تأملاتی کوتاه پیرامون مطالبات مقام معظم رهبری در باره سبک زندگی
قسمت هفتم
رهبر معظم انقلاب در مهر ماه سال 1391 در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی مطالبی را پیرامون سبک زندگی بیان نمودند که حاوی راهبردهای ارزشمندی در این خصوص است.
ایشان آسیب شناسی و علت یابی در زمینه عدم پیشرفت لازم در بخش سبك و فرهنگ زندگی را ضروری خوانده و در ادامه به طرح بیست سؤال اساسی در باره سبک زندگی ما ایرانیان پرداخته، توجه همگان را به تفکر و اندیشه پیرامون آنها معطوف نمودند.
گفتار حاضر تأملاتی کوتاه است که در پی سؤالات ایشان مطرح گردیده است. بخش های پیشین این گفتار را در شماره های قبل ملاحظه کردید. اینک توجه شما را به هفتمین قسمت از این سلسله بحث ها جلب می کنیم.
14. توجه به کیفیت در تولیدات داخلی چقدر است؟
این سلسله مباحث در پی آن است که بهبودی در سبک زندگی ما بوجود آورده، اندکی ما را به تأمل وادار کند.
تعبیر دقیق رهبر انقلاب روشنگر بحث ماست:
« فرهنگ زندگی متأثر از تفسیر ما از زندگی است و هر هدفی را برای زندگی تعیین کنیم، سبک خاصی را به همراه می آورد.»
چنانچه خوانندگان محترم واقفند بحث توجه به کیفیت، بویژه در سالی که به عنوان سال « حمایت از کالای ایرانی» نامگذاری شده است، بسیار مهم و پیش برنده است.
البته ما در این مسیر فرصت هایی داریم و تهدیدهایی؛ کاستی هایی داریم و محدودیت هایی؛
اینهاست که ضرورت سیاست گذاری های شایسته را دوچندان می کند.
بدیهی است که امکان طرح همه این مباحث در این مجال کوتاه فراهم نیست، اما؛
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
می توان به یکی از هزار اشاره کرد، کُدهایی را ارائه نمود و آنگاه پیگیری و استمرار این مهم را به عهده خوانندگان محترم گذاشت.
برخی از اجناس و کالاهای ایرانی نه تنها در ایران، بلکه در دنیا عنوان برترین ها را به خود اختصاص داده اند. فرش ایرانی، زعفران ایرانی، پسته ایرانی، برنج ایرانی و... از آن جمله اند. به گونه ای که برخی کشورها مارک ایرانی بر این قبیل اجناس خود زده، در سطح بین المللی با قیمت های گزاف به معرض فروش می گذارند.
ناگفته می دانید که ما برای فروش این قبیل اجناس نیاز به تبلیغ نداریم و مردم ما در مقام ارزش گذاری به هیچوجه کالاهای خارجی را جایگزین آنها نمی کنند!
چه اتفاقی افتاده که این قبیل کالاها با « برند ایرانی» مطرح شده اند؟ چرا سایر محصولات ما اینچنین نیستند؟ و چه کنیم که این اتفاق مبارک در زمینه های دیگر نیز تعمیم و گسترش یابد؟
اینها سؤالاتی است که همگی باید به آنها فکر کنیم و در پی پاسخ مناسب برای آنها باشیم.
نیک می دانیم که ارائه راهکار در خصوص هر مسئله ای زمانی محقق می شود که همه ابعاد و زوایای آن مسئله مورد مداقّه قرار گیرد. من تلاش می کنم به اجمال برخی از ابعاد بحث حاضر را موشکافی کنم.
حق و انصاف آن است که ما در راه تولید کیفی کالای ایرانی کمبودها و کاستی هایی داریم.
سهل انگاری و لاابالی گری در انجام امور یکی از خصیصه های بد ماست. ما اغلب مسئولیت کار خود را به عهده نمی گیریم و محل کار خود را مرکز عالم نمی دانیم. بله، ممکن است شخص شما اینگونه نباشید ولی جامعه شناسان معتقدند وقتی فراگیری یک پدیده اجتماعی مرز 25 درصد را رد کند، آن پدیده امری اپیدمی و فراگیر است. چون از آن پس توسعه و گسترش آن با سرعتی بسیار بیشتر از گذشته پیش خواهد رفت. مثال بارز این مسئله رویکرد مثبت مردم به بستن کمربند ایمنی است.
کاستی دیگر آنکه منافع شخصی ما بدون اغراق بر منافع ملی مان ترجیح دارد. این امر مطلق نیست اما همگانی است. نمونه بارز و دانه درشت آن پدیده ای به نام «سلطان سکه» است که این روزها خبر آن در صدر اخبار قرار دارد. کسی که دو تُن سکه در اختیار دارد و ذره ای از اینکه اقتصاد و معیشت مردم از این رهگذر آسیب می بیند، هراسی به دل راه نمی دهد.
دیگر آنکه نظارت کافی بر ارتقای کیفیت کالای ایرانی صورت نمی گیرد. ما در مراحل اجرایی اقتصاد مقاومتی بیش از آنکه به تولید کننده سفارش کنیم کیفیت کالای خود را بالا ببرد، به مصرف کننده تأکید می کنیم که کالای ایرانی بخرد. در حالی که روند انجام این کار دقیقاً بعکس است. اگر کیفیت ارتقا یابد، مشتری به کالا رو می آورد و این خودْ موجب رشد فزاینده تولید خواهد شد. حمایت از کالای ایرانی که همواره مورد تأکید رهبری است ناظر بر همه این بخش هاست. به شما برنخورَد اما گاهی فکر می کنم ما داریم سُرنا را از سرِ گشادش می زنیم.
وقتی نظارت وجود داشته باشد و متخلفین به مجازات قانونی خود برسند، جرأت تخلف از آنان گرفته خواهد شد و بدین ترتیب فساد اقتصادی ریشه کن می شود. در ماه های اخیر بارها و بارها از زبان مردم شنیده ام که چرا با مفسدان اقتصادی این همه مسامحه می شود؟ چرا آنان به مردم معرفی نمی شوند و چرا روند مجازات آنها این همه به طول می انجامد؟ ممکن است دستگاه قضا برای این سؤالات پاسخ های اقناع کننده ای داشته باشند، اما حداقل مردم در جریان این پاسخ ها نیستند.
اینها بخشی از کاستی هایی است که در مسیر تولید و عرضه کالای ایرانی به چشم می خورد. در چنین روندی هم مردم مقصرند، هم دولت؛
زیرا عزم و اراده عمومی است که این شرایط را رقم می زند.
البته در کنار این موارد دولت ها می توانند ریل گذاری ها و برنامه ریزی های شایسته ای داشته باشند تا کار از اساس سامان یافته، کشور از رونق اقتصادی برخوردار شود.
از جمله این سیاست گذاری ها لزوم توزیع عادلانه امکانات است. بوضوح درمی یابیم که توزیع امکانات در کشور عادلانه نیست. لیستی که اخیراً در سایت ها و شبکه های اجتماعی منتشر شد و حکایت از تخصیص ارز دولتی به دستگاه های گوناگون در خرید اجناسی داشت که به هیچوجه با مأموریت آنها همخوانی ندارد، حکایت از فساد در سیستم اقتصادی کشور می کند. من نمی خواهم به ریزِ این موارد اشاره کنم اما در یک جمله بی عدالتی از آن می بارد.
نکته دیگر آنکه اهتمام اصلی دولت باید تولید و صادرات کالای داخلی باشد، نه واردات کالای خارجی . وقتی اهتمام بر تولید بود، آنگاه می شود حرف از کیفیت را نیز مطرح کرد.
سخن محمد شریعتمداری را فراموش نمی کنم که گفت وقتی وزیر بازرگانی بودم جلسه ای خدمت مقام معظم رهبری رسیدم تا گزارشی را مطرح کنم. ایشان به من گفتند «هر وقت شما حرف از واردات می زنید، این بند دل من می لرزد.» اگر همه مسئولان نظام چنین دغدغه ای داشته باشند، روند پیشرفت کشور ما بسیار تند و سریع خواهد شد.
نکته دیگر توجه به استارت آپ ها، شرکت های نوپا، کارگاه های کوچک و بنگاه های زودبازده است. این توجه باید جدی و واقعی باشد، نه آنکه باز شرایطی فراهم شود عده ای زالو صفت از این امکانات بهره مند شده و از این کلاه برای خود نمدی بدوزند و باز روز از نو و روزی از نو!
چندی پیش با مجله ای گمنام برخورد کردم که نام پرمسمّای آن « منهای نفت» بود. سازمان بسیج سازندگی با یک دنیا شوق و ذوق و دلسوزی به چاپ و انتشار این مجله اقدام کرده بود. هدف دست اندرکاران این مجله آن است که با فرض مملکتی بدون نفت، باید در گوشه و کنار کشور جستجو کنیم و فعالیت های اقتصادی مؤثر و مثمر ثمر را رصد نموده، جهت الگوسازی به سایرین معرفی نماییم. در هر شماره از این مجله بیش از ده فعالیت اقتصادی مردمی معرفی و ترویج می گردد.
توجه و حمایت دولت باید مصروف رونق بیشتر این قبیل کارگاه ها و مشاغل خُرد باشد.
همچنین دولت ها باید بسته های تشویقی و تنبیهی فراهم آورده، از آنها برای بهبود کسب و کار و تولید استفاده نمایند.
دولت ها علاوه بر این بایستی تجربه اقتصادی کشورهای موفق نظیر مالزی، ترکیه، ژاپن و ... را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده، از آن بخش هایی که قابل بومی سازی است استفاده لازم را بعمل آورند. به عنوان مثال برخی از کشورها برای حمایت از کسب و کار و تولید داخلی بر سر راه ورود کالاهای خارجی (نظیر کالاهای چینی) که با شرایط خاصی ارزان تولید می شوند، تعرفه های سنگین قرار می دهند. این باعث می شود تولید کننده داخلی جان بگیرد و به اصطلاح معروف یک شبه به خاک سیاه کشیده نشود.
لزوم از بین بردن رانت ها و امتیازات اقتصادی به نور چشمی ها، ضرورت جلوگیری از واردات بی رویه و غیر ضرور، لزوم برقراری ثبات اقتصادی برای احساس امنیت سرمایه گذار خارجی، ضرورت حمایت دولت از کالاهای مرغوب و باکیفیت داخلی از اقدامات دیگری است که لازم است به صورت عاجل به آنها پرداخته شود.
در این بخش از سخن تذکر یک نکته را بر خود لازم می دانم و آن اینکه خواننده محترم گمان نکند که نویسنده تنها به بیان دیدگاههای خویش مبادرت نموده و چشم بر محدودیت های گوناگون اقتصادی بسته است. محدودیت هایی که بعضاً کمر دولت و مردم را خم کرده است.
خیر؛ همگی خوب می دانیم که ما در شرایط تحریم به سر می بریم. در این شرایط گاه مجبوریم کالای خود را بفروشیم و به جای دلار به صورت تهاتری جنس خارجی وارد کنیم. کالایی که در اغلب اوقات خودمان قادریم بهتر از آن را تولید کنیم!
می دانیم که گاهی بخاطر همین شرایط و در دنیای بی رحم امروز باید با برخی قدرت های بزرگ معامله های نابرابر کنیم تا مثلاً در شورای امنیت هوای ما را داشته باشند.
می دانیم که هنوز در بخش قابل توجهی از افراد جامعه، اقبال زیادی نسبت به برند ها و کالاهای خارجی وجود دارد. همچنین آگاهیم که بخشی از مردم ما هنوز رویکرد مناسبی نسبت به استفاده از کالاهای مرغوب اما گران قیمت داخلی را ندارند تا تولید کننده نیز ترغیب شود از مواد اولیه مناسب و استاندارد استفاده کند. در این شرایط تولید کننده مجبور است برای آنکه قیمت تمام شدۀ کالا ارزان تر شود، از مواد اولیه نامرغوب استفاده کند.
می دانیم که علاوه بر وجود اجناس چینی ارزان قیمت که بازار را در بسیاری از اوقات اشباع کرده، قبضه شدن بازار توسط برخی دانه درشت ها کمر کاسب کار جزء را شکسته و نفس او را بند آورده است. همین امر باعث شده تنظیم بازار نه بر اساس مصلحت کشور و سود مشتری که بر اساس سود رانت خوار صورت پذیرد.
همچنین می دانیم که به خاطر انحصار برخی کالاها قدرت رقابت از تولید کننده و قدرت انتخاب از مردم گرفته شده است.
همه اینها را می دانیم، اما وظیفه نخبگان این نیست که همواره برای شرایط عادی جامعه برنامه ریزی و امکان سنجی کنند، بلکه گاهی موظفند در شرایط سخت و دشوار و با وجود همه مضیقه ها و محدودیت ها به دولت ها راهکار بدهند که جامعه را از سردرگمی نجات داده، به مسیر رشد و تعالی سوق دهند.
در اینجا به برخی راهکارها اشاره می کنیم که به ارتقای کیفیت در تولیدات داخلی کمک می کنند
• مسئولان خود به میدان بیایند و پیش قراول استفاده از کالاهای داخلی با کیفیت شوند.
• صدا و سیما، رسانه ها، شبکه های اجتماعی و... دست به دست یکدیگر بدهند و اجناس داخلی مرغوب را به مردم معرفی نمایند.
• تمرکز رسانه ها اعم از رسانه های نوشتاری، گفتاری و مالتی مدیا (چند رسانه ای نظیر گفتار، موسیقی، عکس، متن، انیمیشن، محیط های تعاملی و ...) بر نشان دادن موفقیت های اقتصادی باشد. کامیابی ها برجسته شوند و شاد کننده ها محور بحث و گفتگو قرار گیرند.
• الگوی برنج و زعفران و فرش و پسته ایرانی برای برند سازی سایر کالاها مورد توجه قرار گیرد. به بیان دیگر ببینیم در آن موارد چه کرده ایم که لازم است سایر مواقع و در خصوص دیگر کالاها نیز همان اقدامات را دنبال کنیم؟
• همگی عزم خود را جزم کنیم که کالای بی کیفیت نخریم و در عوض از کالاهای مرغوب استقبال کنیم.
• به نیازها و مطالبات عمومی و همچنین ذائقه جامعه جهت پیشبرد روند تولید توجه کافی و جدی داشته باشیم.
• از دانشگاه ها و بویژه ظرفیت فکری پایان ناپذیر استادان و دانشجویان نهایت بهره را ببریم.
• بگردیم و جستجو کنیم اگر کالایی ایرانی با کالای خارجی از جهت کیفیت برابری می کند یا حتی اندکی با هم متفاوتند، برای حمایت از کارگر ایرانی جنس داخلی بخریم.
• آموزش و فرهنگ سازی مداوم جهت اعتلای فرهنگ توجه به خودی را همواره مدّ نظر قرار داده، این قبیل آموزش ها را با شرایط جامعه منطبق نماییم.
• هرچند در سیستم اقتصادی کشور به مسئله رقابت توجه جدی نمی شود، خودْ رویکرد مناسبی به رقابت سالم داشته باشیم و از مزایای بی شمار آن استفاده کنیم.
• از ابزارهای جدید نظیر هشتگ ها برای حمایت از تولید کننده داخلی و جنس مرغوب و با کیفیت استفاده کنیم.
اکنون که دامنه بحث به اینجا رسید اجازه دهید کمی هم از شیوه های جذاب ژاپنی ها برای پیشرفت و توسعه سخن بگوییم.
ژاپنی ها مفهوم بسیار پرکاربردی دارند که از آن با عنوان «کایزن» - بهبود دائمی برای رسیدن به نتیجه بهتر- یاد می کنند. مدیران ژاپنی با مدّ نظر قراردادن مفهوم کایزن ویژگی هایی را در مدیریت خویش اعمال می کنند که به مهم ترین آنها اشاره می کنیم.
الف- نوجویی و بردباری: ملت ژاپن بر پایه آموزش های سنتی خود در برابر نظرات و اندیشه های متفاوت و جدید بردبار و شکیبا هستند.
ب- سمت گیری برای رسیدن به اهداف بلند مدت: مردم ژاپن آماده اند که در بسیاری از مواقع برای رسیدن به اهداف مهم از منافع کوچک و کم اهمیت خویش چشم پوشی کنند.
ج- گروه گرایی: ژاپنی ها شیفته زیستن با یکدیگر در دلِ گروه های اجتماعی هستند. آنان کوشش های گروهی را بر تلاش های فردی ترجیح می دهند.
د- سخت کوشی در کار: مردم ژاپن بویژه روستاییان آموخته اند که با عناصر نامساعد طبیعت و دشواری های نامأنوس زندگی مبارزه کنند.
ه- آمیزش نو و کهنه: این ویژگی ژاپنی ها را قادر می سازد که از مظاهر تمدن جدید در کنار مزایای فرهنگ سنتی خویش نهایت بهره را ببرند.
عزرا ووگل (Ezra Vogel) در کتاب « ژاپن کشور شماره یک» با برشمردن موارد فوق خاطرنشان می سازد که ژاپنی ها در پسِ چنین افکار و ایده هایی همواره برآنند که جایگاه نخست را در میان کشورهای جهان به دست آورند.
مؤید این سخن دیدگاه های ویلیام اوچی محقق امریکایی و بنیانگذار« تئوری Z » است که در روزگاری که ژاپن در حال تسخیر بازارهای اروپا و امریکا بود، به این کشور سفر کرد تا اولاً به رموز موفقیت آنان پی ببرد، ثانیاً از تفاوت مدیریت ژاپنی ها و غربی ها بویژه در عرصه های اقتصادی رمزگشایی کند.
او بعدها در کتاب مهم خویش « تئوری Z » که آن را در سال 1981 منتشر ساخت، به این موارد اشاره می کند. وی معتقد است که مدیریت ژاپنی برخلاف مدیریت غربی از مزایایی برخوردار است که رمز موفقیت ژاپنی ها نیز به همین مزایا برمی گردد.
اساس نقطه نظرات اوچی در کتاب مزبور به چند نکته برمی گردد:
۱- استخدام در ژاپن مادام العمر است. پس ژاپنی ها محل کار خود را چون معبدی مقدس از آنِ خود می دانند.
۲- در ژاپن اولویت، منافع ملی و تخصص های مورد نیاز جامعه است. ژاپنی ها برخلاف غربی ها به تخصص های جزئی اهمیت چندانی نمی دهند.
۳- ارتقا و جهش شغلی در ژاپن بسیار کند و به صورت افقی انجام می گیرد. از این رو افراد برای رشد و ترقی خود، دیگران را زیر پا لِه نمی کنند.
۴- در ژاپن مسئولیت ها عمدتاً جمعی است. یعنی مجموعه ها و گروه ها به جای افراد خود را مسئول سود و زیان کار می دانند.
۵- جابجایی و انتقال در ژاپن با سختی انجام می پذیرد. لذا افراد با این تفکر که جایگاه ثابتی دارند، با جان و دل به کار و تلاش می پردازند.
۶- سرانجام و مهم تر از همه در کشور ژاپن نگاه به کارگر انسانی است. برخلاف غرب که به کارگر نگاهی ابزاری دارند.
دوستان و خوانندگان گرامی؛ اذعان می کنید که اگر قدری به این قبیل مسائل که لازمه ارتباط فرهنگی کشورها با یکدیگر است، توجه نشان دهیم نه تنها در اقتصاد و تولید و ارتقای کیفیت کالا که در سایر بخش ها نیز گوی سبقت را از دیگران خواهیم ربود.
در یک کلمه حمایت از کالای ایرانی همچون حفظ سایر شئون ملی قدری آموزش و بلدی می خواهد که باید از فراگیری آن شانه خالی نکنیم.
به امید آن روز
ادامه دارد...
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی