معاون سیمای رسانه ملی به تازگی آمار قابل تأمل دیگری ارائه کرده و از دیدن 105 دقیقه سریال توسط 71 درصد مردم ایران خبر داده است؛ آماری که همچون دیگر آمارهای میرباقری با تردید به آن نگریسته میشود؛ اما چرا در فضای افکارعمومی چنین رقمهای بزرگی شکبرانگیز است و نه تنها در شبکههای اجتماعی بلکه در رسانههای رسمی نیز عمدتاً یا از کنار این آمارها به عنوان نتایج غیردقیق گذر میکنند یا آن را به چالش میکشند؟
به گزارش «تابناک»؛ سیدمرتضی میرباقری، معاون سیمای سازمان صداوسیما در نشست با عوامل ساخت مجموعههای نمایشی سیما گفته است: «طبق آخرین نظرسنجی ها درخصوص سبد مصرف رسانه ای مردم ایران در ساختارها و موضوعات مختلف و اینکه به چه مواردی علاقه دارند، رتبه اول مربوط به سریال است. 71.7 درصد از مردم ایران به طور متوسط روزی 105 دقیقه سریال ایرانی و 35.3 درصد هم سریال خارجی میبینند که به طور متوسط روزی 41 دقیقه است. از این روی، میزان بینندگان سریال های ایرانی نسبت به سریال های خارجی 4 به 1 است.»
میرباقری پیش از این نیز با استناد به آمارهایی که احتمالاً محصول مرکز افکارسنجی صداوسیماست، اظهار کرده بود: «بیش از 80 درصد مردم مخاطب تلویزیون ایران هستند و نمیدانیم برخی افراد چرا به این آمار شک دارند؛ اما وقتی دقیقتر مطالعه میکنند، درمییابند هر فرد ایرانی به فراخور و نیاز خود، برخی برنامههای تلویزیون اعم از فیلم و سریال، ورزشی، اجتماعی، علمی، مذهبی، سیاسی و غیره را تماشا و پیگیری میکند.»
هر دو این آمارها با تردیدهای جدی روبه رو شده، چون ظاهراً با دیگر آمارها در تضاد است؛ برای نمونه، بر اساس آمار مرکز آمار در سال 95، از کل خانوارهای کشور، 5.7 میلیون خانوار (23.5 درصد) به خدمات ماهوارهای مستقیم به خانه دسترسی دارند و یک ارزیابی ساده نشان میدهد، این آمار رو به فزونی است؛ بنابراین، طیف بیشتری از خانوادهها به سمت ماهواره گرایش یافتهاند و این یعنی نتوانستهاند همه نیازهایشان را در رسانههای داخلی به ویژه در تلویزیون بیابند و مشتری دیگر رسانهها شدهاند.
یکی از دلایلی که آمارهای معاون سیما به چالش کشیده میشود، عدم انتشار مستندات و جزئیات روش جمع آوری و تنظیم آمارهای مرکز افکارسنجی صداوسیما برای افکارعمومی است. همین روش برخورد با آمار باعث میشود، این شائبه برای برخی پدید آید که پرسش های مطرح، به گونهای جهت دار از طیفی از مخاطبان پرسیده میشود که نتیجه آماری مورد انتظار مسئولین صداوسیما حاصل آید و این شائبه بدون انتشار جزئیات روش، جامعه هدف، شمار شرکت کنندگان، پرسش مطرح شده و دیگر جزئیات هر نظرسنجی صداوسیما رفع نمیشود.
به عنوان نمونه میرباقری تأکید کرده است: «71.7 درصد از مردم ایران به طور متوسط روزی 105 دقیقه سریال ایرانی میبینند و 35.3 درصد هم سریال خارجی میبینند» اما مشخص نکرده که آیا این 71 درصد و 105 دقیقه صرفاً از طریق تلویزیون انجام شده یا سریالهای شبکه نمایش خانگی که ربطی به عملکرد تلویزیون ندارد نیز لحاظ شده است؟! همچنین وقتی از دیدن 35.3 درصد هم سریال خارجی سخن به میان آمده، آمار مذکور مرتبط با سریالهای خارجی پخش شده از تلویزیون ایران است یا تماشای سریالهای خارجی در شبکه نمایش خانگی، VODها و همچنین تماشای سریالهایی نظیر بازی تاج و تخت در خارج از شبکه رسمی کشور نیز جزو این آمار محاسبه شده است؟
درباره آمار تماشای تلویزیون توسط بیش از 80 درصد مردم نیز همین نوع نقد وارد است. اگر صرف دیدن تلویزیون در طول ماه یا سال باشد، شاید بیش از 90 درصد مردم تلویزیون را دست کم سالی یک بار تماشا کنند! در واقع در این نوع آماردهی مشخص نیست از مخاطب چه سؤالی پرسیده شده و چه کیفیتی از تماشای تلویزیون توسط مردم به عنوان مبنا در نظر گرفتند. به تعبیر سادهتر، نوعِ روایت آمار نیز به افزایش تردیدها در قبال آن بیشتر دامن میزند و این مسئلهای است که باید به آن توجه جدی داشت.
با این حال به نظر نمیرسد این آمارها از اساس اشتباه باشد، بلکه خوانش آمارها اشتباه است. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در سال 1395، از کل خانوارهای کشور، 5.7 میلیون خانوار (23.5 درصد) به خدمات ماهوارهای مستقیم به خانه دسترسی دارند که البته با توجه به آنکه ماهواره در ایران غیرقانونی است، قاعدتاً بخشی از مردم اطلاعات خود را در این زمینه ارائه نکردهاند و شواهد نشان میدهد که همین آمار نیز در چند سال اخیر این آمارها افزایش بوده است. اگر قرار باشد با شیوه فوق به این آمارها نگریست، بنابراین باید گفت یک چهارم مردم ایران به جای شبکههای داخلی، شبکههای ماهوارهای نگاه میکنند! طبیعتاً چنین خوانشی نیز اشتباه است.
واقعیت آن است که طیف وسیعی از مردم به صورت گزینشی به تماشای برنامههای شبکههای داخلی یا خارجی میپردازند و هم شبکههای داخلی و هم شبکههای خارجی را از طریق دیش ماهواره دریافت کرده و تماشا میکنند. در واقع با پخش یک سریال جذاب یا برنامه پرمخاطب نظیر نود، گروهی از مردم تلویزیون را در آن ساعت تماشا میکنند و در سایر ساعتها ممکن است مشتری برنامههای مشخص یا بخشهای خبری خاصی از شبکههای خارجی باشند؛ بنابراین، آمارهای کلی نمیتواند بیانگر واقعیت درباره طیف مخاطبان یک رسانه در این دوران باشد.
شاید بهتر باشد رسانه ملی ضمن اعلام شفاف و پرجزئیاتتر نظرسنجیها، به ارزیابی مسائل دیگری نظیر ضریب نفوذ بپردازد. به عنوان طرح این پرسش که «در شرایط حساس، اولویت شما پیگیری کدام شبکه خبری داخلی یا خارجی به عنوان رسانه مرجع در اطلاع رسانی است؟» این جنس پرسشها با در نظر گرفتن جامعه آماری بزرگ که کسر قابل تأملی از مردم ایران با دیدگاههای مختلف از طبقات مختلف باشد، میتواند دید بهتری به مدیران رسانه ملی درباره دوران تازه تکثر رسانهها بدهد.