«تجرد قطعی» تعریف قطعی و یکسانی در ذهن پژوهشگران و صاحب منصبان ندارد. هرکس از این پدیده تعریف خاصی دارد. آمارهایشان هم متفاوت است. برخی از آن به عنوان یک «آسیب اجتماعی» یاد میکنند. مسألهای که از سوی «شهلا کاظمی پور» بشدت رد میشود. او در گفتوگو با «ایران» تجرد قطعی را پدیدهای گذرا میداند که بعد از گذر از دختران دهه ۵۰ و ۶۰ یقه پسران دهه ۷۰ و ۸۰ را خواهد گرفت تا این پدیده ایرانی، شکل چینی به خود بگیرد. چینی ها امروز با پدیده تجرد قطعی پسران رو به رو هستند. پسرانی که سفر به شهرها و کشورهای دیگر رابرای ازدواج انتخاب کرده اند. با این جمعیت شناس درباره پدیده قطعی اما گذرای این روزهای خانواده ایرانی گفتوگو کردیم که میخوانید.
خانم کاظمیپور بحث را از آمارهای متفاوت «تجرد قطعی» دختران شروع کنیم. آمارهای مختلفی میشنویم. یکی از نمایندگان مجلس تعداد آنها را یک میلیون میداند. آمار بعضی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی از یک میلیون و 297 هزار نفر در تجرد قطعی خبر میدهد. آمار شما زیر ۴۰۰ هزار نفر است. علت این تفاوت آمار چیست؟
ببینید، من نمیدانم آنها این آمار را از چه منبعی اعلام میکنند! آمارهای من معمولاً آمارهای متقن و دقیق است. آمارهای مرکز آمار و سازمانهای معتبر است. برای مثال ما در «جمعیت شناسی» میآییم تجرد قطعی را برای خانمها 45 سال حساب میکنیم و برای آقایان 50 سال. بعد در رنج سنی 50 سال هر چقدر که مجرد داشته باشیم به جمعیت همان گروه سنی تقسیم و ضرب در 100 میکنیم. یک نسبت به ما میدهد، به این عدد میگویم «تجرد قطعی». منظور این است که بعد از این سن، تعداد زنان و مردانی که تا حالا ازدواج نکرده اند، شانس و فرصت آنها به حداقل میرسد. من با همین فرمول جمعیت آقایانی را که به تجرد قطعی رسیدهاند حساب کردم، شده است 8/1 درصد. الآن تعداد مردان مجرد 54 ساله ما 5 هزار و 757 نفر است. برای خانمها سن 45-49 سالگی را میگیریم. چون فرض ما این است که اگر خانمها تا 45 سالگی ازدواج نکردند، فرصت ازدواج شان به حداقل میرسد و این سن را سن تجرد قطعی میگیریم. با توجه به این سن، تجرد قطعی خانم 4/4درصد است که تعداد آنها 104 هزار و 866 نفر میشود.آمدیم برای سالهای قبل از این سن هم تجرد قطعی را حساب کردیم. برای آقایان این عدد همان 8/1باقی ماند اما درصد خانمها حدود دو درصد بود که البته در حال افزایش است. من آمدم یک محاسبه دیگر کردم. گفتم: «اگر ما تجرد قطعی را از 35 سال تا 55 سال در نظر بگیریم تعداد دختران مجردی که در شرایط «تجرد قطعی» قرار دارند، به 711 هزار نفر میرسند.» من فکر میکنم آمارهایی که آنها اعلام میکنند از 35 سال تا 70 سالگی هر کس مجرد است را در این آمار آوردهاند. در آن صورت هم باز نمیتواند به یک میلیون برسد. به 800 هزار نفر هم نمیرسد. ما حدوداً 750 هزار دختر که بالای 35 سال مجرد هستند، داریم. البته باز در سن 35 تا 39 شانس ازدواج وجود دارد اما کم میشود. در نهایت ما همین 700 هزار نفر مجرد قطعی را اگر استناد کنیم، اشکال ندارد.
700 هزار نفر را شما از 35 سال تا 50 سال میگیرید؟
نه. از 35 سال تا 55 سال حساب میکنم.
درباره مفهوم «تجرد قطعی» اختلاف نظر وجود دارد. این تجرد قطعی، تعریف ذهنی است یا حقوقی؟
نه ما اینگونه به تجرد قطعی نگاه نمیکنیم.نمی خواهم زیاد تکنیکی صحبت کنم. ما میآییم درصد مجردان را -حالا فرض کنیم برای خانم ها- در هر گروه سنی، حساب میکنیم. این نکته را بگوییم که آمار تأهل در کشور از 10 سال به بالا اعلام میشود. 5 سال 5 سال هم این آمار را در نظر میگیرند. مثلاً 10 تا 15 سال،15 سال تا 20 تا الی آخر. مثلاً ما در جدول زناشویی، زنان شوهر دار و همسر فوت شده و... را هم حساب میکنیم. ما درصد مجردها را در همه سنین اعلام میکنیم. آنجایی که عدد «درصد» مجردان به تکرار میرسد، یعنی دیگر از آن به بعد کم نمیشود، آن سن را ما «تجرد قطعی» میگوییم.
به نظر میرسد که این کلمه ترکیبی «تجرد قطعی» را جامعه بیشتر مترادف با زنان مجرد میداند و کمتر قبول میکند مردها هم به تجرد قطعی میرسند. کسانی که با این نظر موافق هستند یائسگی یا عدم باروری زن را عامل تجرد قطعی میدانند. میگویند یک مرد تا 70 سالگی هم میتواند صاحب فرزند شود. آیا شما با این نظر موافق هستید؟
نه این نظرات اصلاً علمی نیست. آن چیزی که ما تجرد قطعی میدانیم، تعریفی است که در سطح بینالمللی پذیرفته شده است. در منابع خارجی هم تجرد قطعی، همین تعریفی را دارد که من عنوان کردم. ما این موضوع را در کلاسها هم درس میدهیم. کسانی که این حرفها را میزنند، کلمه تجرد قطعی به گوششان خورده و برای خودشان دارند تفسیر میکنند ولی آنچه من میگویم در کتابها وجود دارد. مرجع و منبع کتاب من هم همین منابع خارجی است.
یک تضادی در این ترکیب دو کلمهای «تجرد قطعی» وجود دارد، یعنی در حالی که از قطعیت حرف میزنیم اما نمیگوییم آنها هرگز ازدواج نمیکنند بلکه میگوییم شانس این رده سنی برای ازدواج کم میشود، یعنی ممکن است برخلاف این آمار و قطعیت، ازدواج هم بکنند!
بله درصد فرصت برای ازدواج کم میشود. یعنی اگر در سن 35 سالگی 100 نفر ازدواج نکردند، در سن 40 سالگی میشود 70 نفر سپس 50 نفر و بعد هم 25 نفر... یعنی مدام این عدد کم میشود تا امروز که برای زنان 50ساله ما به سه درصد رسیده است.
پس ما سه درصد 50 ساله داریم که ازدواج نکرده اند؟
بله.
در بعضی اخبار و گفتوگوها از تجرد قطعی به عنوان «آسیب اجتماعی» یاد میشود، شما با این نظر موافق هستید؟
نه موافق نیستم. تجرد قطعی آسیب اجتماعی نیست، بلکه این پدیده اجتماعی است که از قدیم هم وجود داشته است. در نهایت 8/1 تا2 درصد خانمها به تجرد قطعی خواهند رسید. حالا این خانمها یا شانس ازدواج ندارند یا تمایل ندارند که ازدواج کنند. یادمان باشد ازدواج امری نیست که حتماً برای همه باشد. قدیمها هم اتفاق میافتاده که بعضی از افراد ازدواج نمیکردند. زمانی به یک مسأله تبدیل میشود که درصد تجرد قطعی رو به افزایش باشد.
الان تجرد قطعی در جامعه ایران به مسأله تبدیل شده است؟
نه هنوز. چون تعداد آنها در نهایت 100 هزار نفر هستند. این آمار برای 45 ساله هاست، اگر 50 سال را در نظر بگیریم این تعداد به 60 هزار نفر میرسد. یعنی از 45 سال تا 49 سال هم باز میبینیم که 40هزار نفر توانستهاند ازدواج کنند. اگر درصد تجرد قطعی رو به کاهش باشد، باز باید ما سن بالاتر را در نظر بگیریم تا به نرخ قطعی برسیم و عدد ثابت شود.
الان جامعه، ازدواج دختران را از 30 سال به بالا کاملاً پذیرفته است درصورتی که ما صاحب فرهنگی بودیم که میگفت: «دختر که رسید به بیست/باید به حالش گریست». یعنی در دورههای گذشته سن تجرد قطعی ما خیلی کمتر بوده. آیا ما آمار یا پژوهشی در این حوزه داریم؟
همه آمارهای ما در دهههای گذشته وجود دارد. اما در دهههای گذشته شدت کاهش تعداد مجردها خیلی بیشتر بوده. یعنی اگر تعداد مجردهای گروه سنی اول 98 درصد بوده، گروه سنی بعدی یک دفعه 70 درصد میشد و گروه سوم به یکباره به 20درصد میرسید. تعداد مجردها خیلی خیلی سریع کاهش پیدا میکرد. بنابراین در آن دههها وقتی به 30 سالگی میرسید، مثلاً میشد 8تا 10 درصد که به تجرد قطعی رسیدهاند یا ازدواج نکردهاند.
چه عواملی در ایجاد پدیده تجرد قطعی در کشور ما دخیل است که ذهن جامعه را به خود مشغول کرده است؟
باید یک مسأله را در نظر داشته باشیم. تجرد قطعی یک پدیده گذرا است. این پدیده مربوط به دختران دهه 50 و 60 است. پدیده تجرد قطعی قبلاً به دلیل عواملی چون معلولیت، بیسرپرستی، فقر مطلق و... وجود داشت اما الآن درصد آن بیشتر شده. ما آن پدیده را که براثر معلولیت یا فقر مطلق به وجود میآمد «تجرد ناخواسته» میگفتیم الآن یک عامل دیگری به آن اضافه شده است. مثلاً فرد تمایل به ازدواج دارد ولی زوجی را که میخواهد با او ازدواج کند پیدا نمیکند. دلایل مختلفی هم دارد، مثل سطح تحصیلات یا سلیقه دو نفر به هم نمیخورد، یا تعداد مردان در معرض ازدواج کمتر از تعداد زنان در معرض ازدواج است. ما اینجا یک اصطلاحی را به کار میبریم به نام «مضیقه ازدواج».
پدیده مضیفه ازدواج دهه پنجاهیها را بیشتر تهدید میکند یا دهه شصتیها را؟
یک تعدادی از دهه پنجاهیها را هم تهدید میکرده است. برای اینکه دختران دهه شصتی زیادتر هستند چون موالید ما در دهه 60 زیاد شد. این موالید دهه 60 که رسیدند به سن ازدواج، دهه پنجاهیها هم رسیده بودند. پسرانی که میخواستند با این دختران ازدواج کنند، پسران دهه پنجاهی و چهلی بودند. یک تعدادی از این پسران با دختران دهه 50 ازدواج کردند یک تعدادی هم آمدند با دختران دهه 60 ازدواج کردند. در نتیجه فرصت ازدواج را برای تعدادی از دختران دهه 50 محدود کردند. یعنی این گروهی که الآن ما از آنها به گروه 45 تا49 سال یاد میکنیم، متولدین دهه 50 هستند.
این روند برای دهه شصتیها هم اتفاق خواهد افتاد. یعنی این روند همین 35 سالهها را که من اشاره کردم(که تعدادشان 360 هزار نفراست) فرصت ازدواجشان به دلیل «مضیقه ازدواج» پایین است. علت اینکه من این پدیده را گذرا میدانم به این خاطر است که برای دهه هفتادیها پدیده «تجرد قطعی» و «مضیقه ازدواج» از بین میرود.
پس ما تجرد قطعی برای متولدین دهه 70 نخواهیم داشت؟
تجرد قطعی برای هر گروه سنی وجود دارد اما به این شدت نخواهد بود. برای متولدین دهه 70 مضیقه ازدواج نخواهید داشت. چون باروری جامعه ما در دهه 70 پایین آمد و دختران این دهه معمولاً با پسران دهه 60 ازدواج میکنند. یعنی دههای که باروری جامعه بالا بوده است.
ما در سالهای اخیر با پسرانی رو به رو هستیم که با دخترانی بزرگتر از سن خود ازدواج کردهاند، آیا آمار این ازدواجها آنقدر تأثیر دارد که بتواند این میزان تجرد قطعی را تغییر دهد یا تحت تأثیر قرار بدهد؟
اینکه تغییر بدهد را نمیتوان گفت. ما الآن مضیقه ازدواج برای دختران را داریم و در آینده برای پسران دهه 70 و 80 مضیقه ازدواج خواهیم داشت. وضعیتی که الآن در چین شاهد آن هستیم.
یعنی تیتر رسانهها در آینده به تجرد قطعی پسران دهه 70 و 80 اختصاص خواهد یافت؟
بله. مجردهای قطعی در پسران بیشتر میشود. مثلاً در چین در برابر 100 تولد دختر، 140 پسر وجود دارد. چین در دهههای گذشته سیاست تک فرزندی را اتخاذ کرد. حالا متولدین پسر آن سیاست، بزرگ شدهاند و مضیقه ازدواج پیدا کردهاند.
پیامدهای این پدیده که مثلاً در کشور ما بیشتر دختران درگیر آن هستند و در چین پسران، چیست؟
البته الآن با باز شدن دروازه کشورها به روی هم تا حدودی فرد میتواند با قومیت وملیتهای دیگر ازدواج کند. این مسأله هم وجود دارد وقتی بحث مضیقه ازدواج برای دختران پیش میآید یک مقداری باعث تزلزل خانواده میشود. طلاق در خانوادهها زیاد میشود چون آقایان به محض اینکه در زندگی دچار ناراحتی میشوند، احساس میکنند میتوانند از این خانم جدا شوند و با یک خانم دیگر ازدواج کنند چون برای مردان فراوانی هست ولی اگر محدودیت وجود داشت میدانستند که اگر جدا شوند ممکن است نتوانند دوباره ازدواج کنند.
آیا ما آماری داریم که نشان بدهد تجرد قطعی دختران به افزایش طلاق در جامعه منجر شده باشد؟ یعنی کاملاً مشخص باشد این پدیده باعث افزایش طلاق شده باشد!
آمار دقیقی وجود ندارد ولی آمارها نشان میدهد در روند افزایشی طلاق، تعداد خانمهای مطلقه از آقایان مطلقه بیشتر است. وقتی ما گزینه بدون همسر بر اثر طلاق را بررسی میکنیم نشان میدهد که تعداد خانمها بیشتر از آقایان است. میدانیم که در طلاق یک زوج از هم جدا میشوند، ولی نتیجه آن مطلقه بودن زن است، چون مرد با یک فرد دیگری که قطعاً دختر است ازدواج کرده است.
مگر تفاوت تعداد مردان و زنان ما در جامعه چقدر است که نتیجه هر پدیدهای، به افزایش زنان مجرد یا مطلقه منجر میشود. چون بالاخره آن مرد در ازدواج مجدد با یک زن ازدواج کرده!
دلیل اصلی تعداد آنها نیست. دلیل اصلی فاصله سنی زوجین است. من این مسأله را در یک مقاله مفصل هم نوشته ام. 10تا12 سال پیش نوشتم و گفتم من این پدیده را پیشبینی میکنم. تنها راه حل آن هم -همسرهمسان گزینی- است. اتفاقی که در کشورهای دیگر میافتد. اگر پسرهای دهه شصتی با دختران دهه شصتی ازدواج کنند، اصلاً هیچ مسألهای پیش نمیآید ولی وقتی جوانگرایی برای آقایان هست با مثلاً دخترانی 5 سال جوانتر از خودشان ازدواج میکنند. بالطبع پسران دهه 60 با دختران دهه 70 ازدواج میکنند و پسر دهه 50 با دختران دهه 60 که تعدادشان خیلی بالاست ازدواج میکنند. این اختلاف سن زوجین است که باعث این مسأله و پدیده شده است. پیشنهاد میکنم خانمهایی که آمارهای یک میلیونی تجرد قطعی را میدهند، بیایند روی زنان مطلقه هم کار کنند. چون اینها یک ازدواج ناموفق داشتند و الآن هم شانس ازدواجشان به حداقل رسیده است.
در آمارهای ما زنان مطلقه جزو تجرد قطعی حساب نمیشوند؟
نه. اصلاً حساب نمیشوند.
طبیعتاً ازدواج سفید هم نمیتواند آمار تجرد قطعی را تغییر دهد؟
نه. چون این ازدواجها ثبت نمیشود بنابراین در آمارها هم نمیآید.
خیلیها ازدواجهای ناموفق را یکی از عوامل تجرد قطعی در خانوادهها برای بچههای کوچکتر میدانند شما با این مسأله موافق هستید؟
نه. چون این مسأله در تأخیر ازدواج میتواند مؤثر باشد. دلواپسی که افراد نسبت به آینده زندگی شان دارند باعث میشود تا وسواس آنها زیادتر شود ولی اگر این تجرد قطعی برای هر دو جنس به یک میزان بود، میتوانستیم این مسأله را تأیید کنیم ولی چون تنها برای زنان است نمیتوان آن را باعث تجرد قطعی دانست. چون مردها بالاخره با یک دختری ازدواج میکنند.بنابراین مجرد ماندن دختران ما بیشتر ساختاری است!
ساختاری یعنی به چه شکل؟
به همان دلیلی که تعداد آنها مساوی نیست. این خانمی که به دلیل طلاق خواهرش، برادرش یا همسایه اش وسواس پیدا میکند، دلواپس است که مبادا ازدواج کند و به طلاق منجر شود. بنابراین ازدواجش را به تعویق میاندازد ولی اگر قرار است که اصلاً ازدواج نکند، باید یک تعدادی مرد هم به همین دلیل اصلاً ازدواج نکنند. من بارها در کلاس هایم هم گفتهام که خانمهایی که وسواس پیدا میکنند و جواب منفی به یک پسر میدهند، آن پسر بالاخره بعد از دو سه تا خواستگاری با یک دختر ازدواج میکند. کسانی مجرد قطعی باقی میمانند که وسواس پیدا کردهاند.
ما با پدیده تجرد قطعی در روستاها هم رو به رو هستیم. تفاوت آماری معناداری با شهرها دارد؟
بله، آمار تجرد قطعی در روستاها بسیار بالااست. ما میدانیم که ازدواج یک تقابل دو به دو است. باید یک دختر با یک پسر ازدواج کند. الآن آماری که درباره تجرد قطعی اعلام میشود آمار کل کشور است ولی وقتی ما بیاییم این تعداد را به نسبت شهرها و روستا تفکیک کنیم، میبینیم تعداد پسرهای ما در شهرها بیشتر از روستاها است. چرا؟ چون یک تعدادی از پسرهای روستایی به شهرها مهاجرت میکنند. حالا اگر خیلی خوشبین باشیم، 50 درصد از آنها به روستا برنمی گردند و در شهر ازدواج میکنند. در نتیجه این رقم تجرد قطعی که مثلاً برای کل کشور 4 درصد اعلام میشود اگر به نسبت شهر و روستاها در نظربگیریم، ممکن است در شهرها تجرد قطعی 3 درصد باشد اما در روستاها 5 درصد بشود.
پس تجرد قطعی در روستا بیشتر از شهرها است؟
بله. چون به دلیل مهاجرت پسران، تعداد دختران روستایی بیشتر از پسران است. دخترانی که در روستا ماندهاند هم اگر بخواهند ازدواج کنند نمیتوانند، چون تعداد پسرها کمتر از دختران است. بنابراین در روستا نیز با مشکل ساختاری رو به رو هستیم.
آیا تجرد قطعی در روستاها پدیده چند همسری را افزایش میدهد؟
بله ممکن است چند همسری اتفاق بیفتد یا دختر مجرد با مردی که همسرش فوت شده ازدواج کند.
گاهی ما در بحث تجرد قطعی با ترکیب کمتر شنیده شده «سندرم سیندرلایی» رو به رو هستیم. موافق هستید؟
من سیندرلایی را بیشتر در باروری دیده ام. یعنی زنان سعی میکنند که بچه کمتر بیاورند تا هیکلهایشان بهم نخورد. مدیریت بدن را در نظر دارند ولی اینکه در تجرد قطعی تأثیر داشته باشد، نه!
موافقان این نظریه، نگاه دیگری دارند. شما قصه سیندرلا را شنیده اید. دختر فقیری که با پسر پادشاه ازدواج میکند. کسانی هم که این «سندرم سیندرلایی» را برای تجرد قطعی به کار میبرند، معتقدند بعضی از دختران در انتظار شاهزادهای با اسب سفید به تجرد قطعی رسیدهاند. چقدر این ازدواج ایدهآل را در ایجاد پدیده اجتماعی «تجرد قطعی» مؤثر میدانید؟
این مسأله را من در سؤالهای قبلی اشاره کردم. اینها دخترانی هستند که وسواس دارند و در اصل به دنبال یک شاهزاده هستند تا آنها را به برج عاج ببرد. ولی میگویم این پدیده در تأخیر ازدواج اثر دارد نه در تجرد قطعی!چون همین دخترانی که اینقدر وسواس دارند، وقتی به بالای 35 سال میرسند، یک دلهره پیدا میکنند که دیگر حالا به تجرد قطعی دارم میرسم. چون سبک زندگی در ایران طوری است که مرد از زن خواستگاری میکند و دختران باید منتظر بمانند تا کسی پیدا شود. در آن صورت میبینند تعداد خواستگارها کم شده است، چون مردها همه رفتهاند و با یک کسی ازدواج کردهاند. در نتیجه ناگریز است، تفکرات ایدهآلیستیاش را کنار بگذارد و واقعبینانه ازدواج کند یا اصلاً ازدواج نکند.
برخی دوران پیری پرچالشی را برای کسانی که دچار تجرد قطعی میشوند، پیشبینی میکنند. موافق هستید؟
معمولاً چه درباره خانمها و چه درباره آقایان، زندگیهای مجردی چالش برانگیز است. تحقیقات نشان داده که مرگ و میر در میان سالمندان مجرد، بیش از سالمندان متأهل است. چون متأهلین وابستگیهای خانوادگی بیشتری دارند. هرچقدر وابستگی به اطرافیان بیشتر باشد، افسردگی کمتر است. اینها هم حمایت مالی میشوند و هم حمایت روحی و روانی. ولی وقتی طرف مجرد است بالطبع همسر و فرزند ندارد. والدینش هم در سالمندی از بین رفتهاند. اگر خواهر و برادر هم داشته باشد، سرشان به زندگی و همسر خودشان گرم است. بنابراین این تنهایی است که آنها را افسرده میکند و رنج میدهد.
الان جامعه ایرانی از شکل«خانواده گسترده» به «خانواده هستهای» رسیده است. خیلی از فرزندان و نوهها، والدینشان را به سرای سالمندان میسپارند. یعنی مجردین قطعی و متأهلین ما در این نقطه به هم میرسند. آیا در اینجا سالمندی آنها با هم شباهت خواهد داشت یا مجردین قطعی دوران سالمندی متفاوتتر و سختتری خواهند داشت؟
در تجرد قطعی دو مسأله وجود دارد. مثلاً برای دختران روستایی علاوه بر اینکه در زمان سالمندی تنهایی خواهند داشت، بحث اقتصادی هم وجود دارد. چون همه شاغل نیستند یا همه پدر کارمند حقوقبگیر نداشتند که بعدها حقوقش را به دخترش پرداخت کنند. بنابراین، این افراد وقتی درآمدی نداشته باشند، زیر خط فقر میروند. البته بحث اقتصادی فقط به مجردین قطعی روستاها محدود نمیشود و شهریها را هم درگیر میکند. جنبه دیگر آن هم روحی و روانی است که علقهها و وابستگیها به حداقل میرسد. طرف باید تنها زندگی کند. حالا امکان دارد افرادی که فرزند دارند، فرزند آنها مسئولیتشان را نپذیرد اما این فرد 40 -30 سال با بچهاش زندگی کرده و ذهنش درگیر با بچه و نوههایش است. حالا ممکن است فرزندان یا نوهها به آنها سر نزنند اما وابستگیها وجود دارد. بارها دیدهام خانمهای مسنی را که عکس نوههایشان را در موبایل به همدیگر نشان میدهند. این در اصل، آن علقه روانی است که در آنها وجود دارد اما کسی که فرزندی ندارد، خود را با عکس خواهرزاده و برادرزادهاش مشغول میکند. این نیازی است که بشر دارد و میخواهد به اطرافیانش وابستگی داشته باشد. بنابراین وقتی افراد، چه آقا چه خانم ازدواج نمیکنند، تنهایی در زمان سالمندی، خیلی مسألهساز میشود.
آیا کشورهای دیگر چنین پدیدهای را تجربه کردهاند؟ آنها با دوران سالمندی چطور برخورد کردهاند؟
ببینید اصلاً آنجا بحث «تجرد قطعی» نیست، چون آنجا «دوستی» بسیار مطرح است. حتی یک خانمی که همسرش فوت میکند، بلافاصله با کسی دوست میشود، با هم سفر میروند و ارتباط دارند. اصلاً جامعه آنها با ما که الزاماً باید روابط در چارچوب ازدواج باشد، فرق دارد. در غرب حتی سالمندان هم نیازهایشان را از طریق دوستی مرتفع میکنند. آنجا وابستگی خانوادگی خیلی کم است، چون از قدیم تعداد فرزندان به حداقل رسیده و جابهجاییها زیاد شده است. فرزندان از 18 سالگی از خانواده بیرون میآیند و برای کار به شهرهای مختلف میروند. خیلی به ندرت به والدینشان سر میزنند. آنجا سبک زندگی تغییر کرده. سبک زندگی ما هم شاید بخواهد به همان مسیر برود.
آیا ممکن است که «ازدواج سفید» تغییر محسوسی در تجرد قطعی بوجود آورده باشد؟ چون این ازدواجها ثبت نمیشود، بنابراین در آمار هم نمیآید. آیا میتواند سالمندی متفاوتی را بوجود بیاورد؟
نه، اصلاً نمیتواند. البته من ترجیح میدهم کلمه «همباشی» را به کار برم تا « ازدواج سفید» چون این اصلاً ازدواج نیست. یک همباشی برای سنین جوانی است.اگر این ارتباط را به عنوان دستاورد غرب درنظر بگیریم، باید متوجه باشیم که معمولاً روال جوانهای خارجی اینگونه است، وقتی با هم دوست میشوند، چند سالی زیر یک سقف با هم زندگی میکنند تا همدیگر را بیشتر بشناسند. اگر به هم علاقهمند شدند یا اخلاق آنها بههم خورد با هم ازدواج میکنند، بچهدار میشوند و به زندگی ادامه میدهند. اگرتوافق نداشته باشند از هم جدا میشوند. یعنی دیگر به سن سالمندی نمیرسند که بخواهند این همباشی را 40-30 سال ادامه بدهند. البته ممکن است در سالمندی اگر کسی از همسرش جدا شده یا همسرش فوت شده باشد مجدداً با یکی دوست شود. اینجا بحث «دوستی» است و کلمه «همباشی» را به کار نمیبرند.
طرح «قبح زدایی» از تجرد دختران که توسط برخی اعلام میشود، چیست؟
من نمیدانم این طرح چیست!
اصلاً با این موضوع و ترکیب «قبح زدایی از تجرد دختران» موافقید. مگر تجرد قبح دارد؟
خب این نتیجه یک نگاه سنتی در گذشته است. این نگاه در ادبیات جامعهشناسی هم زیاد است که ارج و قرب زنها به ازدواج بود. تا زمانی که ازدواج نکرده بودند، زیاد ارج و قرب نداشتند. بعد هم که وارد خانواده همسر میشدند تا زمانی که بچه نداشتند، زیاد به آنها توهین میشد. مادرشوهر با عروسش بدرفتاری میکرد. این مسائل در گذشتهها وجود داشته است ولی الآن دیگر خانمهای ما تحصیل میکنند، شغل دارند. دیگر بحث ازدواج به معنای اینکه بخواهد به زن هویت بدهد نیست. من نگاه خودم این است که ازدواج عنوانی است برای شریک زندگی داشتن، دوست داشتن، هم صحبت داشتن و فرزند داشتن نه به معنای بالا رفتن ارج و قرب خانمها.
حالا برای مدیریت تجرد قطعی باید چه کرد، آیا فقط به اعلام آمار بسنده میکنیم یا نه راهکاری هم وجود دارد؟
اگر از جنبه آسیبهایی مثل افزایش طلاق در خانوادهها به آن نگاه کنیم، من خودم پیشنهاد «همسان همسری سنی» را دادهام تا یک مقدار تهدیدی را که برای زنان ما بوجود آمده کم کنیم؛ راهکاری که الآن هم دارد اتفاق میافتد. ما وقتی به آمار ثبت ازدواج مراجعه میکنیم، جدول اختلاف سن زوجین را - که از منهای 20 سال شروع میشود و تا به اضافه 30 سال ادامه مییابد - به ما میدهند. الآن عددی که حول و حوش صفر است روز به روز دارد بیشتر میشود. یعنی تعداد افرادی که سن آنها به هم نزدیک است دارد زیاد میشود. خود به خود در حال اتفاق افتادن است.
پس براساس برنامهریزی نبوده بلکه جامعه خودش به این سمت رفته است؟
این نتیجه خروج دختران از خانه، تحصیلات در دانشگاه و... است.دختران در گذشته تحصیل نمیکردند و در چاردیواری میماندند. باید مادرِ پسر میگشت و دختری را برای ازدواج پسرش پیدا میکرد. اصلاً کسی دخترانی را که سنشان بالا بود خارج از خانه نمیدید، در نتیجه شانس ازدواج شان خیلی پایین بود. اما امروز دختران به دلیل فعالیت در اجتماع خیلی راحتتر میتوانند ازدواج کنند.
راهکار مشخص اجرای این «همسان همسری سنی» چیست؟
فرهنگسازی است. باید روی ذهنیتها کار کنیم. قدیمها میگفتند، حتماً باید مرد بزرگتر از زن باشد یا میگفتند که زن هرچقدر جوانتر باشد، باروریاش بیشتر است. الآن این موضوع از بین رفته. برای اینکه باروری پایین آمده و خانوادهها دو بچه میخواهند. بنابراین زن اگر در 30 سالگی ازدواج کند قطعاً آن دو بچه را هم خواهد آورد. بنابراین امروز بیش از هرچیزی باید روی بحثهای فرهنگی کار کرد.
گفتوگو از: زهرا کشوری
این گفتوگو نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.