روزگار تلخ کارگران نیشکر، روح قانون بازنشستگی را نابود نکنیم، ببرهای کاغذی به دنبال ظریف، سورپرایز احتمالی روحانی در خراسان رضوی، انتصاب مدیران زن در نفت و فرهنگ، انتصاب کرباسیان بازنشسته به مدیرعاملی شرکت ملی نفت، قیمتگذاری باید در کف بازار باشد؟، حراج فرهنگ در نمایشگاه کتاب، متولی تأمین مسکن مردم کیست؟، ولیعهد زیر ضرب سناتور و اژهای در نامه به ظریف: اسناد پولشویی را ارائه کنید! از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۸ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تیتر شکار ببر کاغذی اصلاحی که ظریف برای واکنشهای تند او درباره پولشویی استفاده کرده با عناوین مختلف در چند روزنامه برجسته شده است. رفتن دو مدیر با مشی لیبرال از دولت با استقبال کیهان مواجه شده و این روزنامه در تیتر یک امروز خود رفتن دو مدیر و اعدام دو مفسد را دلیل ریزش قیمت ارز قلمداد کرده است. واریز ۲۰۰ هزار تومانی بسته حمایتی و اعلام وصول طرح ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی با عنوان تحدیدهای قانونی، از دیگر مواردی است که در روزنامههای امروز در صفحه نخست برجسته شده است.
روزنامه قانون در صفحه نخست خود در کنار تصویری از وزیر امورخارجه کشورمان عنوان ببرهای کاغذی به دنبال ظریف قرار داده و نوشت: برخی جریانات و تریبونهای خاص برای حضور وزیرخارجه در مجلس برنامهها داشتند، ولی تیرشان به سنگ خورد.
روزنامه شرق عنوان شکار ببر کاغذی را برای واکنش ظریف به حملات مخالفان اظهاراتش درباره پولشویی تیتر یک کرد و در ستون سرمقاله امروز خود که توسط عباس آخوندی نوشته شده، مطلبی با تیتر اعدام سلطان سکه و چند نکته منتشر کرده است.
روزنامه کیهان با انتخاب تیتر دو لیبرال رفتند، دو اخلالگر اعدام شدند دلار ارزان شد پیشنهاد داده است؛ روحانی بقیه لیبرالها را برکنار کند، اقتصاد رونق میگیرد. این روزنامه در گزارشی دیگر به نقل از رئیس اتاق بازرگانی ایران نوشته است: صندوق توسعه ملی با دست اندازی دولتها خالی شده است.
روزنامه همدلی تیتر یک امروز را مثل چند روزنامه دیگر به مخالفان اظهارات اخیر اختصاص داد و عنوان همه مخالفان عصبانی ظریف را با تیتر درشت در صفحه نخست برجسته کرد. این روزنامه در گزارشی دیگر با تیتر غریبهای در سینما نوشت: وزیر فرهنگ، فردی را به مدیریت سازمان سینمایی منصوب کرد که تمام سوابقش به مطبوعات خلاصه میشود.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چرا بنگاهها شکست میخورند؟
زهرا کریمی اقتصاددان طی یادداشتی که روزنامه ایران در شماره امروز خود منتشر کرده نوشت: آنچه در ماجرای اعتراض کارگران مجتمع هفت تپه به وضوح میتوان دید این است که صنایع کشور در صورت بحران زدگی به سرعت میتوانند به کانون چالشهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی تبدیل شوند. درباره شیوه واگذاری این مجموعه به بخش خصوصی اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما بهطور کلی درباره واحدهای بحران زده صنعتی میتوان گفت: عموماً افرادی که این واحدهای صنعتی را در جریان خصوصیسازی صاحب شدهاند آگاهی چندانی از وضعیت و جنس این صنایع، بازارهای فروش و گرایش معناداری به نوسازی و سرمایه گذاری این مجموعهها نداشتند. از سوی دیگر نسل دستگاههای صنایعی مثل نیشکر هفت تپه به مرور زمان قدیمی و فرسوده شده و نیاز به سرمایه گذاریهای مجدد و به روزرسانی دارد، اما خصوصیسازی «کج کارکرد» نشان داده که نمیتواند مشکلات این واحدها را مرتفع کند و امروز ماحصل این نوع سیاستها را در قامت مشکلات بغرنج این واحدها میبینیم، واحدهایی که نیروهای مازاد خود را در کنار صنایع کهنه و فرسوده یکجا جمع کردهاند مثل سازه ضعیفی که نه تنها تقویت نشده بلکه وزن بیشتری روی همان سازه کجدار و مریز تحمیل شده است.
البته مجموعه نیشکر هفت تپه جزئی از خاطرات نسلهای پیشین است و رونق آنها در دهههای گذشته مایه مباهات و افتخار کارکنان این مجموعهها بود، اما در ادامه به خاطر فقدان پویایی و از دست دادن شرایط رقابتی و نوع مدیریت حاکم بر آنها عملاً در شرایط رکود قرار گرفتند. از سویی انتظار میرفت که با سپردن مدیریت این مجموعهها به بخش خصوصی، قدرت سرمایه گذاری و بهرهوری این مجموعهها افزایش یابد و تحول و پوست اندازی مثبتی در این شرکتها ایجاد شود در حالی که فقدان اهلیت گردانندگان باعث شد که خصوصیسازی خود به یک طعمه جدید تبدیل شود. آمارها نشان میدهد که در ۴۰ سال گذشته هیچ بازاری به اندازه بازار مسکن و زمین در سرمایهگذاری سودآوری نداشته است و همین عامل میتواند نقطه وسوسه انگیزی برای گردانندگان مجموعههایی باشد که چشم به ارزش زمینهای این مجموعهها دوختهاند.
در شرایط فعلی صنایع ما به سرمایهگذاری و خانه تکانی جدی نیازمندند. ما نیاز داریم که سرمایه گذاران داخلی و خارجی به صورت مشترک، پویایی دوباره را به صنایع ما برگردانند. با این همه سرمایهگذاری هم بستر و فضای خود را میخواهد که در وضعیت کنونی اقتصاد ایران بعید به نظر میرسد سرمایهگذاری در این عرصه واجد جذابیت باشد. در حقیقت مسأله این نیست که چالشهای صنایع فرسوده ایران و نیروهای کارگریاش حل نشدنی است، ما اولین و آخرین کشوری نیستیم که با این مسائل روبهرو شدهایم، اما مسأله این است که شما تا زمانی که بیمارتان به یک وضعیت ثبات نرسد نمیتوانید دست به جراحیهای عمیق بزنید. مثل این میماند که نخست باید فشار خون بیمار به یک حالت نرمال برسد تا بتوان جراحی را روی او انجام داد.
واقعیت آن است که حال صنعت ما وخیم است و ما اگر به دنبال شناسایی دقیق معضلات صنعت کشور هستیم میتوانیم به سمت راه اندازی کلینیکهای صنعتی برویم تا بحرانها، نقاط ضعف و قوت، ارزیابی بازارها، شرایط سرمایهگذاری و راههای برون رفت این مجموعهها از رکود فعلی به شکل دقیق و علمی در این کلینیکها بررسی شود و تصویر دقیقی از وضعیت موجود در برابر برنامه ریزان و سیاستگذاران قرار گیرد. از طرف دیگر با توجه به این که شرایط فعلی جذابیت سرمایه گذاری داخلی و خارجی در صنایع ایران را به حداقل رسانده تا زمانی که این وضعیت تغییر پیدا نکرده است خصوصیسازی با این روند نه تنها گرهای از کار فروبسته اقتصاد و صنایع کشور باز نخواهد کرد بلکه به پیچیدگیهای فعلی هم خواهد افزود و تنها راهکار در این وضعیت این است که دولت در شرایط بحرانی مدیریت این مجموعهها را به عهده بگیرد.
دولت گوش هایش را بسته و سخنگو هم ندارد
هرمز شریفیان طی یادداشتی با عنوان پاستور زبان ندارد، در روزنامه همدلی در انتقاد از عدم انتصاب سخنگوی دولت توسط رئیس جمهور نوشت: گویا دولت تدبیر و امید علاوهبر اینکه در حوزه رسانهای گوشهایش را به روی منتقدان بسته، تصمیم دارد با خالی نگه داشتن پست «سخنگوی دولت»، زبان خود را هم ببندد.
«دولت بی سخنگو» فقط در معنای کلامی آن به قدری بار منفی دارد که میشود به همین نقص بسنده کرد و به ایرادهای دیگری که نداشتن این سمت برای دولت بهوجود میآورد، اشاره نکرد.
بیدلیل نیست که کارشناسان زبده در حوزه رسانه از روز نخست روی کار آمدن دولت «حسن روحانی» به تیم رسانهای نهاد ریاست جمهوری ایرادهای اساسی گرفتند و ریشه این نقص را در شخص رئیسجمهور بازیابی کردند و بارها گفتند که روحانی نقش اساسی رسانهها را درنیافته و اهمیت چندانی هم به آن نمیدهد و شاهد این مدعا موضوع توافق هستهای (برجام) بود که با وجود اهمیت و امتیاز دیپلماتیک آن، آنطور که باید به آگاهی همگان نرسید و برای همین هنوز هم بخشی از جامعه این دستاورد را آن چنان مهم ارزیابی نمیکنند و این عدم شناخت به ناتوانی تیم رسانهای دولت در شناساندن این دستاورد بسیار مهم به ملت، باز میگردد.
هرچند اعضای مهم دولت و حتی منتقدان آن در شبکههای فیلتر شده اجتماعی حضور پررنگ و فعال دارند، اما آنجا که مسئولی از تریبون رسمی و نه از «توئیتر» یا «اینستاگرام» و «تلگرام» موضوعی را عنوان کند، تاثیری به مراتب بیشتر خواهد داشت چرا که تریبون رسمی، حکم منبع برای رسانهها و ضمانت برای مخاطبان را دارد که دولت دوازدهم این روزها فاقد آن تریبون است.
یکی از نقاط روشن کارنامه سیاسی «محمدباقر نوبخت» سخنگوی پیشین دولت این بود که با وجود مسئولیتهای دیگر مانند مدیریت بر سازمان برنامه و بودجه و نداشتن تخصص و تجربه در حوزه رسانه که ارتباط مستقیم با پست سخنگویی دولت دارد؛ از این سمت بسیار مهم کنارهگیری کرد و عجیب است که در بین «خودی ها» هنوز هیچ شخص دیگری برای این پست کلیدی معرفی نشده است.
البته اهمیت ندادن به رسانهها و افکار همگانی جامعه بیش از هرجا در نشستهای مطبوعاتی رئیس جمهور با فعالان این عرصه به چشم میخورد. دیر به دیر برگزار شدن نشستهای خبری رئیس جمهور و «نگاه استصوابی» در انتخاب رسانههای پرسشگر در این نشستها نشان میدهد که اهمیت رسانه هنوز در حوزه دولت، درک نشده است.
در بیشتر کشورهای توسعه یافته یا درحال توسعه، سخنگویان دولت و وزارت امور خارجه از بین روزنامهنگاران و کنشگران برجسته حوزه رسانه انتخاب میشوند که این انتخاب دو دلیل عمده دارد. نخست اینکه آن سخنگو ارتباط نزدیک با رسانهها دارد و خطمشیها را به خوبی میشناسد و این نقطه قوتی برای دولت است، چون میتواند تاثیری مثبت در جهت برنامههای خود بر رسانهها بگذارد و دوم اینکه اهالی رسانه نیز درمییابند که در برابر یک «کاربلد» قرار دارند.
اما در ایران، همانطور که اشاره شد چنین نگاهی وجود ندارد. برای مثال پست معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد یکی از کلیدیترین پستهای موجود است که در دولت اصلاحات، مرحوم «احمد بورقانی» متولی آن بود. دلیل این انتخاب آن بود که تاثیرگذاری بر افکار عمومی در آن دوره از اهمیت برخوردار بود و از سویی قدرت رسانهها نیز از سوی دولت وقت، قابل فهم شده بود.
بهتر است ریاست محترم جمهور در دیدگاه رسانهای خود تجدید نظر کنند چرا که به نظر میرسد این بیاهمیتی از شخص ایشان به دولت تسری یافته است. برای این تغییر بهتر است در نشست مطبوعاتی بعدیشان که فاصلهاش با نشست قبلی هم زیاد شده، با برنامهریزی جدیدتری وارد گفتگو با رسانهها شوند.
از درون «نشستهای مطبوعاتی مهندسی شده» نه چیزی عاید دولت و نه افکار عمومی میشود چرا که دوره این دست گفتگوها سالهاست به پایان رسیده و مسئولان ارشد کشورها نو به نو، تن به نقد رسانهها و پرسشهایشان میدهند و از درون همین نقدها است که راهکارهای صحیح و شفاف بیرون میآید.
دولت دوازدهم نزدیک به «سهچهارم» زمان زمامداری خود را سپری کرده و توصیهها و نقدها را ندیده و نشنیده گرفته است؛ بحثی نیست، چون پیش از این و از زبان و قلم دلسوزان این عرصه، آنچه شرطبلاغ بوده، گفته و نوشته شده است.
چه خوب است که دولت در این «یکچهارم» باقیمانده از زمان زمامداریاش درک کند که برای انتقال نظرات، برنامهها و مواضع رسمیاش، از زبان استفاده کند. زبان دولت همان سخنگوی دولت است که این روزها بند آمده و شبکههای اجتماعی فیلتر شده جور این غیبت را میکشند که بیتردید، «جورکشهای» خوبی برای دولت تدبیر و امید نبوده، نیستند و نخواهند شد.
موجسواری مفسدان و اخلالگران به موازات بدعملی مدیران لیبرال
محمد ایمانی در بخشی از یادداشت روز کیهان با عنوان دو پرسش که نمیخواهند پاسخ دهند نوشت: امثال وزیر و دستیار اقتصادی مستعفی رئیسجمهور، عملا موجب تامین منافع زیادهخواهان اقتصادی شدند، هر چند ژست دفاع از بازار آزاد بگیرند. برخی مدیران به تکالیف قانونی که موجب شفافیت در معاملات و شفافیت مالیاتی میشود و راه رانت و پولشویی و احتکار و قاچاق را میبندد، عمل نکردهاند و مسئولیت التهاب اقتصادی، متوجه آنهاست. چنین مدیرانی را باید در کنار اخلالگران اقتصادی محاکمه و مجازات کرد. حذف کارت سوخت و ایجاد رانت روزانه ۱۰۰ میلیارد تومانی قاچاق سوخت، حذف «ایران کد» و «طرح شبنم» که موجب مقابله با قاچاق کالا میشد، و تعلل در راهاندازی سامانههای ایجاد شفافیت در معاملات و گردش مالی از جمله قصور و تقصیرهاست. همچنین «دسترسی آزاد به اطلاعات، انتشار قراردادهای دولتی و ایجاد سامانه ملی املاک»، از جمله تکالیف قانونی اجرانشده است. وزارت راه و شهرسازی از سال ۹۴ مکلف بوده برای شفافیت معاملات مسکن و اخذ مالیات از محتکران، سامانه لازم را راهاندازی کند، اما سرپیچی کرده است. ادعای برخی مدیران در قبال مطالبه «شناسایی رانتخواران، فراریان مالیاتی، مفسدان و پولشویان»، این بوده که «به حساب مردم سرک نمیکشیم»، اما ناگهان یاد پولشویی و جرائم مالی افتادهاند و آدرس مافیای FATF را میدهند! آیا شکبرانگیز نیست؟
- کسی ادعا نمیکند که تاثیر تحریمها صفر است. از دشمن توقعی جز خباثت نیست. اما آنجه موجب تورم و آزار مردم میشود، غالبا نه اصل تحریم، بلکه موجسواری مفسدان و اخلالگران روی موجسازی دشمن، به موازات بدعملی مدیران لیبرال است. چنین مدیرانی موجب میشوند حیثیت دولت نزد مردم و نظام مخدوش شود. به این معنا، دولت و رئیسجمهور باید قبل از هر کس دیگر، رویکرد لیبرالمآب را دشمن بشمارند و لحظهای در کنار زدن آن درنگ نکنند. به اعتبار خسارتهای همین چند سال اخیر به ویژه هشت ماه گذشته، باید برای رئیسجمهور و وزیران دلسوز یقین شده باشد که رویکرد لیبرالمآب شفا نمیدهد و کور میکند. گرهی که در کار دولت افتاد و موجب گستاخی بیگانگان و نارضایتی مردم شد، زیر سر همین لیبرالمآبهاست که برخی از آنها -به جای برکناری و محاکمه شدن- با قیافه حق به جانب مدعی استعفا شدند؛ هر چند برخی همفکران آنها همچنان در مدیریتها حضور دارند. این طلبکاری پس از خرابکاری، رسم مألوف آنهاست. آنان پس از آنکه به نام تعدیل اقتصادی، تورم ۴۹ درصدی را در دولت سازندگی پدید آوردند، به جای شرمندگی و عذرخواهی، مدعی شدند اشکال کار این است که مردم هنوز جای فشار تورمی بیشتری در آزاد کردن قیمتها دارند، اما نظام اجازه نداده است! مدتی بعد هم بورسیه و ماموریت خارجی گرفتند و رفتند و وقتی آبها از آسیاب افتاد و مردم فراموش کردند، طلبکارتر از گذشته برگشتند و آدرس کرنش مقابل آمریکا را دادند. دولت و رئیسجمهور، اکنون بر سر دوراهی مهمی هستند؛ اگر که مانند دوقلوهای جداناشدنی، سرنوشت خود را با لیبرالها گره نزده باشند و همت اصلاح و جبران داشته باشند. کسانی میگویند شاکله دولت همین است، اما این قضاوت یکسره، نه انصاف است، نه عقلانی. باید امیدوار بود دولتمردان عاقل، مسیر خود را از پرتگاهی که لیبرالهای غربزده یا ماموریتدار فراهم کردهاند، تغییر دهند.