گسترش خبرهایی در خصوص اختلاف میان محمد بن سلمان و پادشاه سعودی، مسیر آینده سیاسی عربستان را پر ابهام ساخته است. شاید منبع خبر به خصوص اینکه از سوی برخی رسانه های آمریکای لاتین مانند «تلشور» telesur رسانه ای شد اما در رسانه های دیگری مانند «الخلیج» و «پابلیکو» اسپانیا نیز به آن پرداخته شده است.
دکتر سجاد محسنی؛ به گزارش تابناک، طبیعتا رسانه های مذکور از اعتبار بالایی برای اثبات مسئله برخوردار نیستند که در نهایت بتوان به صورت قوی به کنار گذاشتن بن سلمان از قدرت اطمینان یافت اما در حالت حداقلی بخشی از اختلافات درونی میان شاه و ولیعهد را نشان می دهد.
گذشته از این مسئله؛ اختلاف شاهزاده و شاه بر سر فروش پنج درصد از سهام آرامکو به ارزش 200 میلیارد دلار، جنگ یمن و بروز نارضایتی از این جنگ در اعتراضات به احمد بن عبدالعزیز و اظهارنظر وی مبنی بر متوجه کردن تمام مسؤولیت های آن به سوی محمد بن سلمان و مناقشه فلسطین- رژیم صهیونیستی در خصوص حمایت محمد بن سلمان از توسعه رابطه با رژیم صهیونیستی بر خلاف دیدگاه پدر؛ شایعه کنار گذاشتن محمد بن سلمان از قدرت را قوت بخشیده است؛ مسائلی که مسیر آینده اقتصادی و اجتماعی عربستان را تا حدود زیادی تغییر خواهد داد.
با این وجود، کنار گذاشتن محمد بن سلمان به نظر بسیار دشوار خواهد بود؛ هرچند اتخاذ چنین تصمیمی از سوی ساختار سیاسی عربستان میتواند حمایت شاهزادگان پرتعداد سعودی را در بر داشته باشد، افرادی که در نتیجه برخوردهای تحقیرآمیز محمدبن سلمان به خصوص در قضیه بازداشتهای هتل ریتز کارلتون چندان تمایلی به تداوم ولایتعهدی محمد بن سلمان نداشته اند؛ اما پیامدهای چنین تصمیمی به خصوص برای شخص ملک سلمان می تواند مهم ترین مانع بر سر اجرایی شدن آن باشد.
پیامدهای کنار رفتن بن سلمان از قدرت
نخست اینکه با کنار رفتن محمد بن سلمان از قدرت، حوزه اعمال قدرت ملک سلمان نیز بسیار کاهش خواهد یافت چراکه عمده سیاستهای دولت کنونی سعودی از سوی محمد بن سلمان طراحی و مدیریت میشود. علاوه بر این شرایط جسمی و سن و سال ملک سلمان نیز اجازه بلندپروازی چندانی به وی را نخواهد داد به خصوص اینکه با کنار رفتن محمد از قدرت، نفوذ شاهزادگان درجه اول بر ملک سلمان افزایش مییابد. بر این اساس تا حدود زیادی کنار رفتن محمد بن سلمان از قدرت را میتوان برابر با کاهش قدرت ملک سلمان دانست؛ نکتهای که شخص ملک سلمان را به تأمل بیشتر وادار خواهد کرد.
دوم اینکه خروج محمد بن سلمان از قدرت از یک سو میتواند همچنان نشان دهنده قدرت شاهزادگان در ساختار سیاسی سعودی باشد. هرچند، تفاهم بر سر خروج محمد از قدرت به عاملی برای همبستگی سیاسی و کاهش شکافهای پیشین تبدیل شده است اما کنار رفتن وی و چالش انتخاب ولیعهد جدید؛ همواره از پتانسیل بحران بالایی برخوردار است. بر این اساس ساختار سیاسی با دو چالش روبرو خواهد بود که نخستین چالش مقاومت وی برای ماندن در قدرت و چالش دوم اختلاف بر سر انتخاب ولیعهد جدید خواهد بود.
سوم بازگشت محافظهکاران در سیاست داخلی از دیگر پیامدهایی است که میتوان در صورت کنار رفتن محمد بن سلمان از قدرت در نظر گرفت. این در حالی است که تداوم سیاستهای سند 2030 منجر به تقویت تکنوکراتها در عربستان شده است؛ جریانهایی که همواره مورد انتقاد مذهبیون محافظه کار و حتی اصلاحیون عربستان بوده است جریانی که از سوی سفر الحوالی، سلمان العوده و ناصر العمر به پیش برده میشود و از تکنوکرات ها به عنوان نیروهای سکولار غربی یاد میکند. در واقع میتوان گفت که روی کار جریانهای محافظه کار به خصوص محافظهکاران خارج از دستگاه قدرت میتواند تهدیدی جدی و مصالحهناپذیر برای خاندان سعودی باشد. بر این اساس عربستان بدون محمد بن سلمان تداوم دهنده سیاستهای پیش از دولت سلمان خواهد بود؛ سیاست هایی محافظه کارانه و درونگرا.
چهارم اینکه سند چشم انداز 2030 به عنوان مهمترین سند پیش روی دولت سعودی به صورت تدریجی اهمیت خود را از دست خواهد داد. این بدان معنی است که با کاهش تمرکز بر اجرایی کردن این سند، بار دیگر نفت به عنوان کالای اساسی در دستور کار سعودیها برای بودجه و برنامهریزی قرار خواهد گرفت. بنابراین میتوان گفت که حداقل به مدت یک دهه اهمیت حیاتی نفت برای عربستان در بازارهای جهانی و اقتصاد داخلی تمدید خواهد شد. از سوی دیگر این امکان که برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی در راستای سند 2030 متوقف شود نیز افزایش می یابد؛ برنامههایی که میتوانست حداقل روزنههایی را برای مشارکت عمومی فراهم کند.
در نهایت اینکه علاوه بر پیامدهای کنارگذاشتن بن سلمان از قدرت که مانع اجرایی شدن این سیاست شود می توان به چند مانع مستقیم بر سر راه این تصمیم نیز اشاره کرد. نخستین مانع شخصیت بلندپروازانه محمد بن سلمان بوده که نشان داده است به سادگی تسلیم تصمیمات نخواهد شد. دوم اینکه کنارگذاشتن وی از سوی ملک سلمان به معنای بیاعتبار کردن تصمیمهای کلان خود در خصوص مسائل حاد اقتصادی و نظامی و در نهایت کاهش قدرت ملک سلمان است و سوم اینکه هرچند محمد بن سلمان در میان شاهزادگان از مقبولیت بالایی برخوردار نیست اما از طریق اصلاحات اقتصادی و اجتماعی و نمایش قدرت علیه شاهزادگان سعودی نوعی پایگاه اجتماعی در میان توده مردم عربستان ایجاد کرده است تا از این طریق توازن قدرت درونی را با کمک گرفتن از توده مردم در مقابل شاهزادگان حفظ کند؛ مواردی که نشان می دهد کنارگذاشتن محمدبن سلمان از قدرت کار آسانی نخواهد بود.
دکترای روابط بین الملل و متخصص عربستان سعودی