ضرورت تولید و ساخت آثار مناسبتی از جمله مباحث و موضوعاتی است که بارها درباره آن صحبت و تأکید شده اما با وجود این تکرار مکررات تا به امروز هم نتوانستیم آنطور که باید و شاید چه در زمینه موسیقی و چه فیلم و سینما موفق عمل کنیم. البته تعدادی از هنرمندان بزرگ این مسئولیت را تشخیص دادند و با پرداختن به این موضوع، دین خود را به ائمه علیهم السلام ادا کردند اما آنقدر تعداد این آثار فاخر محدود و انگشتشمار است که باید هر سال همان کارها را ببینیم و بشنویم.
سمفونی «خسوف» هم ازجمله آثار فاخر موسیقی ایران است که به واقعه عاشورا میپردازد. اثری به آهنگسازی محمد سعید شریفیان. موسیقیدانی که تحصیلات خود را از همان ابتدا در خارج از ایران آغاز کرد ودر فیزیک صوت و موسیقی الکترواکوستیک مدرک دکتری از دانشگاه پادوای ایتالیا دریافت نمود. فعالیتهای مستمر او در عرصه موسیقی منجر به تولید حدود 80 اثر در انواع بافتهای صوتی و گروههای مختلف موسیقی اعم از ارکسترال، کرال، مجلسی، موسیقی فیلم، سریالهای تلویزیونی و...بوده است اما سمفونی «خسوف» اولین اثرمذهبی او است که با زبانی جهانی سعی در معرفی شخصیت امام حسین(ع) به دنیا داشته است؛ اتفاق مهم فرهنگی ایران که با همکاری ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر فیلارمونیک رومانی به رهبری لوریس چکناواریان در سال 1382 انجام شد. طرح موسیقایی خسوف در سال 75 پیریزی شد و پس از ششماه تحقیق روی متون ادبی و جمعآوری ملودیهای نوحههای عاشورا، با گزینش و استفاده نهایی از 9 زمینه از قدیمیترین نوحهها، بعد از دو سال در بهمن 1378 به پایان رسید. موسیقی در قالب یک مقدمه و هفت قسمت مختلف چون حرکت کاروان به سوی مکه، طواف کعبه، حرکت کاروان به سوی کربلا، روز تاسوعا، شب عاشورا و در نهایت، شام غریبان. شریفیان معتقد است «اکثر کارهایی که با عنوان مناسبتی تولید شده بیکیفیت بودهاند و همین امرسبب شده فضای جامعه نسبت به کلمه سفارشی ذهنیت بدی داشته باشد. البته ایرادی به ساخت کارهای سفارشی وجود ندارد سفارش دهنده باید نسبت به کار شناخت و آگاهی داشته باشد و کسی را انتخاب کند که توانمندی ساخت آن اثر را دارد.» گفتوگو با این هنرمند را در ادامه میخوانید.
سمفونی«خسوف»از جمله آثار فاخر موسیقی ایران است که اربعین سال 82 نخستین اجرای آن در تهران برگزار شد. ایده این کارچگونه شکل گرفت؟
من از دوران خردسالی علاقهمند به شرکت درمراسم عاشورای حسینی بودم، آیینی که بسیارساده وصادقانه برگزارمی شد وانسان را به خود جذب میکرد. بعدها که بهدنبال موسیقی رفتم و بهصورت تخصصی درخارج از ایران آموزش دیدم، بسیارعلاقهمند و مشتاق بودم روزی آن فضای ساده و صادق عاشورا و جمع شدن و یکصدا شدن مردم درکنار یکدیگررا با زبان موسیقی روایت کنم، تا آنکه سال 76 تصمیم گرفتم سمفونی «خسوف» را بسازم، آن هم دردورانی که بازارموسیقی پاپ به تازگی رونق گرفته بود.آن زمان به مدت کوتاهی مدیریت خانه موسیقی را برعهده داشتم. یک روز با مسئولان دفترموسیقی ارشاد صحبت از تولید و روایت موسیقی عاشورایی بود که بسیار از طرح این موضوع خوشحال شدم و از این ایده استقبال کردم؛ موضوعی که سالها در اندیشه تولید آن بودم. لازم به ذکر است که من تا به امروزهیچ کاری را با عنوان یک اثرمناسبتی نساختهام وهرچه تا اکنون به اسم من منتشر شده قطعاً اعتقادات قلبی خودم بوده، حتی اثری که به اسم جنگ و با نام «سمفونی اروند» نوشتم ارادت قلبیام است. درایران بخصوص ازبعد ازانقلاب آثاری که با نام سفارشی مطرح میشوند یا شدهاند مانند برخی کالاهای وارداتی اسم و رسم خوبی ندارد و بُعد ارزشی آنها بسیار پایین است. شاید این امر به دلیل کم کاری یا ناآگاهی وآشنا نبودن مسئولان فرهنگی ما باشد. این دوستان حتی نمیدانند سفارش این نوع کارها را باید با چه کسانی مطرح کنند.بنابراین بعد از انقلاب تا به امروز ساخت کارهای سفارشی درشرایط خوبی قرار ندارد درصورتی که در دنیای هنر سفارش یک اثر هنری یکی ازاساسیترین سیستمهای حمایت هنری بوده است.در تاریخ هنر و موسیقی هم 90 درصد کارهای سمفونیک یا اپراها بهصورت سفارشی بوده و در تاریخچه این آثار نیز ذکر شده است چرا که بودجه ساخت این نوع آثارعظیم درتوان مالی یک آهنگساز نخواهد بود.
اگر امروز «خسوف» بهعنوان یک کارمناسبتی درایران شناخته میشود شاید به این دلیل بوده که طی این سالها کارهای فاخر و در شأن ایامی چون عاشورا کمتر یا اصلاً ساخته نشده و این تولیدات کم باعث تکرارآثاری از این دست شده است به مانند «نی نوا» اثراستاد حسین علیزاده؛ که شاید ایشان هم هیچ گاه علاقهمند نبود «نی نوا» با عنوان یک کار مناسبتی معرفی شود.
سفارش و تولید این نوع آثار به مدیریت هنری ومتولیان فرهنگی یک کشور بستگی دارد. آنها باید بخواهند تا ساخته شود. مدیریت هنری درهرمملکت کارآسوده ای نیست چرا که آنها جریان ساز فرهنگ یک کشورهستند اما متأسفانه در کشور ما نگاه درستی به این موضوع وجود ندارد و نتوانستهاند موفق عمل کنند. هرچند زمان بسیاری دراین 40سال وجود داشت ومی توانستند به سمت و سویی بروند واستعدادهایی را کشف کنند. البته کارهای کوچکی هم انجام شد اما تمام این مسیر را به اشتباه قدم برداشتند و قطعاً در به وجود آمدن این اشتباهات رابطهها وضابطهها بیتأثیر نبوده است.گاهی مواقع هم دغدغه و توانمندی هنرمند منجر به رخ دادن یک کارفرهنگی وهنری شده و حمایتهایی هم بوده منتهی مطلب این گونه اتفاقات کمتربه چشم میخورد.نکته بسیار مهم در مورد«خسوف» که اعتقاد شخصی من نیز بوده، ارائه یک کار فرهنگی در کشور است، یعنی در حد توانمندیمان کاری هدفمند به جامعه معرفی کنیم که رسالت هنری واجتماعی داشته باشد. زمانی که «خسوف» تولید شد نکته بسیار مهم برای من بحث دین و مذهب بود چرا که در دنیای روشنفکری کمترکسی در مورد آن صحبت میکرد. اما به اعتقاد من نمیتوان کارفرهنگی را بهصورت پنهانی به جلو برد. اتفاقاً باید بهدنبال آن رفت و در چارچوب و شرایط درست ارائه شود. ما باید خرافات و باورهای غلطی را که در ذهنمان جا افتاده است کنار بگذاریم و به اصل موضوع توجه کنیم تا یک کارهنری فاخرهمراه با زیباشناسی معرفی شود، کاری با زبان بینالمللی.موضوع عاشورا ازجمله مباحثی است که هم جنبه بینالمللی دارد وهم رعایت حساسیتهای خاصی درباره آن لازم است. آن زمان که کار «خسوف» را شروع کردم صحبتهای بسیاری با مراجع بزرگ انجام شد و البته مشکلاتی هم وجود داشت اما به هرحال این کارکه اولین سوژه مذهبی بود توانست درآن مقطع زمانی برلبه تیغ حرکت کند وموفق هم شد وجای خود را بازکرد. نخستین اجرای «خسوف» با 107 دقیقه زمان در اربعین سال 82 با 200 نفربه مدت 5شب درتالار وحدت روی صحنه رفت. اجرای این کار پیامهای بسیاری داشت نخست اینکه حساسیتهای بسیاری به موضوع عاشورا وارد بود که با این اجرا این تابو شکسته شد نکته بعدی حضورهنرمندان خارجی درصحنه و نکته سوم استفاده از دو تک خوان خانم بود که روی صحنه رفتند و این امیدواری وجود داشت که سیستم با همین شرایط پیش برود. در کنسرت «خسوف» پیش از اجرا و درمرحله «ساوند چک» برخی علمای بزرگ دینی هم حضورداشتند و کار را دیدند و ایرادی براین موضوع نبود، حتی بعد از دیدن کار صحبت ازاین بود که میتوان اجراهای دیگری با حضور خانمها روی صحنه برود.
با توجه به محدود بودن تولید چنین کارهایی چرا «خسوف» تنها همان سال در ایران اجرا شد.
اتفاقاً ازسوی دوستان چندین باردر این مورد صحبت شده بود و اصرار بسیاری به اجرای این کاراست منتهای مطلب نیاز به یک برنامهریزی درست و مدون دارد. ارکستر سمفونیک ما درحال حاضر شرایط خوبی ندارد، گروه کرهم که تقریباً تعطیل است بنابراین شرایطی برای عوامل اجرایی این کار فراهم نیست.
اگرشرایط مهیا شود با نوازندههای خارجی وتک خوان خانم روی صحنه خواهید رفت؟
بله حتماً. درحال حاضر نیاز به یک گروه کرخوب و یک ارکسترسمفونیک است که حتی بهتر از سال 82 باشد که متأسفانه اینگونه نیست. تک خوانهای خانم هم باید حتماً حضور داشته باشند اما نه شرایط اجرایی مهیا است و نه علاقهمندی وجود دارد که بخواهند این کار را انجام بدهند.
در این سالها شاهد پیشرفت چندانی در ارکستر سمفونیک نبوده ایم؛ علت را در چه میدانید؟
فرهنگ وهنر مانند گلی است در یک باغ که باید شرایط رشد آن چون آب، خاک و نورمناسب باشد.وقتی هیچ چیز دراجتماع ما سرجای خود قرارندارد نمیتوان انتظارداشت فرهنگ وهنردرآن اجتماع رشد و پیشرفت داشته باشد اما اگراین زیرساختها فراهم شود مطمئناً همه این مسائل بهترخواهد شد.آیا ما درجامعه 80 میلیونی باید یک گروه کر داشته باشیم آن هم نه درحد حرفه ای!
«خسوف» اثری است که درقالب زمان نمیگنجد و یک اثر بینالمللی است که شرایط اجرای آن درهر کشوری وجود دارد. استقبال از این اثر خارج ازکشور به چه صورت بود؟
من درحیطههای مختلف آهنگسازی کردهام اماعلاقهمندیام به موسیقی کلاسیک است؛ موسیقیای که بینالمللی است و رنگ و بوی فرهنگ هر کشوری درآن هویدا است، زبانی که مختص به یک جای خاص نیست. موسیقی مقامی و محلی ما مختص به یک منطقه است و کسی نمیتواند بهصورت روزمره با آن در ارتباط باشد اما در موسیقی کلاسیک قدرت، آزادی و زیبایی وجود دارد و این پتانسیل را به شما میدهد که با هر زبانی هنر خود را معرفی کنید، هنری که در دنیا قابل درک است. «خسوف» از جمله کارهایی است که ازسنتیترین موسیقیدانان ایرانی تا هنرمندان خارج از ایران میتوانند با این کار ارتباط برقرار کنند اما شاخصه و ساخت این اثر به گونهای است که ملودیها، جمله بندیها، هارمونیها و... معرف یک کار ایرانی است و خوشحالم که توانستم فرهنگ وهنرکشورم را با یک زبان بینالمللی معرفی کنم. زمانی که از سوی ارکسترفیلارمونیک کرایوا(رومانی) دعوت شدیم (چندسال بعد از اجرای این کار درایران) تور کنسرتی از این اثر در رومانی برگزار شد و از رادیوهای سراسری بخارست این کار بهصورت پخش زنده روی آنتن رفت و بسیار استقبال شد. ما در این زبانها میتوانیم یک ارتباط انسانی فرامرزی بهوجود آوریم اما اگر کارمان را در چارچوب یک سنت بگنجانیم چندان بازتاب جهانی نخواهد داشت. البته مبحث عاشورا یک موضوع جهانی است و زمانی که این کار را اجرا کردیم بسیاری از خارجیها تحت تأثیر قرار گرفتند و اشک میریختند. بعد از آن هم برنامهریزیهای بزرگی صورت گرفت و قرار بود با گروه بزرگ کُرباخ و ارکسترفیلارمونیک انگلیس این اثر اجرا شود حتی علاقهمندی بسیاری نشان دادند و پارتیتور را گرفتند و شروع به تمرین کردند و البته از سوی مسئولان فرهنگی کشورمان هم حمایت مالی بسیارخوبی انجام شد اما متأسفانه تغییرو تحولات دولتی باعث شد اجرای این کار در خارج متوقف شود.
قرار بود «خسوف دو» هم ساخته شود، سمفونیای که روایتی ازعصرعاشورا تا اربعین است آیا این کارانجام شد؟
بله تقریباً کارتمام شده است اما کارهای نهایی آن را انجام ندادهام. اما بخشی که مربوط به تک خوان خانم است و داستان حضرت زینب(س)را روایت میکند بسیار سخت بود که به عقیده خودم تنها ازعهده همسرم برمیآمد اما بعد از فوت ایشان انگیزه اجرای این کار از من گرفته شد. فلورانس صدای بسیار زیبا و فوقالعادهای داشت و من شیفته صدا و توانمندیهای او در موسیقی شدم. آشنایی من و همسرم (فلورانس لیپت) در یک کنسرت بود. او از خوانندگان سولیست بود و صدای سوپرانو و متزو- سوپرانو داشت. سالهای بسیاری در انگلیس (زادگاه فلورانس) کار میکردیم و همسرم درآنجا شرایط بسیارخوبی داشت البته به ایران هم علاقهمند بود و به زبان فارسی آشنا بود و صحبت میکرد. سال 68 به همراه همسر و پسر یک سالهام به ایران آمدم و فلورانس از همان ابتدا تدریس آواز را آغازکرد و کمک بسیاری به خوانندگان خانم داشت. در حال حاضر هم تعدادی ازهمان خوانندگان از اعضای گروه کر ارکسترهای تالار وحدت هستند. درآن سالها فلورانس به دلیل شرایط و محدودیتهای خاص موسیقی بانوان به ناچار کنسرتهای کم تعدادی در ایران برگزار کرد. همسرم به همراه یک خانم دیگر تکخوان کنسرت «خسوف» بودند اما متأسفانه در حال حاضر شرایط اجرای حضور تک خوان خانم وجود ندارد.
تصمیم به ساخت کلیپ هم داشتید؟
بله. صحبتهای بسیاری در این باره بوده منتهی کلیپی باید ساخته شود که درحد و اندازه این اثر باشد. در دولت قبلی از من دعوت کردند تا این کاربهصورت نمایشی روی صحنه رود حتی پیشنهاد دادند با جامعه تئاتر در این باره صحبت شود و یک جلسه هم با کارگردانهای خوب کشورمان برگزار شد و براین نظر بودند که توان اجرای این کار در ایران نیست. من هم براین نظر بودم که این موسیقی به خودی خود تصویرساز است.
سمفونی «خسوف» با 107دقیقه زمان چه پیامی از عاشورا را به شما منتقل میکند؟
من برای ساخت این اثربیش از7-6 ماه تحقیق کردم ومطالعات بسیاری درمورد واقعه عاشورا و امام حسین(ع)انجام دادم و در من تحولات بسیاری ایجاد شد و توانستم آگاهی بیشتری پیدا کنم و به آن چیزهایی که نمیدانستم پی بردم.احساس من این بود که در مباحث اعتقادی خداوند نمونههایی وجود دارد که باید آن را شناخت و درک کرد.
با گذشت سالها از ساخت چنین آثاری و ورود موسیقیهای مختلف آیا باز هم جامعه ما پذیرش شنیدن موسیقیهای آیینی و مذهبی را دارد؟
جامعه هیچ گاه یک دست نیست و اقشار مختلف را در بر میگیرد و بهنظر من بعضی قشرها و موسیقیها هنوز هم قابل شنیدن هستند اما به طورکلی درحال حاضر پذیرش مسائل دینی نسبت به سالهای گذشته به مراتب کمتر شده است.
به نظر شما آیا قرار گرفتن موسیقی ایران در یک چارچوب خاص دلیلی بر جهانی نشدن موسیقی ما تا به امروز است؟
موسیقی ایران در یک کلمه خلاصه نمیشود بلکه مجموعهای ازمباحث کلی است.موسیقی محلی ما در جشنوارههای خاص که به دنبال موسیقی بومی هستند بهصورت جهانی شنیده میشود. موسیقی ردیف – دستگاهی وسنتی ایران هم طیف مختلف و علاقهمندان خود را جذب میکند اما عمومیتی درجامعه بزرگی چون غرب را ندارد تنها کاری که میتوانیم با رنگ و بوی موسیقی ایرانی ارائه کنیم، موسیقی کلاسیک است. متأسفانه در سیستم آموزشی ما بویژه در بخش موسیقی کلاسیک تا به امروز آموزشی درسطح بالا وجود نداشته و نیاز به توانمندی و خلاقیتهای خاص است که نو و برگرفته از روح و روان جامعه باشد. نکته بعدی بستر حمایتی است که وجود ندارد. در این سالها هر زمان موقعیت ویژهای برای ارکسترسمفونیک درخارج از ایران به وجود آمد متأسفانه کارهای بسیارسطح پایین روی صحنه رفته که بیشتر آبرویمان در معرض خطر بوده و شاید در یک رودربایستی تشویق شده باشیم در نتیجه ارائه این کارها باعث شد موقعیتهای خوبمان را هم از دست بدهیم.
آیا درفرهنگ وهنر ما ملیگرایی وجود دارد؟
خیر. به این سبب که جامعه ما هنوزهم به فضای ملی ویکپارچگی نرسیده و یک جامعه قومی است.آخرین کارارکسترال من که در تالار وحدت اجرا شد سمفونی «ارمیا» نام داشت که براساس وحدت و همزیستی اقوام ایرانی پیرامون دریاچه ارومیه ساخته شده است، منطقهای که تاریخچهای بسیارغنی دارد و فرهنگ و همزیستی کردی، آسوری، ترکی و ارمنی را بیان میکند. بعد از ساخت این کار براین باور بودم که این سوژه ادامه خواهد داشت اما متأسفانه پیگیری نشد. این کار حتی به اجرای دوم برای ضبط هم نرسید بنابراین چه توقعی بود که جذب علاقهمندان شود. سیستم هنری ما بخصوص در موسیقی بر پایههای دولتی استوار است و اگر مدیریتهای هنری علاقهمندی نشان ندهند مطمئناً هیچکس سراغ آن نخواهد رفت.
باتوجه به تجربه شما موسیقیهایی که با عنوان موسیقیهای مذهبی تولید میشود آیا پیوندی با موسیقی دستگاهی دارد! چرا که امروزه موسیقیهای مذهبی ایران در قالبهای موسیقی پاپ هم شنیده میشود.
در تاریخ ایران تقابل مذهب وموسیقی همیشه وجود داشته و برخی موسیقی را حرام میدانستند.آن زمانها فرهنگ مکتوبی وجود نداشت و بسیاری ازموسیقیها و ملودیهای ناب ما در قالب موسیقی مذهبی ونوحهها حفظ شدند. بنابراین زنده نگاه داشتن آنها بسیارمهم است و شاکله خوب موسیقی گذشته ما را بیان میکند اما متأسفانه هرج و مرج خاصی در این موسیقیها دیده میشود. موسیقی مذهبی و موسیقی دستگاهی در ارتباط با هم هستند اما قرار نیست همیشه بر پایه سنت حرکت کنیم. من در کار خسوف سنت شکنی کردم اما رگههایی از موسیقی اصیل ایران دراین اثر وجود دارد. 9 نوحهای که دراین آلبوم شنیده میشود را به خوبی پرورش دادم و حتی خیلی تخصصی میتوان ریشه آنها را بررسی کرد البته تعدادی از این نوحهها از بین رفته بودند و با اجرای این کاراحیا شدند.
چرا موسیقی مذهبی یا موسیقی ایران در این سالها تغییرمسیر داده است؟
این مسأله به سیستمهای آموزشی ما برمیگردد که ازابتدای انقلاب به اشتباه پایهریزی شد و تا به امروز هم ادامه پیدا کرد و گسترش یافت. ما باید انواع و اقسام موسیقی را بهطور جداگانه بیاموزیم نه آنکه موسیقی کلاسیک را با موسیقی ایرانی یا مذهبی در زیر یک چتر ببرند و در یک فضا با هم کارشود این کار ضربه به هر دو موسیقی است و بدرستی مطرح نمیشود.
بهعنوان یک موسیقیدان و یکی از اعضای پیوسته فرهنگستان هنر چه راهکار و پیشنهادی برای اعتلای موسیقی وجود دارد؟
فرهنگستان هنر نهاد بالادستی وزارت فرهنگ و ارشاد یا رسانه ملی است و در جایگاه بالاتری قرار دارد اما کسی گوش به آن نمیدهد. آیا میتوانیم به تلویزیون ایراد بگیریم و بگوییم آثارسخیف را پخش نکند آن هم صداوسیمایی که بزرگترین جفا را به موسیقی ما کرده و باعث نزول سلیقههای مردم شده است؟ صداوسیما بزرگترین معضل ما است بنابراین اگر کار یا پیشنهادی در فرهنگستان هنر مطرح شود نهایت تأثیر اندکی خواهد داشت. متأسفانه موسیقی ما باید از خوانهای بسیاری گذر کند و دراین باره باید وزارت علوم و وزارت ارشاد هم همکاریهای لازم را داشته باشند.
بهنظر شما ساخت کارهای مناسبتی بر کیفیت کار اثر میگذارد؟
بله و بهنظر من اکثریت کارهایی که با عنوان مناسبتی تولید شده بیکیفیت بودهاند وهمین امر سبب شده فضای جامعه نسبت به کلمه سفارشی ذهنیت بدی داشته باشد. البته ایرادی به ساخت کارهای سفارشی وجود ندارد. سفارش دهنده باید نسبت به کار شناخت و آگاهی داشته باشد و کسی را انتخاب کند که توانمندی ساخت آن اثر را دارد. من در ایران اولین کسی هستم که سمفونی نوشتم البته معرفی آن بسیارسخت بود اما متأسفانه درحال حاضر به گونهای شده است که اگرکسی کاری به اسم سمفونی بنویسد گویا درشرایط بسیاربالای علمی قرار دارد و آرام آرام این فرم ازموسیقیها هم بیکیفیت شد.آثاری که درحال حاضر به اسم سمفونی معرفی میشود قریب به 90 درصد یک سمفونی نیست.
آیا تا به حال به فکر ساخت موسیقی با شرایط امروز جامعه بودهاید؟
تغییربه جریانهای روز و گیشه از ابتدا مورد توجه کسی است که میخواهد بهصورت حرفهای کارکند چرا که هزینهها باید به نوعی تأمین شود. من اعتقاد دارم هنرمند باید صادق باشد و کاری را اعتقاد دارد انجام بدهد ولو اینکه جریان غالب نباشد اگر این تغییرو تحولات به خاطر به روزبودن است به نظرمن چیز جالبی نخواهد بود.
متأسفانه موسیقی که جدی تر است کمتر مورد استقبال مردم قرارمی گیرد وما موظف هستیم که ازطریق فرهنگ، افکار مردم را تغییر بدهیم. کسانی هستند که تلاش میکنند کارخود را به هرسختی حفظ کنند و ارائه بدهند اما در بخش مدیران فرهنگی توجهی به این موضوع نیست. کنسرت «خسوف» توانست 5 شب متوالی تالاروحدت را پر کند پس به این نتیجه میرسیم علاقهمندان به موسیقی جدی هنوز هم هستند اما هیچ گاه نتوانستند آنها را در زیر یک سقف جمع کنند.تکنولوژی و دراختیار داشتن امکانات لزوماً شما را متعالیتر نمیکند حتی در ایران برعکس هم عمل کرده و سطح فکری مردم پایینتر آمده است.
درحال حاضر چه فعالیتی انجام میدهید.
من تقریباً همیشه کار می کنم و از جمله آهنگسازانی هستم که صرفاً بهدنبال کارهای حجیم و ارکسترال نبودم و کارهای آنسامبل، مجلسی و... هم نوشتهام و مینویسم که هم در داخل و هم خارج از ایران اجرا میشود. من بهترین اجراهایم را در ذهن خودم میشنوم. متأسفانه در ایران تنها 60 درصد یا شاید کمتر از ایده و کارهای یک آهنگساز در روی صحنه اجرا میشود چون بهدلیل نبود امکانات به اصل کار ضربه میزنند بنابراین ارائه درست کار بسیار مهم است.
در بحث آثار مکتوب و پژوهشی چه کارهایی در دست دارید؟
در بحث کتاب اثری در مورد پایههای علمی موسیقی هنری نوشتم و کتاب دوم هم در مورد زیربناهای موسیقی است که تصمیم گرفتم با ناشران قوی تری کار کنم. معضلات یکی- دو تا نیست، در ارائه آثارموسیقی بحث نشر بسیار اهمیت دارد.تا به امروز حدود 6 آلبوم موسیقی منتشر کردهام اما تمام این کارها درانبار است و ناشران براین نظرند که بازارموسیقی راکد است.درمغازهها هم آثاری وجود دارد که فروش بالایی دارند.
آیا همچنان به ساخت آثاری در خصوص موسیقی فیلم ادامه خواهید داد؟
اوایل انقلاب موسیقی فضای بسته ای داشت و دوران سرودهای انقلابی بود بنابراین موسیقیهای فیلم بستری برای فعالیت بیشتردر این باره بود و سریالها و فیلمهای پرمحتوایی هم ساخته شد اما به مرور زمان دنیای فیلم تغییرکرد و درحال حاضر آثارخوبی تولید نمیشود. درایران این ذهنیت وجود دارد که هنرمند باید درد اجتماع را با ساخت فیلم و سریال به مردم بازگوکند درصورتی که باید راه درمان آن را با خلاقیت نشان بدهیم نه فقط سیاه نمایی کنیم.
چشمانداز شما از آینده موسیقی ایران چیست؟
ایران سرزمین ناپایداری است و تاریخ آن را ثابت کرده است منتهای مطلب یکی از نکات مثبتی که در ایران وجود دارد این است که مردم خیلی سریع به تغییرات مدیریتی واکنش نشان میدهند. بهطورمثال از 20 سال گذشته تا به امروز جامعه و ادبیات مردم تغییر کرده است. مدیرانی که متولی فرهنگی هستند باید از جنس خود هنرمندان باشند اگر وزیرفرهنگ وارشاد اسلامی ما یک هنرمند باشد قطعاً در زمینه فرهنگ و هنر توجه بیشتری میشود وبه همان نسبت حساسیتها هم بیشتر خواهد بود.
گفتوگو از: ندا سیجانی
این گفتوگو نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.