اعترافات دردناک دختر 14 سالهای که در سرویس بهداشتی زایمان کرد و نوزاد را کشت.
به گزارش ابتکار، این دختر نوجوان گفت: پدرم خیلی زود به سوی خلاف کشیده شد و به مصرف مواد مخدر روی آورد. پس از آن هم با مادر من ازدواج کرد ولی دست از خلافکاری هایش برنداشت تا این که 16سال قبل زمانی که من 2 ساله بودم طی یک درگیری در مجلس عروسی دستش به خون آلوده شد و به چنگ قانون افتاد. در همین روزها مادرم مرا در دادگاه رها کرد و از پدرم طلاق گرفت. در حالی که به حکم قاضی مرا تحویل بهزیستی داده بودند پدرم نیز در زندان فوت کرد.
دیگر به سن 5 سالگی رسیده بودم که مرا تحویل پدربزرگم دادند. 14 سالم بود که با جوان 29 سالهای از اهالی روستا ازدواج کردم ولی او مردی معتاد، بدبین و بداخلاق بود. در مدت 6 ماهی که به عقد او درآمده بودم سختیهای زیادی کشیدم چرا که نه تنها بیکار بود بلکه پس از مصرف مواد مخدر دچار توهم میشد و به من تهمت می زد.
به همین خاطر 3 روز بعد از برگزاری مجلس عروسی تقاضای طلاق دادم اما همسرم مدعی بود که اعتیادش را ترک می کند و دست از آزار و اذیت من برمیدارد، به همین خاطر مدتی صبر کردم ولی در رفتار و کردار او هیچ تفاوتی حاصل نشد.
این بود که 3 ماه بعد، از او طلاق گرفتم و به خانه پدربزرگم رفتم ولی آن ها مرا نپذیرفتند. حیران و سرگردان راهی منزل عمویم شدم تا این که دوباره همسر سابقم به سراغم آمد و از من خواست دوباره با هم زندگی کنیم. با آن که می دانستم او تغییری نکرده است ولی برای رهایی از سرگردانی به پیشنهادش پاسخ مثبت دادم با این تفاوت که این بار حرفه آرایشگری آموخته بودم و مخارج خودم را تامین میکردم.
هنوز یک سال از این ماجرا نگذشته بود که او را با زن دیگری در خانه به دام انداختم و دوباره از او طلاق گرفتم.
این بار نزد عموی دیگرم در تهران رفتم ولی زن عمویم راضی به حضور من در آن جا نبود و به همین خاطر کج خلقی میکرد. در این میان باز هم به همسر سابقم رجوع کردم ولی ازدواجمان را محضری نکردیم تا این که درگیریهایمان دوباره شروع شد و من درحالی که نمی دانستم باردار هستم همسرم را برای همیشه رها کردم.
مدتی بعد با مرد 28 سالهای آشنا شدم که همسرش را طلاق داده بود. ابتدا به صورت تلفنی رابطه داشتیم تا این که او مرا به خانوادهاش معرفی کرد و به عقد موقت خودش درآورد.
بارداری ام را از او پنهان کردم تا دوباره سرگردان نشوم و مرا طلاق ندهد اما وقتی نوزادم را در سرویس بهداشتی منزل به دنیا آوردم و او را به قتل رساندم.
اینگونه بود که رازی که در دل پنهان کرده بودم آشکار شد.