پرونده نزاع و درگیری که سال گذشته در یکی از محلات شرق تهران اتفاق افتاده بود روز دوشنبه در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان بررسی شد.
به گزارش قانون، رسیدگی به پرونده شکایت جوانی که براثر نزاع و درگیری در یکی از محلات شرق تهران یک چشم خود را در تابستان سال 96 از دست داده بود، آغاز شد.
در بررسی این پرونده مشخص شد علی 30 ساله از ناحیه چشم راست مجروح و به بیمارستان منتقل شده است. بلافاصله پلیس، فرد ضارب راکه اکبر نام داشت و 33 ساله بود، بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل میکند. علی که از ناحیه چشم مجروح شده و در بیمارستان بستری بود، به دلیل شدت جراحات وارده چشم راست خود را از دست داده و پزشکان ناچار به تخلیه چشم او میشوند. از همینرو علی بعد از بهبودی تحت بازجویی قرار گرفته و در طرح شکایت خود به ماموران گفت: با رامین از سالها قبل دوست بودم.
چند ماهی به خاطر اختلاف مالی با هم مشکل داشتیم به همین خاطر هر بار به دیدنش میرفتم تا شاید بتوانم مشکلم را با او حل کنم. روز حادثه نیز به همین بهانه به خانهاش رفتم تا شاید طلبم را بدهد اما وقتی به آنجا رفتم، زن غریبهای را دیدم که اکبر میگفت آن زن همسر صیغهای او است.
شاکی ادامه داد: روز حادثه سرزده به خانه اکبر رفتم. وقتی مقابل همسر صیغهایاش صحبت طلب و بدهی شد، او عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد و ناگهان بشقاب شکستهای را که روی زمین بود،برداشت و به طرفم پرتاب کرد. آنجا بود که چشم راستم زخمی شد و وقتی به بیمارستان رفتم چشم راستم بر اثر شدت ضربه و پارگی رگها تخلیه شد.
با ثبت اظهارات مرد جوان پرونده کامل و به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و روز گذشته توسط هيات قضایی به ریاست قاضی قربانزاده به این پرونده رسیدگی شد.
ابتدای جلسه بعد از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان، شاکی بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و گفت: درخواست قصاص چشم ندارم و تنها تقاضای پرداخت دیه دارم.
در ادامه شاکی در خصوص دعوت از همسر صیغهای شاکی که قرار بود به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شود، گفت: روز حادثه تنها شاهد در محل حادثه، همسر صیغهای اکبر بود. از او خواستم برای شهادت به دادگاه بیاید اما به خاطر رابطهای که با متهم داشت، قبول نکرد و در دادگاه حاضر نشد.
سپس متهم به دستور ریاست دادگاه در جایگاه ایستاد و گفت: آن روز من و همسر صیغهایام در خانه بودیم که علی به زور وارد خانه شد و شروع به فحاشی کرد. او مقابل همسرم حرفهای زشتی به زبان آورد. ابتدا سعی کردم او را آرام کنم اما تلاشم برای آرام کردن او بینتیجه بود. همسرم با دیدن آن صحنه به اتاق رفت و از ترس مدام جیغ میکشید. در آن لحظه علی با چاقو و شوکری که در دست داشت به سمتم حمله کرد. مجبور شدم از خودم دفاع کنم اما دستم خالی بود به همین خاطر بشقابی را که روی میز بود برداشتم و به طرف او پرتاب کردم.
متهم تاکیدکرد: شاکی میخواست با چاقو مرا بزند که با پرتاب بشقاب خواستم از خودم دفاع کنم اما ناخواسته به صورتش برخورد کرد و موجب نابینایی او شد. از این حادثه متاسفم و از شاکی میخواهم مرا ببخشد. اما کاش او روز حادثه را به خاطر بیاورد. اگر او جای من بود چه میکرد؟ در پایان هيات قضایی جهت صدور رای وارد شد.