مرد قاچاقچی که در زندان همسلولی خود را به قتل رسانده بود موفق شد پای چوبه دار از اولیای دم رضایت بگیرد و پس از ۱۲ سال آزاد شود اما هنوز مهر آزادیاش خشک نشده، نقشه خلاف کشید.
به گزارش همشهری، اول شهریورماه امسال راننده یک تاکسی خطی حوالی میدان آزادی درحال سوارکردن مسافر بود که مردی جوانی سوار خودروی او شد. به جز این مرد دو مسافر دیگر هم سوار ماشین بودند و راننده بیرون از خودرو در انتظار آخرین مسافر بود تا حرکت کند اما ناگهان مرد جوان که روی صندلی جلو نشسته بود خودش را به پشت فرمان رساند و چون سوئیچ روی خودرو بود موفق شد ماشین را روشن کند.
در همین لحظه راننده که بیرون از ماشین بود متوجه نقشه مسافرش شد و داد و فریاد به راه انداخت تا مانع فرار دزد فرصتطلب شود. خودروی تاکسی در بین دو خودروی دیگر بود و سارق مجبور بود به سختی از آنجا فرار کند. او که عزمش را جزم کرده بود تا هر طور شده از میان دو خودرو عبور کند دنده عقب گرفت و به هر دو خودرو آسیب رساند اما موفق به فرار نشد و در نهایت با همکاری رانندگان خطی دستگیر شد.
سارق 38ساله برای انجام تحقیقات به اداره پلیس منتقل شد و ادعا کرد که قرص مصرف کرده بود و حالت عادی نداشت. وی گفت: سالها قبل اعتیاد داشتم اما موفق شدم ترک کنم؛ با این حال گاهی قرصهای روانگردان مصرف میکردم. امروز هم قرص مصرف کردم و صداهای عجیبی میشنیدم.
حتی چیزی شبیه به شبح داخل خودروی تاکسی دیدم که میگفت ماشین را سرقت کن. همزمان متوجه سوئیچ ماشین شدم که روی خودرو بود و من هم مجبور شدم دستورات شبح را اجرا و خودرو را سرقت کنم اما موفق نشدم. او درحالی چنین ادعای عجیبی مطرح کرد که با انجام بررسیهای بیشتر راز سرقتهای سریالی دیگر وی فاش شد. سارق دستگیر شده 2ماه قبل از زندان آزاد شده بود اما هنوز مهر آزادیاش خشک نشده که باز هم نقشه خلاف کشیده بود.
یافتههای کارآگاهان نشان میداد که او 12سال پیش در یکی از زندانهای شمال کشور دست به جنایت زده و جان همسلولیاش را گرفته اما پای چوبه دار موفق شده بود از اولیای دم رضایت بگیرد. او که از قصاص رهایی یافته بود پس از آزادی به تهران آمده و با همدستی دو نفر از دوستانش اقدام به گروگانگیری و خفتگیری میکردند. با این اطلاعات به دستور قاضی دادسرای جنایی تهران وی در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات برای کشف دیگر جرایم احتمالی او و همچنین دستگیری همدستانش ادامه دارد.
پشیمانم
متهم 38ساله دیروز برای انجام تحقیق به شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و وقتی پیش روی قاضی سهرابی قرار گرفت مدعی شد که بسیار پشیمان است و دلش نمیخواهد دوباره به زندان برگردد. او که یکبار تا پای چوبه دار رفته و در یک قدمی مرگ بوده میگوید که آن روزها هرگز فکرش را نمیکرد که زنده بماند. به همین دلیل ارزش زندگی و زنده بودن را میداند. این متهم در گفتوگو با همشهری جزئیات سرقتهای تازه و جنایتی را که 12سال پیش مرتکب شده بود شرح داد.
به جز سرقت تاکسی، چند سرقت دیگر انجام دادی؟
دو مورد. یکی خفتگیری از جوانی افغان بود. دیگری هم مردی را به بهانه پرسیدن آدرس گروگان گرفتیم و اموالش را سرقت کردیم.
بیشتر توضیح بده؟
نخستین طعمهام مردی بود افغان که سد راهش شدم و با تهدید اموالش را سرقت کردم. مقداری پول و طلا همراهش بود به همراه موبایل و ساعتش. دومین طعمهام ایرانی بود اما با همدستی دو نفر از دوستانم دست به سرقت از او زدیم. او را در خیابانی حوالی آزادی دیدیم. ما سوار ماشین بودیم که از او آدرس داروخانهای را پرسیدیم.
او شروع کرد به نشان دادن خیابان مورد نظر که همدستم از او خواست سوار ماشین شود و تا داروخانه همراه ما بیاید. مرد جوان هم بیخبر از همه جا سوار ماشین شد و ما به سمت داروخانه حرکت کردیم. در بین راه با تهدید از او خواستیم تا اموالش را در اختیارمان قرار دهد. اما او پول زیادی همراه نداشت؛
به همین دلیل کارت عابربانکش را از او گرفتیم تا حسابش را خالی کنیم. مقابل یک دستگاه خودپرداز رفتیم اما گروگان رمزش را اشتباه به ما گفت. عصبانی شدیم و او را کتک زدیم تا اینکه از ترس جانش مجبور شد رمزدرست را به ما بگوید. من و همدستانم 3میلیون و از کارت دیگرش نیز 2 میلیون تومان پول کارت به کارت کردیم. پس از سرقت هم رهایش کردیم.
چند وقت بود که از زندان آزاد شده بودی؟
حدود 2ماه قبل. از سال 85به زندان افتادم. در آن زمان به اتهام حمل بیش از 100گرم کراک دستگیر شدم و به یکی از زندانهای شمال کشور افتادم. در آنجا اما دست به جنایت زدم و تا 2ماه قبل زندان بودم؛ یعنی حدود 12سال. به جز این هم 2 سابقه دیگر دارم. یکی سال 71به اتهام رابطه نامشروع 3ماه زندان بودم و دیگری سال 75به اتهام نزاع 6ماه زندانی بودم.
از جزئیات جنایتی که 12سال پیش مرتکب شدی بگو؟
سال 85به اتهام قاچاق کراک به زندان افتادم. یکی از روزها خانوادهام به ملاقاتم آمدند. همسر و تنها پسرم. با دیدن آنها خیلی اعصابم به هم ریخت. در زندان بودم و آنها بیسرپرست مانده بودند. وقتی به سلول بازگشتم چشمانم پر از اشک شده بود. هم سلولیام وقتی حال و روز مرا دید شروع کرد به مسخره کردن من. تحقیرم کرد و حرفهای نامربوط زد؛ برای همین عصبانی شدم و به سمتش رفتم. او در طبقه دوم تخت بود که از شدت عصبانیت مقتول را روی زمین کوبیدم. همین باعث شد که جانش را از دست بدهد و من شدم قاتل.
کی رضایت گرفتی؟
در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شدم. سال 90یا 91بود که پای چوبه دار رفتم اما با التماس از اولیای دم خواستم تا مرا ببخشند. آنها هم بهخاطر تنها پسرم رضایت دادند و به زندگی بازگشتم. از آن زمان زندان بودم و دوران محکومیتم را میگذراندم تا اینکه 2ماه پیش آزاد شده و به تهران آمدم. میخواستم کاری پیدا کنم و خرج خانوادهام را بدهم اما موفق نشدم و با 2 خلافکار آشنا شده و باز نقشه خلاف کشیدم اما حالا بهشدت پشیمانم و دلم نمیخواهد دوباره به زندان برگردم.