آنچه بیشتر به دل می نشیند منظور از «عصر» زمان ظهور حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که مهمترین عصر خلقت است! که شالوده و عصاره همه زمانهاست، خلاصه خوبیهاست و نتیجه ظهور اسلام است! و افزون بر این به «عصر» به معنای ظهور حضرت مهدی علیه السلام قسم یاد کرده، تا مردمان، خود را برای عصر ظهور مهیّا نمایند، در عین حال ، می توانیم بگوییم: تمام معانی که برای عصر گفته اند نیز به اهمیت «عصر» می افزاید و خدا به این عصری که همه این معانی را در خود جای داده،قسم یاد کرده باشد و الله العالم .
در دستگیری پنهانی از افراد آبرومند، به مولایش امام صادق علیه السلام اقتدا نموده بود ، گویی چون معلی ابن خنیس در کوچه پس کوچه های مدینه به دنبال امام صادق علیه السلام می رفت ! بسیاری از شبها، قرص های نان را با خورشی بی آلایش در میان مردم توزیع می نمود و در دعا گویی مردم نمونه نداشت ! ساعت ها به جهت دعا خواندن، برای برخی، وقت می گذاشت ! یکی از اساتید می گفت: در ابتدای زندگی ، تا سالهای مدیدی بچه دار نمی شدم و این باعث نگرانی من و همسرم شده بود، ایشان به سبب قرابت، به این مهم تفطّن فرمودند و چند سال تقریباً همه روزه، بدون وقفه به منزل ما می آمدند و بدون اینکه چیزی بخورند، حدود دو ساعت مشغول ذکر خدا می شدند ، حمد می خواندند و می رفتند ! تا آنکه باری تعالی، بچه ای برای ما مقدّر فرمود و پس از آن، بچه های دیگر، که ایشان، دیگر نیامدند و این بچه های خوب، حاصل ذکر تاثیر گذار ایشان است «تغمّده الله برحمته و غفرانه و رضوانه و أسكنهفراديس جنانه».
مرحوم آیت الله عمید زنجانی می فرمود: گویا مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی بزرگ(ره) فضایل گونه گون خویش را برای هر یک از فرزندان به ارث گذاشته! گر چه همه آنان از جهات مختلف علم و تقوا و اجتماعیات، در مراحل والایی قرار دارند؛ اما گویا جهات زهد و تقوا را بیشتر برای مرحوم حاج آقاروح الله(ره) به ارث گذاشته.
و حسن ختام این مقال؛ توصیه ای است که به یکی از دوستان داشتند و گفتند: همه اش لطف خداست؛ گره خوردن کار لطف اوست و گشایش کار نیز لطف اوست! فقط چشم بصیرت می خواهد که انسان این لطف ها را ببیند و غالباً گره ها لطفش بیشتر است! چون آن چیزی که انسان را متوجه خدا و اولیاء معصومش می کند، گره هایی است که در زندگی انسان پیش می آید! و الا اگر گره در زندگی انسان نباشد، انسان فرصت نمی کند یک یا الله بگوید.
از خدای بزرگ برای آن عالم عامل و سالک الی الله، رضوان الهی و همنشینی با پیامبر و ائمه هدی (سلام الله علیهم) مسئلت می نماییم.
----------------------------------
پینوشت:
(1) کافی جلد 1، صفحه 39 باب صفة العلماء
(2) ملای رومی دیوان شمس غزل 441
(3) امام حسين(ع)- حياه الامام الحسين عليه السلام: ج1،ص 181
(4) بحار الانوارج 75 ، ص 111
(5) أصول الکافی ج2 ص 496
(6) بحارالانوار ،جلد 2، صفحه 30
(7) سوره شعراء آیه 80
(8) مفاتیح الجنان دعای مقاتل بن سلیمان
(9) بحار الأنوار، ج71، ص: 189-188
ضمناً مراسم یکمین سالگرد ارتحال عبدصالح مرحوم آیت الله حاج آقا روح الله شاه آبادی قدس سره پنجشبه ۲۵ مرداد ماه ۹۷ بعد از نماز مغرب و عشا برگزار میشود.. مجلس آقایان در حسینیه صفائیه، واقع در قم ، خیابان شهدا و مجلس بانوان در بیت آن مرحوم واقع در قم خیابان دورشهر ، کوی ۳۸، پلاک ۳۲ برگزار خواهد شد.