مرد میانسالی که متهم است با پرتاب کردن همسرش از بالکن خانه او را به کام مرگ کشاندهاست در حالی اتهامش را انکار کرد که دخترش به عنوان شاهد ماجرا حادثه را برای دادگاه شرح داد.
به گزارش جوان، اوایل فروردین سال۹۶ مأموران کلانتری۱۱۹ مهرآباد از قتل زن میانسالی در خیابان آذری باخبر و راهی محل شدند.
جسد متعلق به پروین ۴۶ساله بود که در جریان درگیری با همسرش از بالکن به حیاط پرتاب شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، دختر مقتول که در محل حضور داشت در حالیکه شوکه شده بود، بعد از ساعاتی که به آرامش رسید در توضیح به مأموران، پدرش را عامل قتل معرفی کرد و گفت: او مادرش را از بالکن به حیاط پرتاب کرده است.
به این ترتیب قاسم ۵۰ساله دستگیر شد، اما در بازجوییها قتل را انکار کرد و مدعی بود مقتول خودش از بالکن به حیاط پرتاب شده است.
با انکارهای متعدد شوهر مقتول، اما بنا به شواهد و قرائن موجود وی روانه زندان شد و پرونده به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
به این ترتیب متهم صبح دیروز در همان شعبه به ریاست قاضی توکلی و مستشار ملکی حاضر شد. ابتدای جسله نماینده دادستان در قرائت کیفرخواست پرونده را لوث تشخیص داد و درخواست اجرای قسامه کرد.
در ادامه پدر مقتول در جایگاه ایستاد و گفت: «دخترم همیشه با شوهرش اختلاف داشت. روزی از شهرستان مقداری شیر و لبنیات به عنوان سوغات برای آنها برده بودم، اما قاسم از دیدن من عصبانی شد و دوغ و ماستی را که برایشان برده بودیم را روی زمین ریخت. سپس مقابل چشمانم دخترم را کتک زد و قصد داشت او را خفه کند. او همیشه دخترم را کتک میزد به همین دلیل احتمال میدهم قتل کار او باشد و برایش قصاص میخواهم.» در ادامه وی بعد از توضیحات ریاست دادگاه اجرای قسامه را قبول کرد.
در ادامه مادر و پسر مقتول نیز گفتند در صورت اثبات قتل درخواست قصاص دارند.
سپس دختر مقتول به عنوان تنها شاهد حادثه در جایگاه قرار گرفت، اما نتوانست صحبت کند تا اینکه بعد از دقایقی در شرح ماجرا گفت: «روز حادثه خواب بودم که با سر و صدای پدر و مادرم بیدار شدم. دیدم پدرم لباس مادرم را گرفته و دور اتاق میچرخاند. ترسیده بودم و از پدرم خواستم مادرم را رها کند که ناگهان او مرا هل داد و به اتاق رفتم. بعد از آن مادرم نیز به اتاق رفت و در را قفل کرد. ساعتی بعد پدرم بیرون رفت و برگشت. من و مادرم بار دیگر به اتاق رفتیم که پدرم در اتاق را شکست و بار دیگر آنها با هم درگیر شدند. مادرم از ترس به بالکن فرار کرد که دیدم پدرم، مادرم را به پایین پرت کرد و خودش با خونسردی روی مبل نشست.»
دختر مقتول در آخر گفت: «وقتی پدرم بیتابیهای مرا دید به حیاط رفت و سر مادرم را درحالیکه خون از سر و گوش او بیرون آمده بود روی پاهایش گرفت.»
در آخر دختر مقتول در خصوص درخواستش گفت: «نمیتوانم برای پدرم قصاص بخواهم، اما میخواهم همچنان در زندان بماند.»
بعد از درخواست اولیایدم، متهم در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش در آخرین دفاعش گفت: «من و همسرم با هم اختلاف داشتیم، اما من او را دوست داشتم و با هم صمیمی بودیم این حرفها را قبول ندارم.»
او در ادامه گفت: «همسرم بیماری افسردگی داشت و زن عصبی و پرخاشگری بود. روز حادثه مصادف با ایام عید بود. از آنجائیکه کارگر بودم و درآمد زیادی نداشتم، نتوانستم به مناسبت سال جدید برای او و دخترم خرید کافی انجام دهم، چون پسرم و دخترم دانشجو بودند به همین دلیل مقداری پسانداز نگه داشتم تا محتاج کسی نشوم. همین موضوع باعث شد همسرم بهانهگیری کند، اما هرچه سعی کردم او را قانع کنم، نتوانستم. این بود که به امامزاده رفتم و چند رکعتی نماز خواندم و دوباره به خانه آمدم که پروین دوباره شروع به بهانهجویی کرد. آنجا بود که به اتاق رفت و خودش را از بالکن به حیاط پرتاب کرد.»
متهم در پاسخ به سؤال هیئت قضایی مبنی بر اظهارات دخترش گفت: «دخترم از من کینه داشت. به خاطر اینکه با ازدواجش با یکی از بستگان مادریاش مخالفت کردهبودم و از طرفی از او میخواستم حجابش را بیشتر رعایت کند به همین دلیل او تحت تأثیر حرفهای دیگر اولیایدم دروغ میگوید.»
در پایان هیئت قضایی به اولیایدم مهلت داد تا جلسه بعدی ۵۰نفر از بستگان نسبی خود را برای اجرای مراسم قسامه به دادگاه معرفی کنند.