تقویم را که باز میکنیم در هر ماه تعداد زیادی مناسبت میبینیم که بعضیهایشان مناسبتهای تاریخیاند، بعضیهایشان عید و بعضی دیگر روزهای جهانی. اتفاقی که این روزها زیاد با آن برخورد میکنیم تبریکهایی است که در شبکههای اجتماعی به مناسبت روزهای جهانی دستبهدست میشوند فارغ از این که دلیل انتخاب یک روز جهانی مخصوص قشری از جامعه شناخت آن قشر، آشنایی بیشتر جامعه با آنها و آگاه شدن از مسائل و چالشهایشان است.
یکی از این روزها روز جهانی معلولین است، قشری که ۱۱٪ جامعه ما را تشکیل میدهند اما به علت کمبود امکانات در سطح شهر هموطنان توانیابمان را خیلی کم میبینیم. ما در اتاقک به مناسبت این روز با زوجی گفتگو کردهایم که همراه با کمتوانی جسمیشان سفر میکنند. اگر تابهحال برای شما هم سؤال «توانیابها چطور سفر میکنند؟» پیش آمده گفتگوی ما با خانم و آقای رضایی را بخوانید.
اتاقک : لطفاً از خودتون بیشتر برای ما بگید تا مخاطبان ما با شما آشنا بشند
مانی: مانی رضایی هستم متولد سال ۶۸ و شغل آزاد دارم. فوق دیپلم آی تی دارم. روانشناسی و طرحوارهدرمانی خوندم و ماجراجویی میکنم.
فرناز: فرناز یزدانیکیا هستم. ۲۳ سال دارم و رشته تحصیلیم روانشناسیه، دورههای طرحوارهشناسی بینالمللی رو گذروندم و در حال حاضر مربی طرحوارهدرمانیام و علاقهمند به تدریس. نقاشی میکشم و به کارهای هنری علاقه دارم.
ما بیماری دیستروفی داریم، این بیماری باعث میشه به مرور زمان عضلاتمون تحلیل بره. اولین بار همدیگه رو توی یه گروهی دیدیم و در برنامه ماهیگیری با هم آشنا شدیم. البته من مانی رو قبلاً توی یک برنامه تلویزیونی دیده بودم .
اتاقک: لطفاً از تجربههای هیجانانگیزتون برامون بگید.
مانی : تجربههای هیجانانگیزم از کودکی شروع شد، از همون اول که با پدر و مادرم سفر میرفتیم علاقه من به سفر و ماجراجویی و کارهای هیجانانگیز شروع شد. اینکه در سفر با فرهنگهای مختلف آشنا بشیم از وسیلههای حمل و نقل عمومی اون شهر چطوری استفاده کنیم خودش شروع ماجراجوییه. مهمترین و اولین تجربه ماجراجویی من پاراگلایدر بود. سه هفته منتظر پرواز بودم و نمیتونستم به خاطر شرایط جوی پرواز کنم. بالأخره در تهران بعد از سه هفته انتظار تونستم بپرم و این کار برای من خاطرهانگیز بود و روی زندگی شخصیم تأثیر خیلی زیادی گذاشت. اولین بار از بالای کوههای جنت آباد پرواز کردم. بالای کوه واقعاً پشیمون شده بودم و اولین بار بود که ارتفاع رو تجربه میکردم. همیشه از ارتفاع میترسیدم اما ترس مهم نبود و هدف من این بود که تجربه جدیدی کسب کنم و حرفهای پدرم که گفت:« برگرد ممکنه برات خطرناک باشه!» انگیزه من رو برای ادامه بیشتر میکرد. خیلی از اطرافیانم میگفتند که نپر چون خیلی خطر زیادی برات داره. ولی ترس تا بالای کوه بود وقتی پریدیم حس رهایی و جدا شدن از زمین رو داشتم و دیگه ترس برام معنایی نداشت.
فرناز: زمان پرواز با پاراموتور مانی خیلی نگرانم بود و خیلی بهم میگفت مراقب خودت باش و اگر مشکلی داشتی برگرد. موقع پرواز استرس خیلی زیادی داشتم اما وقتی متوجه شدم خلبانی که باهاش پرواز کردم حواسش بهم هست حس اطمینان بهم دست داد و نگرانیم از بین رفت. کارهای هیجان انگیزی که ما انجام میدیم برای افراد دیگه مشکلی نداره اما امکاناتی که وجود داره برای ما کافی نیست. چون خطرهای زیادی توی این ماجراجوییها ما رو تهدید میکنه تصمیم گرفتیم که کمتر ماجراجویی کنیم.
اتاقک : بعد از اینکه تصمیم گرفتید کمتر ماجراجویی کنید چه کار هیجانانگیز دیگهای انجام دادید ؟
مانی : تصمیم گرفتیم بیشتر سفر کنیم.
فرناز: من قبل از ازدواجم خیلی اهل سفر نبودم چون باور داشتم که برای سفر باید همه چیز در بهترین حالت و راحتترین شکل باشه و اصلاً حاضر نبودم سختی رو تحمل کنم و جاهای جدید برم اما بعد از ازدواج با مانی سفرهای سخت و جذابی رو در کنارش تجربه کردم و واقعاً از تجربههای جدیدم راضیام و فهمیدم که قبلاً اشتباه میکردم. الآن فکر میکنم که سفر باید باعث تغییر، کشف و کسب تجربههای جدید بشه. من در طول سفر تجربههای جدیدی به دست آوردم و دیگه حاضرم به خاطرشون سختی رو تحمل کنم.
اتاقک: لطفاً برای ما از سفرهاتون بگید.
فرناز : مانی زمان مجردی سفرهای راحتتری داشته ولی الآن باید برای سفر معیارهای بیشتری رو در نظر بگیره چون اگر بخواد سفر بره خیلیها هستند که میتونند بهش کمک کنند اما برای کمک به من باید حتماً خانمی باشه که توانایی جسمانی زیادی داره و من باهاش راحت باشم.
مانی : خب موقع مجردی سفر خیلی راحتتر انجام میشد و اگر قرار بود سخت بگذره با خودم میگفتم خب یکی دو روزه و میگذره ولی وقتی که دو نفریم مسئولیت بیشتره، باید بهش خوش بگذره، مشکلی نداشته باشه، باید به همه چیز فکر کنم و برای همین سفر رفتنم کمتر شده مثلاً سفر کویر رو بهخاطر اینکه به فرناز فشار نیاد و اذیت نشه کنسل کردیم.
اتاقک: این طوری که از صحبتهاتون متوجه شدیم حتماً باید به همراه چند نفر سفر کنید، درسته؟
مانی : بله ما نیاز داریم که حتماً کسی بهمون کمک کنه، به همین دلیل بیشتر وقتها خانوادههای ما همراهمون میان و خانوادگی سفر میکنیم. به همراه خانواده به اوکراین، هلند و آلمان رفتیم .
فرناز: اولین بار که میخواستیم تنهایی سفر کنیم تصمیم گرفتیم بریم شمال. قرار شد کسی رو همراه خودمون نبریم فقط راننده مانی بود که میتونست تو بعضی از کارها کمکش کنه. برای من خیلی هیجانانگیز بود که میخواستم برم سفر با این شرایط و خیلی استرس داشتم. با یکی از خانمهای محلی اونجا هماهنگ کرده بودیم که توی کارها به من کمک کنه. ما خیلی آزمون و خطا کردیم که بتونیم سفر بریم، حتی یک بار میخواستیم بریم هتل و از خانمهای خدمه کمک بگیریم، برای همین بهصورت امتحانی به یکی از هتلهای تهران رفتیم و دیدیم که اصلاً امکانش نیست و خانمهای شاغل در هتل فقط تا یک ساعت خاصی در هتل هستند و نمیتونند شبها اونجا بمونند. این تجربه به ما کمک کرد که بفهمیم برای سفر در ایران بهترین کار کمک گرفتن از بومیهای ساکن شهرهاست.
مانی: اغلب هتلهای ایران برای معلولین امکانات ندارند و محوطهسازی نشدند. توی کشورهای دیگه هتلها اتاق مخصوص برای معلولین و امکاناتی مثل حمام و سرویس بهداشتی مخصوص دارند. برای ما سرویس بهداشتی مناسب در طول سفر خیلی مهمه و یکی از معضلات ماست.
اتاقک: آخرین سفری که رفتید کجا و چه زمانی بود؟
فرناز: اوایل شهریور بود که رفتیم دوسلدورف آلمان بعد هشت روز آمستردام و چندتا از شهرهای دیگه هلند رو دیدیم و دوباره برگشتیم آلمان.
اتاقک: سفر کردن توی ایران براتون راحتتره یا خارج از ایران؟
فرناز: خیلی دوست داریم که شهرهای ایران رو ببینیم . مثلاً من تا حالا شیراز نرفتم و واقعاً دوست دارم این شهر رو ببینم. تصمیم گرفتیم قبل از رفتن به شیراز یکی دو روز بریم کاشان رو ببینیم. ما تا کاشان رفتیم اما هیچ جایی رو ندیدیم. همه مکانهای گردشگری پله داشتند و راهی نبود که بتونیم از پلهها بریم بالا. شاید توی خیلی از کشورهای دیگه هم مکانهای گردشگری و آثار تاریخی پله داشته باشند اما اگر اونجا رمپ ساخته نشده باشه هم یک سری رمپهای قابل حمل دارند که برای معلولین ازشون استفاده میکنند. ما کل کاشان رو گشتیم اما تنها جایی که گفتند میتونید بدون مشکل ببینیدش بازار کاشان بود. ما رفتیم بازار اما جلوی راه ورودی رو برای اینکه موتور رد نشه بسته بودند و قفل شده بود و کلید دست کسی بود که اونجا حضور نداشت، همراهانمون خیلی گشتند که پیداش کنند اما متأسفانه بیفایده بود و ما اونجا رو هم ندیدیم . سفرمون به کاشان منتهی شد به گشت زدن با ماشین توی شهر و بستنی خوردن!
مانی: من و خیلیها قبل از من هم تلاش کردند که مشکلات کمتر بشه. البته تغییرات مثبتی هم داشته و سفر رفتن برای ما بهتر شده ولی هنوز خیلی جا داره که استاندارد و مناسب بشه. درست کردن امکانات اصلاً کار سختی نیست ولی متأسفانه در ساختمانهای جدید هم یک سری موارد رعایت نمیشه چه برسه به جاهای تاریخی! من به رم ایتالیا رفتم و تونستم بیشتر جاهای این شهر رو ببینم و حتی با اینکه تاریخی بودند امکانات کافی برای معلولین وجود داشت. مثلاً توی شهر واتیکان آسانسور مخصوص بود و معلولین رو میبردند و رمپهای چوبی درست کرده بودند تا آثار باستانی هم آسیبی نبینند. حتی توی ونیز امکان قایقسواری برای معلولین وجود داشت، قایقها طوری طراحی شدند که معلولین هم میتونند ازشون استفاده کنند.
فرناز: وقتی سفرهای خارجی میریم خیلی افراد رو با ویلچر میبینیم که توی شهر تردد میکنند اما در ایران توانیابان کمی رو توی خیابون میبینیم. در صورتی که امکانات رفاهی و رفتوآمدی برای معلولین ایجاد بشه میتونیم افراد توانیاب بیشتری رو در سطح جامعه ببینیم. ما خودمون مدرسههای عادی رفتیم و مدرسه استثنایی نرفتیم. همه جا خودمون با هزینه شخصی رمپ زدیم و اونجا رو تجهیز کردیم به دلیل اینکه نمی شد درس نخونیم یا جایی رو نبینیم. حتی اتفاق افتاده پاساژهایی رفتیم که آسانسورشون خراب یا خاموش بوده و ما مدیریت پاساژ رو پیدا کردیم و باهاشون صحبت کردیم که آسانسور رو درست کنند یا اگر مشکل دیگهای وجود داشته برای تردد معلولین توی پاساژ راجع بهش باهاشون حرف زدیم و بعداً هم پیگیر موضوع شدیم.
اتاقک: با این روندی که شما پیش گرفتید کم کم کل تهران رو تجهیز میکنید
مانی: کلاً زندگی کردن توی تهران برای افراد دارای معلولیت یه ماجراجویی بزرگه . البته ناگفته نمونه که داخل ایران هم میشه سفر کرد اگر همراه با گروه باشه. سفری رفتیم به دریاچه ویستان و کمپ زدیم. البته این طوری بیشتر میشه طبیعتگردی کرد که خب واقعاً تجربه دوستداشتنی و خوبیه.
اتاقک: هدفتون از سفر رفتن چیه؟
فرناز: هدفمون از سفر اینه که بریم جاهای جدید رو ببینیم و با فرهنگشون آشنا بشیم. با سفر تجربیات خیلی خوبی به دست میآریم.
مانی: به نظر من انسان به سفر نیاز داره و باید بتونه تفریح کنه، نیاز خودم اینه که از زندگی لذت ببرم و یکی از هدفهام برای سفر کردن لذت بردنه. دوم اینکه دوست دارم با کشورهای مختلف، مردم و فرهنگشون آشنا بشم. یکی دیگه از هدفهای من اینه که بفهمیم و بپذیریم یک سری محدودیتها و کمبودها وجود دارند. من این رو پذیرفتم و باز هم سفر میکنم و راه حلی پیدا میکنم برای راحت سفر کردن و به دیگران میگم من هم میتونم به سبک خودم سفر برم و ازش لذت ببرم. دوست دارم مردم عادی متوجه بشند که فرقی بین اونها و افراد دارای معلولیت نیست، اونها هم میتونند سفر برند و توانیابان هم بپذیرند بعضی از کارها رو نمیتونند انجام بدند اما باید راهکار پیدا کنند برای کارهایی که میشه انجامشون داد. این یکی از مهمترین هدفهای ماست که حال خوب رو نشون بدیم تا بقیه هم بپذیرند که میتونند شرایط رو تغییر بدند و از زندگیشون لذت ببرند.
اتاقک: آرزوتون چیه؟
مانی: من آرزو دارم که یک کاروان درست کنیم که برای معلولین مناسبسازی شده باشه تا بتونیم باهاش ایرانگردی کنیم.
اتاقک: در تهران چه جاهایی برای معلولین مناسبسازی شده ؟
پارک آب و آتش، باغ کتاب، سالن همایش برج میلاد، سینمای کوروش و خیلی از پاساژهای سطح شهر.
اتاقک: ممنون از اینکه وقتتون رو در اختیار ما قرار دادید.
فرناز: امیدوارم چیزی جا نمونده باشه و تونسته باشیم به شما و هدفتون کمک کنیم.
مانی: امیدوارم که تغییر نگرش نسبت به معلولین پیش بیاد.
برای اجاره ویلا، اجاره مسافرخانه در تهران و اجاره سوئیت در مشهد میتوانید از طریق سایت اتاقک اقدام کنید و با گذراندن چند مرحله ساده اتاقک مناسب را در تاریخ مورد نظرتان، با قیمتی مناسب، رزرو کنید.