تأملاتی کوتاه پیرامون مطالبات مقام معظم رهبری در باره سبک زندگی
قسمت هشتم
رهبر معظم انقلاب در مهر ماه سال 1391 در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی مطالبی را پیرامون سبک زندگی بیان نمودند که حاوی راهبردهای ارزشمندی در این خصوص است.
ایشان آسیب شناسی و علت یابی در زمینه عدم پیشرفت لازم در بخش سبك و فرهنگ زندگی را ضروری خوانده و در ادامه به طرح بیست سؤال اساسی در باره سبک زندگی ما ایرانیان پرداخته، توجه همگان را به تفکر و اندیشه پیرامون آنها معطوف نمودند.
گفتار حاضر تأملاتی کوتاه است که در پی سؤالات ایشان مطرح گردیده است. بخش های پیشین این گفتار را در شماره های قبل ملاحظه کردید. اینک توجه شما را به هشتمین قسمت از این سلسله بحث ها جلب می کنیم.
15- چرا برخی حرف ها و ایدههای خوب، در حد حرف و رؤیا باقی می ماند؟
«سؤال خوب، نیمی از جواب است .»
این گزاره و گزاره هایی نظیر آن، بدین جهت که ایجاد انگیزش نموده، مسیر روشنی را پیش روی انسان باز می کنند، مهم و اساسی اند.
سؤال مورد بحث ما نیز از جملة سؤالات خوب و راهگشاست. اما به نظر میرسد پاسخ به این سؤال بدون توجه و عنایت به دو سؤال دیگر کافی و قانع کننده نخواهد بود.
از این رو نویسنده تلاش می کند ضمن پاسخگویی به این سؤالات، جوابگوی پرسش اصلی این مقال نیز باشد.
الف. چه کنیم که جامعه به ایده پردازی روی آورد؟
جامعه - و سایر قلمروهای مربوط به آن - برای ایدهپردازی نیاز به موتور محرکه دارد. این موتور محرکه را گاه شرایط اقتصادی و فرهنگی، گاه مسئولان و نخبگان و گاه نیز رسانهها و مطبوعات و... فراهم میآورند.
اگر احیاناً جامعهای در این موارد چابکی و کارآمدی لازم را نداشته باشد، بایستی علت را در کم کاری بخش هایی از آن موتور محرکه جستجو کند.
البته خوانندگان گرامی اذعان می کنند که رویکرد مثبت یا منفی جامعه به مسئلهای، صرفاً حاصل تلاش و کوشش موقت و کوتاه مدت سران و مسئولان آن جامعه نیست، بلکه این موضوع باید گام به گام و در طول سال های متمادی صورت پذیرد. به گونهای که سلیقه و مذاق جامعه تغییر کرده، احیاناً نگاه منفی خود را از مسئلهای برداشته، نگاه مثبت خویش را جایگزین آن سازد.
ما در این مجال می خواهیم به ریشه یابی این مسئله پرداخته، ابعاد و زوایای مختلف آن را مورد بررسی قرار دهیم.
همچنین می خواهیم بحث، جنبه اقناعی داشته و با نگاه مثبت و مآل اندیش موضوع را مطرح کنیم.
به اعتقاد ما جامعه به ایده پردازی روی خواهد آورد، اگر به موارد زیر توجه و عنایت کافی صورت پذیرد.
همه شما تاکنون با صندوق های پیشنهادات و انتقادات در ادارات و یا برگه های مشابه در هواپیماها و... مواجه شده اید. آیا وجود آنها را کارآمد تلقی می کنید؟
قطعاً نه؛ این ابزارها وقتی کارآمد و اثرگذارند که به مخاطبان گزارش داده شود که بخشی از اقدامات اصلاحیِ انجام شده، حاصل پیشنهاداتی است که خود شما ارائه کردهاید. والا این قبیل ابزارها، از مد افتاده و تشریفاتی شده، کارآمدی خود را از دست میدهند.
از این مهم تر آنکه این ناکارآمدی سرخوردگی و بیانگیزگی مخاطبان را نیز به دنبال خواهد داشت.
این اتفاق خوشایند هنگامی رخ خواهد داد که در ورای هر نقد و نظر خیرخواهی و میل به اصلاح نهفته باشد و نقدپذیری به افراد مختلف جامعه آموزش داده شود.
تصریح می کنم که جامعه ما تا رسیدن به آن نقطه فاصله بسیاری دارد و برای همین در افواه مردم از تعبیر تند و تیزِ «تیغ نقد» استفاده می شود.
همین جا لازم است به نکته ای اشاره کنم که متأسفانه در میان بخشی از آحاد جامعه ما حتی ثبت ایدههای خوب و طرحهای شایسته جایگاه چندانی ندارد.
البته اگر از حق نگذریم این مسئله به اهمیت ناکافی اندیشه و تفکر و همچنین نرخ اندک مطالعه و کتابخوانی در کشور ما باز می گردد. آدمهای اندیشمند و اهل مطالعه به طرز انفکاک ناپذیری با قلم و کاغذ و نوشته مأنوسند و همواره و در هر زمان از فرصت نوشتن و ثبت طرحها و ایدهها استقبال میکنند.
چقدر تأسف بار بود اتفاقی که چندی پیش در یکی از بیمارستانها شاهد آن بودم که کسی برای نوشتن شماره تلفنی از مردم خودکار خواست. از حدود پنجاه نفر جمعیت حاضر فقط دو سه نفر خودکار به همراه داشتند. در حالی که در کشورهای پیشرفته، بویژه جاهایی که سکوت و آرامش را بستر ایدهپردازی دانسته، برای تمرکز و دقت ارزش قائلند، حتی کنار تختخواب خود چراغهای لمسی و قلم و کاغذی قرار میدهند تا هر وقت از شب که در بستر، فکری یا طرحی به ذهنشان جرقه زد، بلافاصله آن را ثبت و ضبط کنند.
انتقال چنین فرهنگی از راه آموزش میسر است. البته تجربه مکررِ بعد از آموزش نیز در عادت سازی اثر زیادی دارد.
وجود مدیران کارآمد که از خودرأیی و نِخوت و غرور پرهیز کرده و از انعطاف کافی برخوردار باشند، نیز لازمه این اقدام است.
والا با وجود چنین دغدغهای و همچنین با رنج و عصبانیت ناشی از شرایط سخت اقتصادی، حرف از ایدهپردازی سخن گزافی بیش نیست.
نتیجه چنین شرایطی فاصله طبقاتی است که نخست استخوانهای اقتصاد خانوارها را خرد و خمیر کرده و آنگاه به اعتماد مردم ضربات جبران ناپذیری وارد می آورد.
مدیران بایستی خود را موظف بدانند به این قبیل قضایا توجه نموده، گزارش انجام چنین اموری را با مردم در میان گذارند. استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی نیز در این راستا اهمیت جدی دارد.
به نظر میرسد بخش عمدهای از این اقدام به عهده بنیاد ملی نخبگان، معاونت علمی رئیس جمهور و یا سازمانهای دانش بنیان است.
هم اینک که مشغول نگارش این سطور هستم، روزنامهای مقابل من قرار دارد که در صفحه نخست آن عبارت درشت «فراخوان رهبر انقلاب برای الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» نقش بسته و از دانشگاهیان و نخبگان دعوت شده تا ابعاد مختلف این سند راهبردی را بررسی کنند و مشورتهای لازم را به مسئولین مربوطه ارائه دهند.
این قبیل اقدامات راه را برای اندیشه سازی و ایدهپردازی مردم هموار کرده، مشارکت آنان را در رقم زدن سرنوشت خویش جلب مینماید.
البته تسهیل دسترسی مردم به مراکز تصمیم گیر نیز امری مهم و اساسی است. مردم بایستی بدانند ایدههای خود را از چه طریقی و در اختیار چه کسانی قرار دهند. برداشتن بروکراسی های دست و پاگیر و ساده سازی این روند نیز نقش مهمی در اقدام عاجل مردم دارد.
ب. چه کنیم که شرایط برای عملی شدن ایدههای خوب فراهم شود؟
سالهاست که رهبر معظم انقلاب، استفاده از ذخایر پایان ناپذیر هشت سال دفاع مقدس را برای پیشرفت کشور ضروری دانسته و مسئولان دستگاه های مختلف نظام را به آن توصیه و ترغیب کردهاند.
البته قابل کتمان نیست که برخی از مسئولان نیر چنین کردهاند، اما معالأسف این امر در میان تصمیم سازان و تصمیمگیران یا به تعبیر دیگران مدیران ستادی کشور نهادینه نشده است.
اگر بخواهیم در یک جمله به سؤال مذکور پاسخ دهیم، نگارنده شیوه مدیریت جهادی را پیشنهاد میکند. شیوه ای که فرماندهان رشید سپاه اسلام در دوران جنگ تحمیلی از آن بهره می بردند.
مدیریت جهادی شاخصههای مهمی دارد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
در مدیریت جهادی تنبلی و رفاه زدگی، انتصابات ناشایست فامیلی، تحزّب و وابستگی فکری به گروههای سیاسی، وامداری به احزاب و گروهها، اختلاس و رانت خواهی، دریافت حقوق های نجومی، خودرأیی، تعصب و جمود، روزمرگی و امروز و فردا کردن و بی مبالاتی نسبت به بیتالمال و اموال عمومی و ... جایی ندارد.
مدیر جهادی درصدد است از فرصت به دست آمده – که به فرموده مولا علی (ع) امانت است و نه طعمه! - بیشترین استفاده را برای انجام مسئولیت خویش بعمل آورد.
مدیر جهادی این تعبیر زیبای شهید بهشتی را همواره نصب العین خود قرار می دهد که؛
«ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت!»
... و بر همین اساس دوره مسئولیت خویش را دوره بالندگی خود و سازمان تحت امر خود به شمار می آورد.
از این بحث که بگذریم، به نظر میرسد عوامل دیگری نیز هستند که شرایط را برای عملیاتی شدن و اجرای ایدههای خوب فراهم میکنند.
ما سعی می کنیم در این مجال کوتاه به برخی از مهم ترین آنها اشاره کنیم.
کسانی که مغرورانه فقط خودشان را قبول دارند، یک دنده و غُدّ هستند، رأی دیگران را به حساب نمیآورند و مشورت را جزء لاینفک کار خویش تلقی نمیکنند، در این عرصه بازندهاند.
بعکس کسانی که برای نظرات و آرای دیگران ارزش و احترام قائلند، با مشاوران عاقل و زیرک سروکار داشته و در هر شرایطی از فرصت مشورت بهره میبرند، برندۀ این عرصه اند!
چشم انداز، افق بلند مدتی است که جهان آینده ما را توصیف می کند. افقی که واقع گرایانه و قابل تحقق است.
سخن مهمی را از «والت دیسنی» نقل می کنند که اگر توانستید کاری را تصور کنید، حتماً قادر خواهید بود آن را انجام دهید.
بدین ترتیب می توان چشم انداز را هنر دیدن نادیدنی ها تعریف کرد.
سالها پیش یکی از وزارتخانهها جمله زیبایی را به عنوان شعار سال خویش برگزیده و مطرح کرده بود. جمله ای که من هرگز از خاطر نمی برم؛
«جهانی فکر کنیم؛ منطقهای عمل کنیم!»
کدامیک از ما دارای چنین چشم اندازی است؟
برخورداری از این چشم انداز باعث میشود اولاً به اندک توفیقی قانع نباشیم، ثانیاً با وجود آنکه جهان سومی هستیم، جهان اولی عمل کنیم. ثالثاً امکان آماده سازی همزمانِ نسل ایدهپرداز و مدیران عملیاتی را فراهم آوریم. رابعاً به صورت دائمی درصدد تبدیل پیشنهادها به تصمیمات و تصمیمات به فعالیت های اجرایی باشیم.
با وجود چنین پروسهای دیگر ایدهها و حرفهای خوب در حدّ حرف و رؤیا باقی نخواهند ماند.
در ضربالمثلهای قدیمی ما سخن بسیار خوبی هست که هریک از ما بارها آن را شنیده و آزموده ایم؛
«هرکسی را بهر کاری ساختند.»
همچنین به کرّات در کتاب های تاریخی خوانده ایم که برای نابودی مملکتی کافی است که از افراد در جایی استفاده شود که در آن مهارتی ندارند. شگفت تر آنکه برخی تمدن های بشری به همین وسیله مضمحل شده و از بین رفته اند.
معلوم است این امر با چه پروسه ای انجام پذیرفته و چه اتفاقی رخ خواهد داد؛
نیروهای غیر متخصص به جهت عدم اشراف کافی نمی توانند در جزئیات فعالیتهای اجرایی و عملیاتی وارد شده، تنها به ایدههازیهای کلی اکتفا میکنند و همین نیز باعث میشود کار به مرحله اجرا نرسد و طرحها و ایدهها ابتر بمانند.
آدمهای ریسک پذیر جز آنکه اساساً از چنین روحیه ای برخوردارند، از اتاق فکرهای دائمی نیز استفاده نموده، بارش و طوفان فکری ایجاد میکنند. آنان همچنین فهرستی از ایدهها و آرای گوناگون را به دست آورده و جرأت و جسارت عملی کردن بهترینها را نیز دارند.
استقبال چنین افرادی از ریسک، به مفهوم پذیرش تغییر و خطر، مقابله با تهدیدها، استفاده از فرصت ها و بهره گیری از افکار نخبگان است. چنین امری هرچند ممکن است در برخی شرایط آنان را با بحرانهایی مواجه سازد، اما در دراز مدت به بهبود فعالیتهای آنان خواهد انجامید.
کمترین اثر ریسک پذیری تازگی و طراوت، روزآمدی و همچنین کنار آمدن با تغییرات و دگرگونی هاست.
انسان هایی که در این مقال مورد بحث و گفتگوی ما هستند، اغلب یا تئوریسین و نظریه پردازند، یا پراگماتیک و عمل گرا؛
عمل گراها دلایلی دارند که اثبات می کند گرایش آنان به کار و فعالیت، گرایشی درست و منطقی است. از جمله آنکه؛
دست روی دست گذاشتن و کنج عزلت گزیدن هرگز چنین نتایج مؤثری به بار نخواهند آورد.
صدها طرح و ایده اگر به رفتار منتهی نشوند، بیخاصیت و بی ثمرند.
سعدی شیرازی چه خوش گفته است؛ «دوصد گفته چون نیم کردار نیست.»
تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چُون باید رفت
نویسنده در یادداشت دیگری با عنوان « زبون شدیم زبس وقت کار حرف زدیم»، به اثبات این مدعا می پردازد که حرفهای خوب و ایدههای جالب باید از عمل سر بر آورند، والا به خودی خود ارزش چندانی نخواهند آفرید.
نگارنده در همان یادداشت با اشاره به شعر زیبای فرخی یزدی؛
زبون شدیم زبس وقت کار، حرف زدیم زبان ببسته و بازو گشاده باید کرد
به هشت گام اساسی اشاره می کند که برداشتن آن برای عمل گراها بایسته و ضروری است.
سالها پیش گوته، شاعر، ادیب و فیلسوف آلمانی گفته بود؛
«اگر قرار باشد به دست کسی بوسه بزنم، به دست امید بوسه خواهم زد.»
یأس از آینده، ناامیدی و دست برداشتن از آمال و آرزو بزرگترین آفت عمل گرایی است.
آدمهای بزرگ، آرزوهای بزرگ دارند و تا پای جان در راه رسیدن به آرزوهای خویش میکوشند.
همچنین امید و آرزو مایه گرمی و حرارت زندگی انسان ها و ایجاد شور و شوق در راه رسیدن به اهداف عالی انسانی است.
آدمی بدون امید و آرزو از نعمت شادابی و نشاط بی بهره گردیده و از پیشرفت و پویایی باز خواهد ماند.
ادامه دارد...
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی