با وجود آنکه آخرین روز کاری فعالیت قانونی مدیران بازنشسته، 25 آبان است و از روز 26 آبان هرگونه فعالیت مدیران بازنشسته پایینتر از سطح وزرا در دستگاههای دولتی و غیردولتی در حکم تصرف در اموال دولتی است و جرم مشهود محسوب میشود اما برخی مدیران فرهنگی در آستانه تغییر در پی آن هستند که در سایه فعالیت کنند و هر روز شواهد بیشتری از برنامه ریزی برای این سبک فعالیت درز میکند.
به گزارش «تابناک»؛ در انتهای هفته آینده، هیچ بازنشستهای در دستگاههای دولتی در سطح پایین تر از وزیر مستقر نخواهد بود و اگر چنین باشد، نه تنها آن بازنشسته، بلکه مدیران ارشدش تحت تعقیب قضایی قرار میگیرند. بر اساس اطلاعات تابناک، بسیاری از نهادهای نظارتی سازوکارهایی برای رسیدگی سریع به وضعیت بازنشستگان شاغل که لیست بخش قابل توجهی از آنها استخراج شده، طراحی کردهاند و از 26 آبان ماه به شکل جدی به تطبیق قانون با وضعیت پرسنل مجموعههای دولتی و غیردولتی خواهند پرداخت.
با وجود آنکه زمان چندانی به اجرای این قانون نمانده، طیف وسیعی از مدیران بازنشسته هنوز فعالیت میکنند و ظاهراً اغلب آنها قرار نیست تا واپسین روزهای مهلت در نظر گرفته شده برای قانون منع بکارگیری بازنشستگان، استعفاء داده یا کنار گذاشته شوند. این وضعیت در حوزه فرهنگ پررنگتر و دستگاههای مختلف از سیل بازنشستهها پاکسازی نشده و با توجه به آنکه نقدها نیز نتوانسته تاثیری در تسریع این تغییرات داشته باشد، چنین به نظر میآید که این جراحی برای مدیران دستگاههای فرهنگی به مراتب سختتر از دیگر مجموعهها بوده است.
در این شرایط ظاهراً لابی برای تعیین جانشین همسو یا آنگونه که حسام الدین آشنا مشاور رئیس جمهور گفته بود، «نوچه» در برخی دستگاههای فرهنگی و برای برخی پستها موثر واقع شده است. برخی مدیران فرهنگی در گفتوگوهای خصوصی تاکید کردهاند که اگرچه آنها ظاهراً مسئولیت را تحویل میدهند اما ساختار مدیریتی به همان نحوی که آنها چیدهاند حفظ میشوند و همان رویه و تصمیماتی که آنها اخذ میکنند توسط مدیر جدید پیاده سازی میشود! ظاهراً برخی مدیران برای اینکه بتوانند حکم جانشینی بازنشستگان را بگیرند، حاضر به چنین تبانیهایی نیز شدهاند که البته نافی مسئولیت آنها در قبال تصمیماتی که به ایشان تحمیل میشود، نخواهد بود.
در این ارتباط، یکی از مدیران فرهنگی که واپسین روزهای فعالیتش را سپری میکند، جلساتی را برای آذر ماه هماهنگ کرده است؛ جلساتی که قاعدتاً نباید هماهنگ میشد، چرا که این مدیر فرهنگی در آن دوران مسئولیتی ندارد و به جز یک مراجع ساده، نباید امکان ویژهای برای ورود به دستگاههای دولتی یا غیردولتی داشته باشد. این دیالوگها، چنین متبادر میسازد که اگرچه این قانون به صورت شکلی اجرا اما در برخی بخشها همچنان سایه مدیرانی که دههها نفوذ و کنترل بر ساختارها را داشتهاند، حفظ میشوند و آنها شاههای بیتاج خواهند بود!
البته تجربه نشان داده، مدیران جانشین به محض اینکه حس کنند بدون پشتوانه مدیر پیشین میتوانند به فعالیتهایشان ادامه دهند، دست به گردنکشی میزنند و پدرخواندههای خود را دیگر به رسمیت نمیشناسند اما به هر حال مدیری که میتواند تاثیر عمیق در انتصاب جانشینش داشته باشد، احتمالاً میتواند در خلع ید جانشینش نیز موثر واقع شود و این شمشیر داموکلس همواره بر سر جانشینان برخی مدیران بازنشسته به عنوان اهرم فشار نگاه داشته میشود.
به همین دلیل به مدیران ارشد دستگاههای دولتی به ویژه دستگاههای فرهنگی توصیه میشود، حداقل تاثیر را از مشورتها، توصیهها و لابیهای مدیران بازنشسته برای انتخاب جانشینهای آنها بپذیرند تا تصمیمات دستگاههای تحت مدیریتشان در خارج از سازمانها و وزارتخانهها گرفته نشود و مدیران تازه حکم ماشین امضاء را نیابند. انتظار میرود با چنین تدبیر سادهای، مانع از شکلگیری یک مجموعه مدیریتهای در سایه باشیم که برخورد با آنها پس از شکل گیری و تشکیل زنجیره بسیار دشوار و پیچیده خواهد بود.