به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، در نگاه اول، این ترند صرفاً ادامه همان سنت دیرینه «زنپوشی در نمایش» است که از تعزیه تا تئاترهای سیاهبازی ادامه داشته است. اما واکنشهای منفی گسترده، بهویژه از سوی جامعه زنان، نشان میدهد که موضوع فراتر از یک شوخی ساده است. انتقادات اغلب حول این محور میچرخد که چنین محتواهایی، با بزرگنمایی کلیشههای جنسیتی، به تحقیر زنان و بازتولید نگاه جنسیتزده دامن میزنند.
اما آیا این انتقادات هدف درستی را نشانه گرفتند؟ آیا باید کمدی بلاگرها و تولیدکنندگان این محتواها را سرزنش کرد، یا ریشههای عمیقتری در کار است؟
صنعت سرگرمی زیر فشار محدودیتها
نخستین نکتهای که باید در نظر گرفت، وضعیت صنعت سرگرمی در ایران است. این صنعت با محدودیتهای ریز و درشت و اغلب غیرمنطقی دستوپنجه نرم میکند. از فیلترینگ تا خطوط قرمز نانوشته، تولیدکنندگان محتوا در تنگنای شدیدی قرار دارند.
موضوعی مثل زنپوشیِ مردانِ کمدی بلاگر بهطور استثنایی حساسیت ممیزیهای بالادستی را برنمیانگیزد فلذا در چنین فضایی، وقتی سرگرمی-سازان، به اصطلاح سوراخ ویو و لایک را پیدا میکند، طبیعی است که احتمالاً شورش را درآورند و از این فرصت برای جلب مخاطب نهایت بهره را ببرند. این رفتار، ذات صنعت سرگرمی را نشان میدهد یعنی جلب نظر مخاطب با هر ابزاری که ممکن باشد.
تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر از نظریه پردازان مکتب فرانکفورت در نظریه "صنعت فرهنگ" اشاره میکنند که رسانههای جمعی در جوامع مدرن، بهجای ارتقای فرهنگ، به ابزاری برای سرگرمی سطحی و سودآوری تبدیل شدهاند و تعهدی به دغدغههای نخبگان ندارند.
در ایران، این وضعیت با محدودیت های خاص تشدید میشود. گزارشهایی که درباره استفاده ایرانیان از شبکههای اجتماعی منتشر شده، نشان میدهد که اینستاگرام بهعنوان یکی از معدود فضاهای نسبتاً آزاد، به بستری برای تولید محتواهای پرمخاطب تبدیل شده است. پس در این میان، زنپوشی بهعنوان یک ترفند کمهزینه و پربازده، بهسرعت فراگیر شده است.
انتقاد از کیست؟ سازندگان یا نخبگان؟
از منظر جامعهشناسی، جودیت باتلر در نظریه "پرفورماتیویته جنسیت" مطرح میکند که رفتارهای جنسیتی، از جمله زنپوشی، در بستر فرهنگی و اجتماعی معنا پیدا میکنند و چنین نمایشهایی میتوانند هم سرگرمکننده باشند و هم بهطور ناخواسته هنجارهای جنسیتی را تقویت کنند. این دوگانگی، بخشی از دلیل استقبال و همزمان انتقاد از این محتواهاست.
استقبال گسترده تماشاگران از این محتواها، که به افزایش تولید آنها منجر شده، پرسش مهمی را پیش میکشد: چرا سطح سلیقه مخاطب ایرانی، با فرهنگی به قدمت تاریخ، اینچنین نازل و سطحی به نظر میرسد؟ آیا این فقط تقصیر کمدی بلاگرها و دنبال کنندگان آنها است، یا باید ریشهها را جای دیگری جست؟
به نظر می رسد مخاطب منتقدان این چنین محتواهای بهاصطلاح جنسیتزده نباید تهیهکنندگان و تولیدکنندگان آنها باشند. چون صنعت فرهنگ، چه در ایران و چه در جهان، هیچگاه تعهدی به رفع دغدغههای نخبگان نداشته و ندارد.
بهجای حمله به کمدینهایی که در این فضا فعالیت میکنند، شاید بهتر باشد، جهت انتقادات را به سمت نخبگان فرهنگی جامعه نشانه بگیریم. این گروه، که شامل روشنفکران، هنرمندان و سیاستگذاران فرهنگی میشود، در حفظ فرهنگ اصیل و همزمان ارتقای آن متناسب با عصر و زمانه، موفق عمل نکردهاند.
پیر بوردیو در ترسیم مفهوم "سرمایه فرهنگی" اذعان دارد که نخبگان فرهنگی با تولید و ترویج ارزشهای متعالی، میتوانند سلیقه عمومی را شکل دهند. اما در ایران، به نظر میرسد این نخبگان در ایجاد تعادل بین سنت و مدرنیته، و حفظ پویایی و جذابیت فرهنگ، دچار ناکامی شدهاند و نمونه عینی آن مخاطبانی که بهجای آثار عمیق و معنادار، به محتواهای سطحی و سریعالوصول مثل زنپوشی کمدی بلاگرها روی میآورند.
تحقیقات و مطالعات حوزه رسانه در جهان نیز نشان میدهد که جهانیسازی و فشارهای اقتصادی، الگوهای مصرف رسانهای را به سمت محتواهای سادهتر سوق داده است، واقعیتی که در ایران نیز صدق میکند.
بوردیو در نظریه بازتولید فرهنگی، توضیح میدهد که «سلیقه» امری طبیعی نیست، بلکه نتیجه میدانهای قدرت است. در جامعهای که نظام رسانهای آن به محتواهای سطحی و واکنشبرانگیز امتیاز بیشتری میدهد، بدیهی است که تولیدکنندگان نیز در همین مسیر حرکت کنند.
مسئله اصلی این نیست که چرا زنپوشی کمدی بلاگرها محبوب می شود، بلکه این است که چرا آلترناتیوهای جذاب دیگری برای طنزپردازی در مورد مسائل جنسیتی وجود ندارد؟ چرا نهادهای فرهنگی نتوانستهاند روایتهای تازهای از زن ایرانی خلق کنند که هم اصالت داشته باشد و هم برای مخاطب جذاب باشد؟
مردسالاری پنهان یا زنِ تشنه دیدهشدن؟!
در این میان، آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، وضعیت خود زنان در این معادله است. چرا برخی زنان نهتنها از این محتواها آزرده نمیشوند، بلکه از آن استقبال هم میکنند؟
یکی از پاسخها را باید در مفهوم «خشونت نمادین» بوردیو جست. در جامعهای که زنان به شکل سیستماتیک از دیدهشدن محروم شدهاند (چه در رسانههای رسمی، چه در عرصههای عمومی) هرگونه بازنمایی، حتی اگر کاریکاتورگونه باشد، ممکن است به عنوان یک فرصت دیده شود.
این همان پارادوکسی است که مردسالاری در شکل پیچیده خود ایجاد میکند: از یکسو، زنان را به حاشیه میراند و نادیده میگیرد، و از سوی دیگر، از میل آنها به دیدهشدن، برای بازتولید کلیشههای قدیمی بهره میبرد. از منظر گافمن، این شکل از زنپوشی، یک «برهمزنی نقشهای جنسیتی» است، اما، چون فاقد عمق و آگاهی است، نهتنها هنجارهای مردسالارانه را به چالش نمیکشد، بلکه کلیشههای آن را بازتولید میکند.
زن ایرانی به دلایل مختلف اجتماعی و فرهنگی تشنه کمترین و کوچکترین میزان توجه از طرف جنس مخالف است. اینجاست که زنپوشی کمدینها، بهعنوان یک نمایش اغراقآمیز از زنانگی، برای برخی جذاب میشود، نه بهخاطر طنز ذاتی آن، بلکه بهخاطر بازتابی از نیازهای سرکوبشده.
در جامعه ای تحت دههها سیطره مردسالارانه، زنپوشی میتواند بهعنوان یک "توجه نمایشی" به زنان دیده شود، هرچند که این توجه، اغلب سطحی و تحریفشده است. از منظر روانشناسی اجتماعی، این نیاز به دیده شدن، ریشه در محرومیت تاریخی دارد و باعث میشود برخی زنان، حتی به این نوع محتوا، واکنش مثبت نشان دهند.
***
در نهایت باید گفت زنپوشی کمدینها در شبکههای اجتماعی، بیش از آنکه یک انتخاب سوژه ساده باشد، آینهای است از تناقضات فرهنگی و جنسیتی در ایران امروز. صنعت سرگرمی، زیر فشار محدودیتها، به هر ابزاری برای بقا چنگ میزند. نخبگان فرهنگی، در ارتقای سلیقه عمومی ناکام ماندهاند؛ و ایدئولوژی مردسالار، با سرکوب تاریخی زنان، زمینهساز استقبال از چنین محتواهایی شده است.
زنپوشی کمدینها، بیش از آنکه یک مسئله صرفاً طنزآمیز باشد، نشانهای از بحرانهای عمیقتری است که جامعه ما در تعریف هویت زنانه، تعامل بین جنسیتها و شکلدهی به فرهنگ عمومی با آن روبهروست. تا زمانی که این بحرانها حل نشود، چنین پدیدههایی همچنان تکرار خواهند شد، فقط در اشکال و فرمهای دیگر.
بهجای سرزنش کمدینها، باید به فکر بازسازی فرهنگی باشیم که هم ریشههای اصیل خود را حفظ کند و هم با جذابیت و پویایی، مخاطب را به سمت محتواهای عمیقتر بکشاند. این چالش، نه فقط بر دوش تولیدکنندگان، که بر دوش همه ماست، از نخبگان گرفته تا مخاطبان عادی. تا آن روز، زنپوشی کمدینها، چه خوشمان بیاید و چه نه، بخشی از واقعیت رسانهای ما باقی خواهد ماند.
کوثر خسروی
نظر شما چیست؟ دلایل زن پوشی کمدین های ایسنتاگرامی چیست؟ آیا این نوع طنز برای شما هم جذاب است و به آن می خندید؟ چرا؟
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.