روز سهشنبه مسابقه فوتبال بین تیمهای ملی ایران و بولیوی برگزار شد و به جرئت میتوان گفت حاشیههای بعد از بازی از خودِ مسابقه بیشتر سروصدا کرد و نقل محافل شد. از چند دقیقه بعد از پایان مسابقه، مصاحبه گزارشگر بازی با سرمربی تیم ملی بولیوی در شبکههای اجتماعی دست به دست چرخید و سوژه خیلیها شد. به عنوان یک مترجم معتقدم این جریان را میتوان از دو جهت بررسی کرد. عدم تسلط و دانش ناکافی گزارشگر محترم در زمینه زبان انگلیسی واضح و مشخص است و جای بحثی باقی نمیگذارد؛ اما پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا بقیه افراد فعال در عرصه ترجمه و کسانی که از رشتهها و حوزههای دیگر وارد کار و بازار ترجمه شدهاند همگی بر زبان انگلیسی و حتی زبان فارسی، به عنوان زبان مادریشان، تسلط کامل و کافی دارند؟
در مقالهای که در روز شنبه مورخ 21 مهر ماه سال جاری در صفحه ادب و فرهنگ روزنامه همشهری منتشر کردهام به اشتباهات آشکار و فراوان یکی از مترجمهای گرامی در ترجمه کتابی که به تازگی وارد بازار شده اشاره کردهام. آنها فقط نمونههایی از اشتباهات ترجمهای یکی از مترجمان فعال در این حوزه است. اگر نگاهی به کتابهای ترجمه شده موجود در بازار بیندازیم با نمونههای بسیاری از این اشتباهات ترجمه، حتی در کتابهای بعضی از مترجمهای معروف، مواجه میشویم. مثلاً چند ماه قبل، هنگام خواندن کتابی با عبارت «کوههای برفبرسر» مواجه شدم. وقتی به متن اصلی مراجعه کردم متوجه شدم که مترجم برای عبارت snow-capped mountains این معادل را انتخاب کرده است. اصلاً انتظار نداشتم مترجمی که چندین اثر از نویسندگان مطرح جهان را ترجمه کرده و از مترجمهای نامی کشور محسوب میشود به جای عبارت «کوههای پوشیده از برف» یا «کوههای سفیدپوش» چنین معادل عجیب و نامأنوسی را انتخاب کند. یا در جایی دیگر خواندم که «نفس بویناکش را به سویم میفرستند ... ». ظاهراً مترجم صلاح دیده برای واژه mephitic در متن اصلی کلمه «بویناک» را بنویسد. کلمه mephitic معنی «متعفن، بدبو» میدهد، اما نمیدانم مشکل مترجم با این کلمات چه بوده که تصمیم گرفته به جای آنها از واژهی «بویناک» استفاده کند که شاید به گوش خواننده خیلی آشنا نباشد. شاید دلیل این اشتباهها در ترجمه برخی از مترجمان ادبی این باشد که تصور میکنند ترجمه ادبی هرچقدر برای خواننده نامأنوستر و ناآشناتر باشد، ادبیتر و بهتر است. در صورتی که اصل اول و مهم ترجمه این است که متن ترجمهشده برای خواننده قابلفهم باشد و خواننده با یکبار خواندن هر جمله، معنای آن را درک کند؛ نه اینکه در هر سطر از ترجمه با واژه عجیب و ناآشنایی مواجه شود و یا مجبور باشد هر جمله را دو یا سه بار بخواند تا معنای آن را حدس بزند.
وقتی در ترجمه افرادی که مترجم هستند و در این عرصه فعالیت میکنند، چنین اشکالاتی دیده میشود، پس باید انتظار داشته باشیم کتابی که گزارشگر فوتبالی که ابتدای این نوشته به او اشاره کردهام ترجمه کرده، چه کیفیتی داشته باشد؟ البته نمیتوان از روی مصاحبه ایشان با یک سرمربی خارجی به زبان انگلیسی درباره کیفیت ترجمه کتابشان قضاوت کرد. ترجمه شفاهی مستلزم تسلط، تمرکز و حضور ذهن بالایی است که آن را نسبت به ترجمه کتبی دشوارتر میکند؛ اما با چیزی که دیشب شاهد بودیم بعید میدانم ترجمه کتبی ایشان هم کیفیت مناسبی داشته باشد. البته این آقای گزارشگر تنها مورد موجود از هجوم افراد سلبریتی به بازار ترجمه نیست. مثلاً در یکی از کتابهای اوریانا فالاچی، نویسنده مشهور ایتالیایی، که توسط یکی از شاعران معروف کشور ترجمه شده است با املای عجیب کلمات مواجه میشویم؛ کلماتی مانند زندهگی، همسر، دیشب، پیرهزن، و صدها مورد دیگر که در سراسر کتاب وجود دارند. و چیزی که عجیب است این است که خیلی اوقات کتابهای این افراد صرفاً به خاطر سلبریتی بودنشان، فروش خوبی دارند.
بحث دیگری که در اینجا مطرح میشود این است که وظیفه نهادهای نظارتی در این میان چیست؟ وزارت ارشاد برای سانسور و حذف هرگونه مطالب جنسی از کتابها سختگیریهای زیادی را اعمال میکند. اما آیا فیلتری هم برای کیفیت ترجمه در نظر میگیرد؟ خواندن ترجمههای بیکیفیت هم برای جامعه مضر است، زیرا زبان معیار کشور را تحت تأثیر قرار میدهد. بیشتر ناشرها هم بیشتر به فکر این هستند که کتاب پرفروشی را پیدا کنند و در اسرع وقت ترجمه آن را روانه بازار کنند؛ البته ناگفته نماند که این حرف درباره تمام ناشرها صدق نمیکند. اگر ناشرها کیفیت ترجمهها را قبل را چاپ بررسی کنند و چاپ هر ترجمهای را قبول نپذیرند، و وزارت ارشاد هم تا حدودی بر کیفیت کتابها نظارت کند، شاهد حذف بسیاری از کسانی که ادعای سواد ترجمه دارند خواهیم بود. همانطور که در ماجرای دیشب اگر صدا و سیما برای حفظ آبرو و کیفیت کار خود، به جای استفاده از گزارشگر بازی به عنوان مترجم شفاهی، کسی را که متخصص این کار است برای مصاحبه و ترجمه صحبتهای سرمربی تیم رقیب میآورد، حتماً نتیجه کار بهتر از این میشد.