انتقاد ظریف از کیهان و صدا و سیما، آتشبس در الحدیده، چرا باید از درخواست مناظره احمدی نژاد استقبال کرد؟، آیا فیلتر توییتر ادامه مییابد؟، ترامپ، گرفتار سنا، جلیقه زردها در فراسوی مرزها، بودجه قطره چکانی برای اقیانوس آموزش و پرورش، آنتن صداوسیما در اجاره ناشران کمکدرسی، بهار احمدینژاد در مسیر ناکجاآباد، مذاکره واعظی با اردوغان، شواری همکاری خلیج فارس در لبه سقوط، پیروزی انصار الله در «استکهلم»، تعدیل روزانه ده کارگر و ادامه روند تعدیلی قیمت ارز، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه24 آذرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که سخنرانی روز گذشته محمدجواد ظریف با محوریت تشریح منافع ملی که همراه با گلایههایی از برخی رسانههای داخلی نیز بود با عناوین مختلف و بازخوردهای متنوعی در صفحات نخست روزنامههای امروز منعکس شده است. دیگر موضوعاتی که در روزنامههای امروز برجسته شده، شامل مواردی همچون تأیید قتل خاشقچی با دستور بن سلمان توسط سنای آمریکا، ادامه نقدها بر بودجه ۹۸، حذف سود مرکب وامهای بانکی و پیروزی انصار الله در «استکهلم» یا آتش بس در الحدیده است.
روزنامه ایران که تصویر سخنرانی روز گذشته وزیر امور خارجه کشورمان در برج میلاد را پس زمینه نیم صفحه نخست خود کرده، عنوان نگذارید غرور مردم را بشکنند را به نقل از او تیتر یک کرده است. روزنامه قانون همین خبر را با تیتر شرح منافع ملی برای دلواپسان در صفحه نخست خود قرار داده و خبر رئیس دستگاه دیپلماسی از سیاستزدگی جریان افراطی در مسائل کلان کشور گلایه کرد را در ذیل تیتر قرار داده است. روزنامه آفتاب یزد نیز سخنرانی روز گذشته ظریف را با عنوان انتقاد ظریف از کیهان و صدا و سیما روی پیشخوان مطبوعات فرستاده است. اما روزنامههای منتقد دولت از جمله کیهان و وطن امروز از زاویه دیگر به سخنرانی ظریف نگریستند.
کیهان تیتر یک امروز خود را آقای ظریف! دیپلماسی التماسی شما غرور ملی را لگدمال کرد انتخاب کرد و در گزارشی با همین عنوان نوشت: وزیر امور خارجه، کیهان را به نادیده گرفتن غرور ملی متهم کرده است. بر خلاف این ادعا، آن چیزی که غرور ملی را لگدمال کرد، دیپلماسی التماسی وزارت خارجه بود. افتخار کیهان آن است که وقتی همه برای برجام کف و سوت میزدند، این روزها را میدید. وطن امروز نیز عنوان ندامتنامه را برای انعکاس خبر سخنرانی روز گذشته ظریف انتخاب کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مردم با طناب احمدی نژاد به چاه میروند؟
حسین کنعانی مقدم فعال سیاسی اصولگرا طی یادداشتی در روزنامه ایران با عنوان مردم با این طناب به چاه نمیروند در واکنش به ادبیات خاص احمدی نژاد در دعوت از روحانی به مناظره نوشت: محمود احمدینژاد رئیس دولتهای نهم و دهم، رئیس جمهوری ایران را با ادبیات خاصی دعوت به مناظره میکند. اینکه او در این شرایط به چه دلیلی چنین خواستهای را مطرح میکند، میتواند علت انتخاباتی داشته باشد. با نزدیک شدن به انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی برخی از جمله شخص رئیس دولتهای نهم و دهم درصدد هستند که با وارد شدن به عرصه رقابتهای سیاسی نسبت به طرح مسائلی اقدام کنند که در شرایط فعلی در کشور ما، از هیچ جایگاه قابل اعتنا و اعتباری برخوردار نیست.
محمود احمدینژاد در حالی خواهان برگزاری مناظره است که ایرانیان پیش از این هم چنین تجربهای را با او داشتهاند. مناظراتی که در دوران انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برگزار شد و انتقادات و اعتراضات زیادی را در پی داشت، منشأ مشکلات زیادی در کشور شد که تا مدتها تبعات آن در بسیاری از عرصهها باقی ماند. شاید بتوان به جرأت گفت که خیلی از مشکلاتی که در کشور پدید آمده، از همان مناظرهها آغاز شد و نتیجه تلخ آن هم تمام کشور را فراگرفت؛ بنابراین اگر بنا باشد که با طناب ایشان مجدداً به درون چاه برویم ترجیح میدهیم که آن چاهی نباشد که از سوی ایشان کنده شده است. اکنون که در برابر دشمن مسلط بر مسائل مختلف داخلی و خارجی کشورمان از منظر تبلیغات و فشارهای روانی به مردم قرار گرفتهایم، نیازمند گفتوگوی ملی هستیم تا گروهها و جناحهای مختلف سیاسی بتوانند با گفتمان مشترک سعی در حل مشکلات مردم داشته باشند. اینکه بخواهیم باز هم فضای کشور را متشنج کرده و سعی کنیم که با مناظرههایی که بیشتر شبیه منازعه است، مشکلات مردم را بیشتر کنیم، کاری از پیش نخواهیم برد. اگر بناست که مناظرهای انجام شود باید ما از احمدینژاد دعوت کنیم تا در آن شرکت کرده و پاسخگوی رفتارهای خود در دوره ۸ ساله ریاست جمهوریاش باشد؛ اتفاقی که متأسفانه تاکنون رخ نداده و او هم هیچ گاه موظف به پاسخگویی در قبال عملکرد خود نشده است. حال که خود حریف میطلبد بیشتر این فکر را در ذهن میپروراند که وارد عرصه رقابتهای انتخاباتی شده و، چون دیگر جایگاهی بین مردم ندارد سعی میکند که با دعوت از رئیس جمهوری مستقر بتواند تریبونی برای مطرح کردن خود دست و پا کند.
آقای احمدینژاد بداند که در سپهر سیاسی ایران، دیگر از جایگاهی نزد مردم برخوردار نیست تا بخواهد با نشستن در مقابل رئیس جمهوری بار دیگر نام خود را از منظر سیاسی مطرح کند. این نوع رفتارها را باید ناشی از نوعی فرافکنی دانست که ایشان به جای اینکه پاسخگوی رفتارهای خود باشد، با زیر سؤال بردن دیگران سعی دارد از پاسخگویی فرار کند. مردم ما کاملاً آگاه و هوشیار هستند و برخی با این نوع ترفندها نمیتوانند کاری از پیش ببرند. هرچند ممکن است که دشمنان نسبت به وجود این مسائل طمع کنند و از اختلافات بهره بگیرند، اما نفعی برای شخص محمود احمدینژاد نخواهد داشت. تنها نفع ماجرا برای او این است که هر صحبتی که از سوی ایشان عنوان میشود، تا مدتها رسانههای بیگانه به عنوان مسأله اصلی به آن پرداخته و خوراک تبلیغاتی آنان خواهد بود.
چگونه نظم زندگی ضرغامی با کسر سه میلیون از حقوقش به هم میخورد؟
سید صادق غفوریان طی یادداشتی که در شماره امروز خراسان با اشاره به ماجرای کسر سه میلیون از حقوق عزت الله ضرغامی نوشت: به هر دلیلی از حقوق ۹.۶۰۰ میلیونی آقای عزت الله ضرغامی رئیس اسبق صداوسیما سه میلیون تومان کسر شده که او در نامهای اعتراضی به رئیس دیوان محاسبات نوشته است: «کسر این مبلغ از حقوق من ظلم به مدیری است که دریافتی دیگری جز این جا ندارد... خانم من وقتی این ماجرا (کسر ۳ میلیونی حقوق) را فهمید شما را نفرین کرد و من میترسم این نفرین یقه شما را بگیرد. چراکه زندگی ما تنها با این حقوق میگذرد و کسر سه میلیون از آن «نظم زندگی» ما را برهم زده است...». (ایرنا ۲۱ آذر)
آقای ضرغامی به عنوان یکی از گزینههایی که برخی رسانهها و افراد برای وی، شأن ریاست جمهوری قائلند، با این حرفشان حتما نمیدانند که میلیونها نفر در کشور طی سالهای اخیر به دلیل رکود و بی نظمیهای اقتصادی، نظم و نسق زندگیهای شان برهم ریخته است و آقای ضرغامی احتمالا آگاه نیستند که بسیاری از مردم از بازنشستهها و مستمری بگیرها تا کارگران قانون اداره کار، تمام و کمال حقوقشان به قدر نصف سه میلیون تومانی است که از حقوق ایشان کم شده و همسر محترم شان مسببان آن را نفرین کرده اند، که معتقدم اگر اینها را میدانستند یا دغدغه اش را میداشتند حتما در نحوه بیان این حرفشان دقت بیشتری میکردند. این بماند که همه میدانیم بسیاری از این کارگران و کارکنان شرکتهای غیردولتی، ماه هاحقوق معوقه طلبکارند که گاهی اخبار اعتراضها و تجمعات شان را در رسانهها میبینیم و میخوانیم. در این شرایط «نظم» و برنامه ریزی برای زندگی که بماند، خدا میداند آنها چگونه زندگیهای شان را اداره میکنند تازه آقای ضرغامی خود قبلا گفته بودند که چهار فرزند دارند که همه عروس و داماد شده اند مگر این که نظم برنامه صبحانه خوریهای ایشان با این و آن بر هم خورده باشد وگرنه نباید خرج و مخارج زیادی داشته باشند. به هر روی امروز نوع بیان مسئولان و این که آنها چگونه و از چه زاویهای با مردم سخن میگویند تعیین کننده عیار و میزان مقبولیت شان در برابر جامعه است. به نظر میرسد مسئولی که برای کسر سه میلیون از حدود ۱۰ میلیون تومان حقوقی که دریافت میکند نفرین همسرش را در رسانهها به رخ میکشد باید در نوع نگاه خود به مردم و جامعه خویش تجدیدنظر کند.
«اگر برجام نباشد چه میشود؟» به روایت کیهان
محمد صرفی در بخشی از ستون یادداشت امروز روزنامه کیهان با عنوان اگر برجام نباشد چه میشود، نوشت: آمریکاییها به دفعات و درستی میگویند، آنان حداکثر فشار اقتصادی و رژیم تحریمی علیه ایران را تحمیل کردهاند و جایی برای افزایش فشار و تحریم از ناحیه آمریکا وجود ندارد. اروپاییها نیز در این بازی نقش و وزن موثری ندارند. آنان نه در مقابله با آمریکا و تامین منافع ایران توانستهاند کاری از پیش ببرند و نه همراهی رسمیشان با آمریکا میتواند، چیزی بر بار فشار بر ایران اضافه کند. ایران به اندازه کافی اهرم در دست دارد که بتواند به اروپاییها که این روزها غرق در انواع و اقسام مشکلات نفسگیرند، بفهماند بهتر است پایشان را از گلیمشان درازتر نکنند.
افکار عمومی دنیا نیز کاملاً حق را به ایران خواهند داد چرا که حدود یک سال و بهصورت یکطرفه به تعهدات خود پایبند بوده و به اندازه کافی به طرف مقابل برای اصلاح رویه غلط خود وقت داده است. لازمه همه اینها در سطح بینالمللی یک دیپلماسی فعال و پویاست که از قبل زمینه و بستر را برای تغییر وضعیت و ایجاد توازن، آماده سازد. ویژگی اصلی این دیپلماسی اقتدار است. ماجرای اخیر بازداشت مدیر ارشد شرکت هواوی در کانادا –به بهانه نقض تحریمهای ایران- و برخورد سریع و مقتدرانه چین با قضیه – دستگیری حداقل دو تبعه کانادا- که باعث عقبنشینی این کشور شد، نمونه درسآموزی از دیپلماسی اقتداری در برابر دیپلماسی التماسی است.
اما مهمتر از فعل و انفعالات خارجی ماجرا، مسأله مدیریت داخلی است. بیشک با نبودن برجام، دشمن میکوشد یک عملیات سنگین روانی و رسانهای راه بیندازد تا آرامش جامعه را هدف گرفته و وضعیت را بحرانی جلوه دهد. افکار عمومی را باید در برابر سیل اخبار جعلی و جهتدار محافظت کرد. به موازات روشنگری و مقابله با عملیات روانی دشمن، باید اقتصاد را بهنحوی مدیریت کرد که خروجی آن اطمینانبخشی به مردم باشد. مثال نقض این قضیه ماجرای دلار ۴۲۰۰ تومانی است. تصمیمی غلط و فسادزا که رانتی نجومی –بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان- ایجاد کرد و در جیب عدهای بخصوص ریخت و امروز با گذشت ۸ ماه از آن تصمیم، هیچکس حاضر به پذیرش مسئولیت نیست و آن را به هم پاس میدهند.
دولت به دلایل مختلف سیاسی و غیرسیاسی جرات و آمادگی ورود به این حیطه را ندارد. اگر برجام خسارتی ناشی از اشتباهات محاسباتی، دل بستن به امضای کری و متاثر شدن از بازیگری و اشک وندی شرمن باشد که هست، ادامه آن به قیمت کوچکتر شدن سفره و جیب مردم، گناهی نابخشودنی است. دولت آقای روحانی بشکل آشکاری استراتژی خود را در این زمینه امید داشتن به خروج ترامپ از کاخ سفید بنا نهاده است و بر این اساس ایران باید به تعهدات خود تحت هر شرایط و وضعیتی عمل کند که برای یک سیاستمدار و دولت، تاسفآور و دور از ابتداییترین اصول تصمیمگیری منطقی است.
برجام عملاً از بین رفته است و مسأله فقط پذیرش یا عدم پذیرش این واقعیت از سوی دستاندرکاران آن است. زمانی دولت برای تحمیل برجام و بستن دهان اندک منتقدان آن در کشور، از مزایای تخیلی و باغ سیب و گلابی میگفت. اینک که تق ماجرا درآمده و مشخص شده همه آن وعدهها خواب و خیال بوده، در کمال تعجب و در چرخشی ۱۸۰ درجهای میگویند اگر برجام نباشد بیچاره میشوید و روزگارتان سیاه! تاکتیک جالبی است و میشود هر چیزی را با آن توجیه کرد. هر بلایی سر کشور و ملت آمد میتوانند بگویند بروید خدا را شکر کنید و به این فکر کنید که اگر برجام نبود چه میشد! دیروز با سایه هویج برجام جامعه را فریب دادند و به دنبال خود کشاندند و امروز آنان را از سایه چماق آن میترسانند. برجامی که نتوانست باک سوخت هواپیمای آقای ظریف را پر کند، چطور میخواست چیزی بر سفره مردم بیفزاید؟! برجامی که بودنش هیچ خاصیتی برای ملت نداشت، نبودنش میتواند سرمنشأ برکات بسیاری شود (چرا که اولین گام برای امید و حرکت، قطع امید از وهم و خیال است)، البته اگر اندکی شجاعت توأم با درایت نیز در میان باشد.
چه کسانی باید به کارنامه صدا و سیما از نظر اخلاقی نمره بدهند؟
مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان عیار اخلاق در رسانه ملی نوشت: مسئولان صدا و سیما برای به دست آوردن میزان عیار اخلاق در کارنامه خود، نیازی به دهها مقاله و سخنرانی و برگزاری همایش و هزینه کردنها ندارند. اینهمه کتاب و مقاله اخلاقی که در کتابخانهها وجود دارد و اینهمه حدیث و سیره که از پیشوایان دینی در مبحث اخلاق نظری و عملی داریم، بهترین شاخصها برای خود را محک زدن است. کافی است متولیان رسانه ملی همین منابع را معیار قرار دهند و کارنامه خود را به آنها عرضه کنند تا بفهمند میزان عیار اخلاق در عملکردشان چقدر است.
شاید خود را قاضی و داور قرار دادن، برای هر کسی میسر نباشد و نتیجه داوری با واقعیتها تطبیق نکند. در این صورت، راه چاره استمداد از عموم صاحبنظران به صورت دعوت عام است بطوری که همه، اعم از موافق و مخالف، نظر بدهند و افراد بیطرف، منصف، مسلط بر مبانی نظری و عامل به معیارهای اخلاقی، به جمع بندی اظهارنظرها بپردازند و به کارنامه متولیان صدا و سیما از نظر اخلاقی نمره بدهند. این ارزیابی میتواند اطمینان بخش باشد و نقشه راه درست را برای مدیران رسانه ملی ترسیم نماید.
این ارزیابی قطعاً باید با در نظر گرفتن پولی که رسانه ملی از بیتالمال هزینه میکند انجام شود. براساس گزارشهای موجود، در سال جاری رسانه ملی تا آبانماه یکهزار و سیصد و هشتاد یک میلیارد تومان از دولت گرفته و این غیر از درآمد سرشاری است که این رسانه از آگهیها دارد و همینطور غیر از درآمدهای متفرقه صدا و سیما تحت عناوین مختلف است. با چنین بودجهای رسانه ملی باید در قله اخلاق قرار داشته باشد و با نفوذترین معلم اخلاق برای اقشار مختلف جامعه باشد.
اگر همانطور که اشاره کردیم صداقت و بیطرفی را معیار اخلاق مداری رسانه ملی بدانیم، باید اعتراف کنیم که متولیان این رسانه متاسفانه نمره قابل قبولی در این زمینه ندارند. با این داوری کلی قصد نداریم برنامههای مفید و خدمات رسانه ملی در بخشهای مختلف را نادیده بگیریم و انکار کنیم. نکته کلیدی در ارزیابی عملکرد رسانه ملی این است که این رسانه در بخشهای سیاسی و فرهنگی به اقتضای ماهیتش که باید «ملی» باشد و به اقتضای عنوانش که باید «اسلامی» باشد، نه چندان ملی است و نه چندان اسلامی. این، یک قضاوت مردمی است که متاسفانه متولیان رسانه ملی به آن بیتوجهی میکنند. پیشنهاد این است که مدیران صدا و سیما به جای همایش «داوری بسته» برای تشخیص عیار اخلاق در کارنامه خود، درهای داوری را به روی عموم بگشایند و «داوری باز» را معیار قرار دهند.