مرد جوانی که همسر صیغهایاش را به خاطر اصرار وی برای عقد دائم به قتل رسانده بود، روز گذشته پای میز محاکمه قرار گرفت.
به گزارش جوان، دوازدهم آبان سال۹۶، مردی مأموران پلیس را از ناپدید شدن ناگهانی دختر ۳۵سالهاش به نام نگار باخبر کرد و گفت: «چند روز قبل دخترم از خانه خارج شد، اما دیگر بازنگشت و تلفن همراهش نیز خاموش است. هر جا سراغش را گرفتیم، اما خبری از او نیست، نگرانم اتفاق بدی افتاده باشد.»
با اعلام این مفقودی، یافتن دختر جوان در دستور کار پلیس قرار گرفت تا اینکه در اولین گام از تحقیقات، مشخص شد وی چند روز قبل با مرد ۴۲سالهای به نام کیارش قرار ملاقات داشته است. همین سرنخ کافی بود که مأموران کیارش را به عنوان اولین مظنون تحت تعقیب قرار دهند تا اینکه مرد جوان شناسایی و بازداشت شد، اما در مراحل بازجویی مدعی شد از نگار اطلاعی ندارد.
تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه در ادامه بررسیها، پلیس دریافت زن جوان صیغه کیارش بوده است و آنها با هم رابطه داشتهاند. با کشف این حقیقت سرانجام مرد جوان لب به اعتراف گشود و گفت: «بعد از آشنایی با نگار او به بهانه سرمایهگذاری در یک پروژه اقتصادی، مبلغ ۴۵میلیون تومان پول قرض کرد. قرار بود این مبلغ را در کمترین زمان برگرداند، اما هر بار که صحبت از پول و بدهیاش میشد بهانه میگرفت و حرف را عوض میکرد. روز حادثه به خاطر همین موضوع با هم درگیر شدیم و ناخواسته او را خفه کردم. وقتی مقتول از نفس افتاد جسدش را به حوالی جاده اندیشه بردم و بعد از رها کردن آن متواری شدم.»
بعد از اقرارهای متهم، مأموران به محل مورد نظر رفتند و با کشف بقایای جسد، وی روانه زندان شد و پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده فرستاده شد.
روز گذشته متهم از زندان به همان شعبه اعزام شد و بعد از اعلام رسمیت اولین جلسه محاکمه اولیایدم درخواست قصاص کردند.
سپس متهم در شرح ماجرا گفت: «نگار همسر دومم بود و او را صیغه کردهبودم. بعد از دستگیری ماجرای بدهی مقتول را دروغ گفتم تا آبرویم حفظ شود، اما حقیقت چیز دیگری است.»
متهم در ادامه گفت: «من از همسر اولم فرزند داشتم که نگار را صیغه کردم، اما او بعد از مدتی اصرار داشت با انجام عقد دائم صاحب فرزند شویم. قبول نکردم و همین موضوع باعث اختلاف ما شد تا روز حادثه. آن روز با نگار در فلکهدوم صادقیه قرار ملاقات داشتم. وقتی همدیگر را دیدیم متوجه شدم وسایلش را آورده است که دیگر به خانه پدریاش بازنگردد. از آنجائیکه زن و بچه داشتم، نمیتوانستم با او زندگی دائم داشته باشم به همین دلیل به خاطر اصرارهای او خواستم رابطه مان را قطع کنیم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «نگار با شنیدن این حرف عصبانی شد و شروع به داد و فریاد کرد. من که از حرف و رفتارهای او عصبانی شدهبودم دستم را روی گلویش گذاشتم تا ساکت شود که متأسفانه باعث مرگ او شد. ابتدا فکر میکردم از حال رفته و بیهوش شدهاست به همین دلیل چند بار به او تنفس مصنوعی دادم، اما بیفایده بود و دیگر نفس نمیکشید.»
متهم در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید قصد کشتن او را نداشتم و میخواستم برای آبرویم او را ساکت کنم که ناخواسته مرگ او رقم خورد.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.