تهدید به حمله نظامی در کنار اعمال تحریم های سنگین، همواره یکی از عمده ترین سیاست های ایالات متحده در مقابل ایران بوده و دولت های مختلف در این کشور بر این سیاست پافشاری کرده اند.
به گزارش «تابناک»؛ با این حال، به باور بسیاری از ناظران و کارشناسان غربی و آمریکایی، استراتژی تهدید نظامی برای کشاندن ایران پای میز مذاکره از سوی آمریکایی ها در بیشتر موارد، راه به جایی نبرده و شکست خورده است.
در همین زمینه، دونالد ترامپ نیز از زمان روی کار آمدن خود، تهدیدات بسیاری را متوجه ایران کرده است؛ تهدیداتی که در مواقعی بسیار جدی تر از تهدید رؤسای جمهور آمریکا بود و بیش از هر چیز برای ترساندن ایران و وادار کردن این کشور به مذاکره بوده است.
در این میان، در محیط سیاسی آمریکا، همواره بحث درباره به کارگیری بهترین سیاست درباره ایران، در جریان بوده است. چنین بحثهایی با خروج یکجانبه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، از توافق هستهای شدت گرفته است. در این میان، برخی از سیاست تغییر رژیم در ایران و برخی دیگر از گفت وگو بین دو کشور حمایت میکنند. در ادامه این بحثها، پُل پیلار، افسر سابق سازمان سیا و تحلیلگر کنونی، به نقد یکی از طرفداران برجسته تشدید فشار بر ایران، از جمله فشار نظامی، پرداخت.
پیلار طی یادداشتی در پایگاه آمریکایی نشنال اینترست نوشت: «آمیتای اتسیونی» (جامعهشناس برجسته اسرائیلی ـ آمریکایی)، در نوشتهای در سال ۲۰۱۱، «کاهش مداخله آمریکا در منطقه» و «سیاستهای توسعهطلبانه ایران» را عامل کاسته شدن از نفوذ آمریکا در خاورمیانه دانسته است.
اما یک (دلیل) کاهش واضح مداخله آمریکا در آن زمان، خروج نیروهای آمریکایی از عراق پس از هشت و نیم سال جنگ در آنجا بود. در پانزده سال گذشته، جنگ آمریکا در عراق بود که بیش از هر تحول دیگری در خاورمیانه، نفوذ ایران را توسعه داد. اگر این نفوذ، نگرانی عمده باشد، روشن است که اردوکشیهای نظامی آمریکا روش محدود کردن آن نیست.
اتسیونی اخیرا هشدار داده که اتحاد شیعی، احتمالا بر منطقه مسلط خواهد شد و منطقه را پرورشگاه تروریسم فراملی خواهد کرد. پیلار این هشدار را عجیب دانسته، زیرا سنیها را بر شیعهها در خاورمیانه ترجیح میدهد، چون به گفته پیلار، در ۲۵ سال گذشته تروریسم فراملی، مشکلی بوده که بیشتر از بخش سنی نزاع شیعی ـ سنی نشأت گرفته و مهمترین پرورشگاه آن هم تندروی و عدم تحمل وهابیت سعودی بوده است.
اتسیونی معتقد است، هرگونه کاهش در نقش آمریکا به عنوان «حامی استراتژیک» برخی کشورهای مشخص، جایگاه آمریکا به عنوان رهبر جهانی را تضعیف و دیگران را به سمت تمایل به چین و روسیه سوق خواهد داد؛ اما پیلار بر این باور است، به لحاظ تاریخی، دولتهای (آمریکا) به این شکل اولویتها، تعهدات و اعتبار سایر کشورها را ارزیابی نمیکنند. اعتماد جهانی به آمریکا به غوطهور شدنش در دشمنیهای محلی بستگی ندارد.
نزاعهایی که آمریکا در آنها نسبت به کشورهای محلی، منافع کمتری دارد، به ویژه آنکه در جاهایی که هیچ تعهدی شبیه به پیمان ناتو وجود ندارد. علاوه بر این، بسیاری کشورها، روابطشان با مسکو و پکن را بنا به دلایل متعدد که ارتباط کم یا اصلا هیچ ارتباطی با آمریکا ندارند، شکل میدهند.
اتسونی، گزینه جنگ نیابتی را رد و از گزینه تقابل مستقیم با ایران حمایت میکند. از دیدگاه اتسیونی این تقابل تا زمانی که تحریمها کارآمدها هستند، از طریق آنها صورت میگیرد، اما در صورت شکست تحریمها، تقابل نظامی شکل میگیرد. پبلار این سیاست را با سیاست کنونی ترامپ در برابر ایران مطابق میداند. به گفته پیلار سیاست ترامپ، دلگرم کننده نیست، زیرا وضعیت سیاسی در ایران تغییر کرده و به دلیل دبه کردن ترامپ در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) میانهروهایی که طرفدار گفت وگو با غرب بودند، بی اعتبار شدند.
به گفته این مقام سابق سیا، سیاست کنونی آمریکا فاقد گزینه استراتژیک تعامل است؛ گزینهای که آمریکا میتواند به موجب آن با ایران برای پیگری اهدافش مذاکره و تعامل کند.
پیلار افزود: هرچند تحریمها، بخشی از انگیزه ایران برای مذاکره بر سر برجام بودند، تحریمها همه ماجرا نبود. رویکرد فقط فشار، برای سالها امتحان شده بود که در آن تحریمهای بیشتری هم اعمال شد. واکنش ایران، چرخاندن سانتریفیوژهای بیشتر و غنیسازی بیشتر بود. این چرخه تنها زمانی متوقف شد که آمریکا نه تنها به مذاکره متمایل شد، بلکه درخواست نشدنی غنیسازی صفر را هم کنار گذاشت.
اتسیونی استدلال میکند، به کارگیری تهدید نظامی علیه ایران از سوی آمریکا، بسیار کارآمد است و در این زمینه به حجم گلهمندی ایرانیان از خسارات سنگین جنگ هشت سال با عراق در دهه ۱۹۸۰ اشاره میکند. در حقیقت، ایرانیان از هزینههای جنگ آگاه هستند و مقامات آنها امروز دنبال جنگ نیستند.
اما پیلار در رد استدلال اتسیونی ادامه داد به لحاظ نظری، دفع جنگ با تسلیم شدن در برابر خواستههای کشور دیگر جهت اجتناب از تهدید حمله متفاوت است. برای همه ملتها، به جز ضعیفترین و زبونترین آنها، مسائلی وجود دارد که چنان مهم هستند که ارزش تحمل ریسک مورد حمله قرار گرفتن را دارند. به طور خلاصه، مسائل خاص، مهم هستند. درست نیست که به همین سادگی بگوییم با تهدید نظامی، ایران تسلیم میشود.
از دیدگا پیلار، به رغم آنکه ممکن است حوادث عراق با پیشنهاد توافق از سوی ایران در سال ۲۰۰۳ ارتباط داشته باشد، اما زمانی که ایران در سال ۲۰۰۳ برای مذاکره اعلام آمادگی کرد، برنامه هستهایش از دورههای بعدی پیشرفت بسیار کمی داشت. در آن زمان، تهران آماده توافق بود، چون چیز زیادی برای از دست دادن نداشت. پس از آن زمان، برنامه هستهای ایران به لحاظ فیزیکی و محبوبیت عمومی پیشرفت کرد. قدرتنمایی آمریکا، ایرانیها را به تسلیم کامل برنامه هستهای ترغیب نخواهد کرد.
به تعبیر پیلار، تمایل ملت پرافتخار ایران برای تسلیم به جای مبارزه با تهدیدات نظامی بیگانگان، به هیچ وجه از سایر ملتها بیشتر نیست. حوادث پانزده سال گذشته ادعای اتسیونی را ـ مبنی بر اینکه تهدید معتبر حمله نظامی به احتمال زیاد ایران را به مذاکره متمایل خواهد ساخت ـ تأیید نمیکند.
به گفته پیلار، ایران پس از سال ۲۰۰۳ هرگز برنامه هستهایش، بخصوص غنیسازی هستهای، را متوقف نکرد. تا زمان توافق اولیه در سال ۲۰۱۳ در جریان مذاکرات برجام، ایران توسعه ظرفیت غنیسازی را ادامه داد. دولت اوباما از دولت بوش که در باتلاق عراق گرفتار بود، تمایل کمتری برای متمرکز کردن سیاستش در قبال ایران بر تهدید حملات نظامی داشت. آنچه تفاوت ایجاد کرد و چرخه افزایش غنیسازی در ازای افزایش تحریمها را شکست، تمایل آمریکا به وارد شدن در یک فرآیند بده بستان بود.
پیلار در پایان با بیان اینکه تهدیدات نظامی احتمالا در مسأله ایران کارآمد نیستند، از آمریکاییها خواست از جنگ ایران و عراق درس بگیرند. طبق ادعای پیلار، صدام حسین دو سال پس از شروع جنگ، خواستار آتش بس شد، اما ایران علیرغم خسارات، این پیشنهاد را نپذیرفت.