انبیای گذشته در میان امتهای خود حضور داشتند؛ اما باز هم عذاب الهی بر مردم نازل میشد؛ برای مثال آمده است: وقتی عذاب آمد، ما لوط (ع) و تعدادی را نجات دادیم و بقیه را به کام مرگ سپردیم.[1]
درباره نوح(ع) نیز می فرماید: او و همراهانش را نجات داده، بقیه را به کام طوفان سپردیم[2]؛ یعنی با حضور نوح، لوط، موسی، صالح و هود(ع) باز هم عذاب الهی نازل می شد؛ ولی درباره پیامبر اسلام آمده است: تو مجلای رحمت خاصهای و با حضور تو، عذاب همگانیای که به حیات تبهکاران خاتمه می دهد، نازل نمیشود: (ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم وما کان معذبهم وهُم یستغفرون)[3]، چنانکه استغفار و نیایش مردم مایه نزول رحمت خاصه الهی است، وجود تو نیز رحمت خاصه است. در این آیه مسأله مذکور، سنت مستمر حق قلمداد شده و عبارت «و ما کان الله...»، در پی تبیین همین سنت است.
از امیرمؤمنان(ع) و نیز مشابه آن در فرمایشات امام ششم(ع) آمده است: خدای سبحان در زمین دو امان دارد: یکی وجود پیامبر (ص) و دیگری استغفار مردم که هردو در هر حال سودمندند؛ گرچه پس از رحلت آن حضرت باشد.
پیامبر اکرم محور فتح و مظهر «فتاح»
خدای سبحان می فرماید: کلید غیب به دست خدای سبحان است و ای پیامبر! این غیب به روی تو گشوده شده، پس شاکر باش که مردم به دین تو مشرف شدهاند تا در محور رحمت، از رحمت خاصه تو طرفی بندند و در محور محبت، از محبت خاصه مدد جویند و در محور حیات، از حیات معنوی بهره گیرند. تو مظهر «محیی» و «فتاح» شدی؛ چون درهای غیب بر چهره تو گشوده شده است. فروعات آن را به روی دیگران نیز بگشا تا آنان را به همراه خود، از حیات، محبت، رحمت و صراط مستقیم برخوردار کنی...
تنها راه تحصیل کمالات انسانی ارتباط معنوی با پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، چون قرآن، پس از تشریح این کمالات میفرماید: آنها را به پیغمبر دادیم، کسانی که با آن حضرت تنها ارتباط مادی داشتند، از این کمالات محروم بودند و کسانی که ارتباط معنوی با آن حضرت داشتند و با او بیعت کردند، از جنود غیبی، سکینه غیبی و فتح قریب بهره مند شدند.
اکنون هم چنین است؛ خداوند گاه به صراحت بعضی کمالات را ذکر کرده و میفرماید: شرط تحصیل آن، تبعیت از پیامبر است. بعضی دیگر را هم تلویحاً یادآور میشود. به هر حال جامع همه آنها آیه شریفه (لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه) است که اگر کسی خواست، از فتح مبین، کوثر، شرح صدر یا فتح قریب استفاده کند، به اندازه خود باید پیرو آن حضرت باشد؛ یعنی اگر میگوییم: (رب اشرح لى صدری)، باید پیرو کسی باشیم که سینه اش منشرح است.
معراج پیامبر
«معراج»، از معجزات علمی و عملی رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که قرآن کریم و روایات، از آن با عظمت یاد میکنند. آنچه برای رسول اکرم در معراج مشهود است، برای سالکان طریق رسول هم به مقدار سیر و سلوکشان مشهود میشود و تفاوت، تنها در کیفیت شهود و مقدار مشهود خواهد بود.
حادثه معراج در شب واقع شد: (اسری بعبده لیلاً)؛[4] اسراء، سیر در شب است، چنان که «سری» سیر شبانه است: مانند (واللَّیلِ اذا یَسْرِ)[5]؛ کلمه «لیلاً» در این آیه شریف، نشان آن است که اِسراء در شب محقق شده است. تنوین «لیلاً»، تنوین تنکیر و مفید تبعیض است؛ یعنی این سیر در پاسی از شب و اندکی از آن رخ داده است. پس ظرف معراج، شب است که در آن فراغت حاصل است.
خدای سبحان برای شب اهمیت ویژهای قائل شده است، گرچه برای خداوند، لیل و نهاری نیست؛ ولی نشئه شب فرصتی مناسب برای تتمیم قابلیت قابل است. انسان در روز سرگرمیهای فراوان دارد و تلاش روزانه از آرام گرفتن او جلوگیری میکند؛ اما سخنی که انسان در سحرگاه با خدای خود میگوید، محکم و پایدار است: (ان ناشئه اللّیل هی اشدُّ وطأً و اقوم قیلاً ان لک فی النهار سبحاً طویلاً)[6]؛ شبانگاه، انسان با پای استوار قدم برمیدارد و سخن محکم و پایدار میگوید.
مناسبترین زمان برای سالکی که میخواهد از عالم طبیعت به بالا صعود کند، شب است؛ از این رو معراج در شب اتفاق افتاد، چنانکه نزول قرآن نیز در شب بود: (انا انزلناه فی لیلة القدر)[7].
رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون دیگران، دارای جسم و روح بوده، با این دو عروج کرده است، چنانکه در قرآن فرمود: (أَسری بعبده) و نفرمود «بروحه». عبد، مجموعه جسم و روح است.
مطلب دیگر اینکه عروج در بیداری صورت گرفته است؛ به تعبیر استاد علامه طباطبایی(قدسسره)، فخر نیست که انسان درخواب عروج کند. دیگران هم چنین خواب هایی را میبینند که صادق یا کاذب است.
خدای سبحان از معراج با عظمت یاد میکند: (سبحان الذی اسری بعبده...)[8] و این مسأله با وقوع آن در خواب سازگار نیست. ظاهر آیه نشان میدهد که معراج در بیداری بوده است.
آنچه از عایشه همسر پیامبر نقل شده که «در شب معراج، سر مبارک رسول خدا از بالین من جدا نشده بود»، گذشته از اشکال تاریخی، اشکال تفسیری نیز دارد. اشکال تاریخی این است که عایشه پس از هجرت و در مدینه با پیامبر ازدواج کرد؛ در حالی که معراجی که آیات سوره «اسراء» و «نجم» در مورد آن نازل شده، در مکه و پیش از هجرت بوده است. البته ممکن است در مدینه هم معراجهایی صورت گرفته باشد. اشکال تفسیری این روایت نیز این است که اتفاق افتادن چنین سیر عظیمی در خواب، با ظاهر آیه و روایات فراوان دیگر، ناسازگاراست.
---------------------------------------
ارجاعات :
[1]. ر.ک: سوره عنکبوت، آیه 32.
[2]. ر.ک: سوره انبیاء، آیه 76.
[3]. سوره انفال، آیه 33.
[4]. سوره اسراء، آیه 1.
[5]. سوره فجر، آیه 4. پیامبر رحمت، صفحه 191
[6]. سوره مزمل، آیات 7 ـ 6.
[7]. سوره قدر، آیه 1.
[8]. سوره اسراء، آیه 1.
تهیه و تنظیم: دفتر حضرت آیتالله جوادی آملی- تهران