تیم فوتبال پرسپولیس، در چهار مسابقه حساس و سرنوشتساز، توانست دو تیم فوتبال قدرتمند را از کشوری که به خرید استعداد در همه زمینهها به اتکاء منابع مالی سرشار خود مشهور است از مسابقات لیگ قهرمانان آسیا حذف کرده و به فینال صعود کند.
این پیروزیها وقتی در مراحل پایانی یک تورنمنت معتبر که در مدت زمانی نسبتاً طولانی و با فراز و فرودهای فراوان برگزار میشود به وقوع میپیوندند، به تدریج به سطح حساسیت آنها افزوده شده و به دلیل وجود ابعاد متنوع مترتب بر چنین رویدادی، واجد معانی و مفاهیم نهفته فراوانی است که واکاوی و فهم آنها، در کنار افزایش اهمیت و اعتبار دستاورد، قابل تعمیم به عرصههای دیگر نیز هست.
این نوشتار پیش از برگزاری دیدارهای رفت و برگشت فینال جام ملتهای آسیا به رشته تحریر درآمده، اما فارغ از هر نتیجهای که در پایان این دو مسابقه رقم بخورد، محتوای آن که با نگاه به نتیجه حاصله در مرحله نیمه نهایی این رقابتها پردازش شده، صائب است.
بحث را از طرح و شناخت ابعاد مختلف و فرامتن این رخداد آغاز کرده و سپس مفهوم کلیدی آن یعنی «نقش رهبری» را به قیاس و برای نمونه به ادارة یک شرکت تعمیم میدهیم.
پرسپولیس در شرایطی به این مرحله از رقابتها رسید که با مسائل و دشواریهای مختلفی دست و پنجه نرم میکرد. این تیم همچون اکثر تیمهای فوتبال کشور، با معضلات مالی روبرو بوده و هنوز هم هست؛ معضلاتی که فشار آنها بدون شک بیشتر از بخش اداری باشگاه، ذهن کادر فنی مربیگری و بازیکنان را که باید در مستطیل سبز، همه اقدامات و رخدادهای انجام شده کلیّت باشگاه در پشت صحنه را به نتیجه برسانند، تحت تأثیر قرار میدهد.
سال پیش نیز جریمه بسیار محدودکنندهای از سوی فیفا بر این تیم اعمال شد و در نتیجة مسائل حقوقی مترتب بر قرارداد یکی از بازیکنان سابق این تیم، پرسپولیس از دو پنجره نقل و انتقال محروم شد و نتوانست پس از خروج تعدادی از بازیکنان اثرگذار خود در ابتدای فصل جاری، بازیکنان جدید و تازه نفسی را به کار بگیرد و کادر مربیگری این تیم مجبور بود جدالهای سخت در سه تورنمنت قهرمانی آسیا، لیگ برتر و جام حذفی را با بازیکنان اثرگذار موجود خود و نگاهی به نیمکت ذخیرهها پشت سر بگذارد و البته تا یک قدمی کسب جام قهرمانی آسیا، از این آزمون سخت و دشوار با موفقیت عبور کند.
مشاجرات بین سرمربی تیم ملّی با سرمربی پرسپولیس در مسیر آمادهسازی تیم ملی برای حضور در جام جهانی 2018 نیز از دیگر زمینههای حاشیهساز برای این تیم بود که دستمایه جذابی برای پرداختهای رسانهای فراهم آورد و عامل مؤثری در ایجاد فضاسازی علیه پرسپولیس در سطح رسانههای مختلف و فضای مجازی شد.
در کنار این عوامل، رقابت طبیعی این تیم در فصل جاری لیگ برتر و جام حذفی با رقبای قدیم و جدید و البته در کسوت مدافع عنوان قهرمانی لیگ برتر نیز در جریان است و این دو عرصه نیز به نوبه خود، واجد آثار مثبت و منفی دیگری بر ذهن اعضای تیم است.
اما در این میان یک ویژگی شاخص در بازیهای امسال این تیم در این تورنمنتها به چشم میخورد و آن "روحیه جنگندگی و معطوف به کسب پیروزی" در بدنه این تیم است که به ویژه در چهار بازی رفت و برگشت در مراحل یک چهارم نهایی و نیمه نهایی قهرمانی آسیا توجه همه ناظران را به خود جلب کرد. این روحیه را در تک تک بازیکنان و کادر فنی این تیم میتوان به روشنی لمس کرد. سنگربان پرسپولیس که با بازی چشمگیر خود در جام جهانی، روحیه دو چندانی یافته و این روزها بسیار اثرگذار ظاهر میشود، با مهار توپهای خطرناکِ بازیکنانِ مطرح در کلاس جهانی و خنثی کردن موقعیتهای خلق شده توسط آنان، نقش بسیار تأثیرگذاری در صعود این تیم به فینال قهرمانی باشگاههای آسیا ایفا کرده است. این روحیه را در مدافعان، بازیکنان میانی و مهاجمان پرسپولیس نیز میتوان به وضوح احساس کرد؛ روحیهای که به دلیل وجود آن در شاکلة ذهنی تیم، هواداران و تماشاچیان را - حتی در شرایطی که تیم نتیجه را در ابتدای بازی به حریف واگذار کرده باشد – مطمئن میسازد که پرسپولیس در ادامه بازی، نتیجه را قطعاً تغییر خواهد داد و این را از رفتار همه اعضای تیم در اجرای برنامههای سرمربی حتی در شرایط عقب بودن در خانه حریف نیز میتوان دریافت.
این همان عاملی است که تنها از بینش "رهبری" خلق میشود و به پیکره تیم تزریق میشود و "برانکو ایوانکوویچ" این نقش را به خوبی ایفا نموده است. او بر خلاف بسیاری از مربیانی که سعی میکنند در طول مسابقه، با 90 دقیقه ایستادن در منطقه فنی ویژه مربیان و استفاده از عناصر کلام و زبان بدن، تیم را برای اخذ نتیجه تهییج کنند؛ معمولاً در طول بازی روی نیمکت نشسته و حداکثر در زمان گلزنی بازیکنان، ابراز احساسات میکند. اما نتیجة فرآیند رهبری او و اثرگذاری روانی پرسوناژ و تفکرات این سرمربی در طول زمانهایی که در سفر و حضر، در خلال تمرینات و بین دو نیمه همراه بازیکنان است و نیز در کنفرانسهای خبری قبل و بعد از هر بازی و در مصاحبههای مطبوعاتی است که موتور مولّد و پیشبرندهای تحت عنوان "ارادة معطوف به پیروزی" را در شاکله تیم در چرخش و گردش همیشگی نگه میدارد.
تورنمنتهای بزرگ به دلیل دامنه وسیع اثرات و تبعات آنها و ابعاد مختلف تأثیرگذار بر برند یک باشگاه، از حساسیت ذاتی بالایی برخوردارند و از این منظر، سطح ریسکهای آنها نظیر پیشبرد پروژههای علمی، صنعتی یا عمرانی بزرگ نسبت به اجرای پروژههای مقیاسهای متوسط و کوچک است. به عبارت دیگر، اگر دستیابی به سکوی قهرمانی باشگاههای آسیا، دستاورد بسیار بزرگی برای یک باشگاه ورزشی قلمداد میشود که میتواند غنا و اعتبار بیشتری به موزه افتخارات باشگاه اضافه کند؛ ناکامی در آن نیز سرخوردگیهای به مراتب بزرگتری برای باشگاه و هواداران آن رقم میزند و این استدلال، از عوامل چالشافزای رقابت در سطوح بالای رقابتی است. وقتی دستاوردی بزرگ باشد، ریسکهای بزرگتری نیز در بر دارد و این همان فلسفه حساسیتزایی برای چنین تورنمنتی است. اعضا و هواداران تیمهای برندة جامهایی در سطوح قارهای و جهانی، با ستارهای که بر بالای نشان باشگاه درج میشود رؤیاپردازی میکنند و به درآمدهای بیشتر و بزرگتر شدن و ثبت در تاریخ میاندیشند و تیمهای بازنده با حسرت و شکیبایی، دوباره منتظر یک تورنمنت دیگر برای تحقق رؤیاهای خود مینشینند.
کلیدیترین عاملی که یک تیم را برای رویارویی با این چالشها تجهیز میکند، همان روحیه جنگندگی و اشتیاق سیرنشدنی برای پیروزی است که بدون پیادهسازی الگوهای کارآمد و اثربخش "رهبری" به سادگی محقق نمیشود.
اما در متون آکادمیک موجود، یکی از قابلیتهای رهبری، «توانایی برقراری ارتباط مؤثر» بر شمرده شده و ابزار ارتباط، "زبان" است. سرمربی پرسپولیس، رهبری تیمی را بر عهده دارد که هیچیک از طرفین این ارتباط، با زبان مادری طرف مقابل آشنا نیست. برانکو، زاده کرواسی است و به زبان کرواتی صحبت میکند. بازیکنان پرسپولیس هم اکثراً فارسی زبان هستند. زبان بازیکنان خارجی تیم نیز هیچ قرابتی با زبان کرواتی ندارد. به همین دلیل کلیه تعاملات زبانی سرمربی با بازیکنان و فضای رسانهای از مسیر ترجمه عبور میکند. علاوه بر آن سرمربی و بازیکنان، در بسترهای فرهنگی کاملاً متفاوتی پرورش یافتهاند و در نتیجه، نظامهای فرهنگی و ارزشی فردی و خانوادگی و اجتماعی آنها نیز تفاوتهای اساسی با هم دارند. در شرایط وجود این تفاوتهای فرهنگی و زبانی، رسیدن به همدلی و تمرکز برای خلق و پرورش و حفظ "ارادة معطوف به پیروزی" در تیم، که راهبر، نقش اساسی در شکلگیری آن ایفا میکند، هنری ظریف و بدیع است. این به معنی پشت سر گذاشتن موانع زبانی و فرهنگی در برقراری ارتباط و ورود به سطح بالاتری از توانایی ایجاد ارتباط مؤثر در اعضای تیم است. به همین قیاس، سازمانها و شرکتهای بزرگ و موفق نیز توانستهاند با عبور از سد تفاوتهای زبانی و فرهنگی، با به کار گیری متخصصانی از زبانها و فرهنگهای مختلف، آنها را در یک بستر متکثر اما منسجم و یکپارچه به سوی تحقق اهداف اصلی مجموعه همفکر و همرأی کرده و برای رسیدن به رؤیاهای بزرگ متحد کنند. به عنوان نمونه، ترکیب نیروی انسانی شاغل در ابر پروژه طراحی، ساخت و بهرهبرداری شتابدهنده هادرونی سرن در کشور سوئیس (The Large Hadron Collider, CERN) یک مثال قابل توجه است. سِرن در حال حاضر 22 کشور عضو دائمی، 5 کشور همکار و 3 کشور در حال دائمی شدن دارد. در این مرکز 2500 نفر مشغول به کار هستند و نزدیک به 12000 پژوهشگر از 70 کشور با 105 ملیت مختلف برای انجام تحقیقات خود به این مرکز میروند. دانشمندان این کشورها، فارغ از زبان و فرهنگ خود، برای رقم زدن بزرگترین دستاوردهای بشری در دانش ذرات بنیادی و کشف رازهای سر به مهر هستی، با هم همکاری میکنند. شرکتهای بزرگ نیز به همین منوال در پنج قاره جهان کسب و کار خود را راهبری میکنند و صدها هزار کارمند متخصص و غیرمتخصص خود را برای پاسخگویی به نیازهای میلیونها مشتری حول اهداف شرکت گرد میآورند. این شکل از کار، بدون به کار گیری الگوهای "رهبری تیمی" که روح زایندگی و بالندگی را در بدنه شرکت تزریق میکند، دست یافتنی نیست.
نویسنده این سطور، تنها به فضای واژگانی برانکو که از خلال اظهارات رسانهای او دریافت میشود دسترسی داشته و مکالمات او با بازیکنان را در جریان تمرینات یا در کوران مسابقه مشاهده نکرده است؛ اما از همین رشحات واژگان نشر یافته در خبرها نیز میتوان به آنچه در ذهن این مربی میگذرد راه یافت.
به عنوان نمونه در رسانهها آمده:
«سرمربی پرسپولیسیها در اولین تمرین تیم پس از صعود به فینال رقابتهای لیگ قهرمانان در میان خبرنگاران به صحبت پرداخت. به گزارش "ورزش سه"، برانکو ایوانکوویچ در حاشیه تمرین سرخ پوشان وقتی با سؤال خبرنگاران درباره مشکلات مالی سرخ پوشان روبرو شد گفت: "این مسائل را رها کنید و اجازه بدهید شادی کنیم. بدهی باشگاه وجود دارد و این مشکلات همیشه خواهد بود اما الان باید به فینال بپردازیم." وی در مورد اینکه سید جلال حسینی از مشکلاتی صحبت کرده و گفته از تیم پشتیبانی نمیشود، اظهار داشت: "همه جا این جور مشکلات هست اما مشکلات برای حل کردن است. همیشه مشکلات وجود خواهند داشت."»
برانکو منش رهبری را هنگام اظهار نظر درباره بازیکنان تیم رقیب نیز به کار میبندد و به شکلی حرفهای در مورد آنها اظهار نظر میکند. پس از سوت پایان دیدار پرسپولیس – السد و ناکام کردن حریف قطری از راهیابی به فینال آسیا، برانکو به سراغ کاپیتان اسپانیایی تیم رقیب میرود، در وسط زمین او را در آغوش میگیرد و دیدار صمیمانهای با او دارد. برانکو پس از پایان بازی در گفتگو با ورزش سه به تمجید و تعریف از ژاوی میپردازد و میگوید: «پرسپولیس باعث شد که [ژاوی] در فینال غایب باشد، وگرنه او شایسته و مستحق حضور در فینال بازیها بود و از نظر کیفیت کاری که انجام داد، نمایش فوقالعاده و استثنایی ارائه کرد.» او ادامه میدهد: « وقتی که شما بازی ژاوی را آنالیز می کنید و از بالا بازی اش را نگاه می کنید، می فهمید چه بازیکن درجه اول و بزرگی است و چطور بازی را کنترل می کند و همه زمین مسابقه را در کنترل خود دارد.»
به گزارش ورزش سه، سرمربی تیم پرسپولیس بازهم به نقش ژاوی اشاره میکند و میگوید: «برای من ژاوی خیلی قابل احترام است، به خاطر شخصیت فنی و از طرف دیگر تعهدش به تیم. بازیکنی که این همه سال در کشور بزرگ و تیم خیلی بزرگ بوده و همه موفقیت های یک فوتبالیست را به دست آورده ولی الان در قطر و در تیم السد که از لحاظ تماشاگر غیرقابل مقایسه با بارسلونا است، به همان اندازه به تیم متعهد است و تمام تلاشش را برای قهرمانی انجام می دهد و این باید مایه سرمشق تمام بازیکن ها باشد، این که یک بازیکن چطور باوجود این همه عنوان و شهرت بازهم مثل یک بازیکن جوان در زمین نمایش می دهد و من می توانم آن حرکت لحظه آخرش را به تیری تشبیه کنم که از چله کمان رها شده و در حال فرود به قلب دشمن است که البته ما با هوش بودیم و نگذاشتیم این اتفاق بیفتد.» این همه نشان میدهد که برانکو، میداند که واژهها را چطور انتخاب کند تا تأثیر مورد نظر را بر ذهن مخاطبان خود داشته باشد.
نقل قولی از استیو جابز، بنیانگذار و مدیرعامل فقید شرکت اپل وجود دارد که میگوید: "مدیریت، قانع کردن افراد به انجام کارهایی است که نمیخواهند انجام دهند، در حالی که رهبری، ایجاد انگیزش در انجام کارهایی است که تصور انجامش غیرممکن است."
مربی یک تیم فوتبال، برای رسیدن به نتایج بزرگ، نیازمند بهرهمندی از هنر ایجاد انگیزه در بازیکنان و کاشتن رؤیای دستیابی به موفقیت بزرگ در ذهن بازیکنان است. مربی برای این کار باید یا به صورت غریزی و یا از طریق آموزش، به اصول روانشناسی رهبری آشنا باشد و آنها را درست به کار گیرد. چنین رهبری حتی اگر بر مباحث فنی فوتبال نظیر آنالیز و تاکتیک تسلط داشته باشد، بدون برخورداری از جادوی کلام که یکی از ابزارهای انگیزشی برای راهبری تیم است، نمیتواند به نتایج مد نظر خود دست یابد. به عبارت دیگر مشروعیت مربی در بین اعضای تیم فقط متکی به فن فوتبال نیست و نیازمند آشنایی به ظرایف هدایت روانی تیم نیز هست.
در اتمسفر امروز جهان ورزش، یک عامل بسیار تعیین کننده دیگر نیز وجود دارد و آن ضرورت تسلط به ظرایف رسانهای در نشستهای خبری و مصاحبههاست. مربیان موفق باید همچون دیپلماتهای کارکشته، به پیچ و خمها و ظرایف این حوزه نیز اشراف کافی داشته باشند تا بتوانند فضای فکری و رسانهای پیرامونی تیم خود را به درستی مدیریت کنند. رفتار و گفتار رسانهای برانکو نشان میدهد که او این عرصه به خوبی میشناسد.
با چنین قیاسی، شرکتها نیز چه در کوران رقابتهای سخت در بازارهای بزرگ و چه شرایط بحرانی، بیشتر از آنکه نیازمند مدیریت باشند، نیازمند رهبری هستند.
شرایط پیرامونی و محیط رقابتی همیشه برای شرکتها، حتی شرکتهای بزرگ ایدهآل نیست. بحرانهای بزرگ مانند جنگهای بزرگ جهانی، رکودهای اقتصادی عظیم همانند رکود بزرگ دهه 30 میلادی (Great Depression) یا رکود دهه 90، ظهور رقبای جدید، منسوخ شدن فناوریها، تغییرات در سبک زندگی و ... از عواملی هستند که شرکتها را با دشواری مواجه میکنند. شرکتها در مواقع بحرانی، در کنار ویژگیهایی نظیر انعطافپذیری، هوشمندی راهبردی، افزایش بهرهوری و ...، باید با به کار گیری الگوهای راهبری مؤثر، مجموعه خود را به سلامت از بحران عبور دهند و بقای آن را تضمین کنند. در دنیای کسب و کار، رهبران موفقی را میتوان یافت که با به کار بستن الگوهای کارآمد و اثربخش رهبری، شرکت تحت راهبری خود را از بحرانهای بزرگ به سلامت عبور داده و یا منشأ رشد و تحولات عظیم و تاریخساز شدهاند.
در میان کسب و کارهای بزرگ و فراملیتی نامهایی چون استیو جابز، بیل گیتس، لری پیج و سرگئی برین، جف بزوس، وارن بافیت و ... وجود دارند که قابلیتهای رهبری آنها در برانگیختن منابع انسانی شرکت برای تحقق اهداف بزرگ و به ظاهر دستنیافتنی بر قابلیتهای مدیریتی آنها برتری داشته است. روایتهای متعددی از رفتار و گفتار راهبرانه این افراد در موقعیتهای خطیر رشد کسب و کار وجود دارد که باعث خلق دستاوردهای بزرگ در تاریخ شرکت شده است. عبور ارزش بازار شرکتهای اپل و آمازون از مرز 1000 میلیارد دلار و اداره کسب و کارهایی در پنج قاره جهان در میان زبانها و فرهنگهای مختلف، بدون به کار گیری الگوهای کارآمد و اثربخش رهبری، تقریباً محال است.
خانه کودکی "استیو جابز" که بنیان اولیه شرکت اپل در سال 1976 در پارکینگ آن گذاشته شد و پس از 4 دهه، اولین شرکت تریلیون دلاری جهان شد.
علاوه بر شرکتهای بزرگ، در شرکتهای مقیاس متوسط و کوچک نیز الگوهای مؤثر رهبری در متمرکز کردن کارکنان بر دستیابی به نتایج چشمگیر کارآیی دارد. بسیاری از کسب و کارها بزرگ، در قالب یک استارتآپ کوچک خلق شده و پس از تبدیل شدن به شرکتهای کوچک و متوسط، راه بزرگی و افتخار را طی کردهاند. در این میان البته دهها هزار شرکت دیگر هم بودهاند که پس از مدتی، چه اندکی پس از تولد و چه بسا پس از بزرگ و بالنده شدن، از گردونه رقابت حذف شدهاند. وقتی به سرگذشت این شرکتها نگاه میکنیم، در کنار عوامل متعدد مؤثر بر موفقیت، اهمیت وجود شخصی که با بینشی عمیق، شرکت را به سوی قلههای رفیع "راهبری" کرده به وضوح درک میشود.
به جرأت میتوان گفت اگر مجموعهای، تمام مزیتهای لازم برای موفقیت را به صورت ذاتی داشته یا بتواند کسب کند، بدون وجود یک "راهبر" نخواهد توانست همه ظرفیتهای خود را به درستی به کار بسته و آنها را شکوفا کند. برای اثبات این ادعا، کافی است به عقب برگردیم و به نتایج جامهای جهانی فوتبال، به ویژه جام 2018 نگاهی تحلیلی داشته باشیم؛ جایی که تیمهای بعضاً پر ستاره، به دلیل نبود الگوی "راهبری" مؤثر، یا در مراحل مقدماتی حذف شدند و یا پس از رسیدن به مراحل بالاتر رقابت، مغلوب تیمهای باانگیزه و با نشاطی شدند که یک مربی، روحیه جنگندگی و معطوف به پیروزی را در ذهن آنها دمیده بود.