نام استاد محمدعلی موحّد را اگرچه از آغاز جوانی بهعنوان مترجم «سفرنامه ابن بطوطه» روی جلد آن کتاب دیده بودم، اما نخستین بار ایشان را در جلسه درس فلسفه تطبیقی استاد شهید مرتضی مطهری ملاقات کردم و آن حوالی سال 1352 بود که استاد مطهری به خواهش مرحوم دکتر حمید عنایت جلسهای هفتگی داشتند برای مقایسه آرای بعضی از فیلسوفان غربی و اسلامی در باب پارهای مفاهیم فلسفی. در آغاز، اعضای آن جلسه عبارت بودند از شهید مطهری، دکتر حمید عنایت، منوچهر بزرگمهر، دکتر سیدجلالالدین مجتبوی، دکتر رضا داوری و من که از همه جوانتر بودم. جلسات اولیه در منزل مرحوم بزرگمهر برگزار شد که در خیابان نفت بود. بزرگمهر و دکتر موحّد دوست قدیمی و همکار یکدیگر در بخش حقوقی شرکت نفت بودند و خانه آنها در کنار هم بود. در یکی از جلسات، دکتر موحّد هم، که از طریق بزرگمهر از وجود این جلسه مطلع و به آن دعوت شده بود، در جلسه حضور یافت. اهل جلسه که کمابیش با مراتب علم و فضل استاد موحّد آشنا بودند احترام کردند و استاد موحّد تا پایان جلسه نشستند و به بحثها و پرسشها و پاسخها توجه کردند. این نخستین دیدار من با استاد موحّد بود. سه چهار سال بعد از آن کتاب «مقالات شمس» به تصحیح استاد منتشر شد و من از آن بهره بردم و با ملاحظه دشواری کار تصحیح آن کتاب، در دل بر همت مردانه دکتر موحّد و دانش وسیع و عمیق او آفرینها گفتم.
بعد از پیروزی انقلاب و تأسیس فرهنگستان در 1369، مسئولیت آن مؤسسه را در 1374 برعهده گرفتم و بر آن شدم تا استادان جدیدی را برای عضویت پیوسته به شورا معرفی کنم. از قضا در یک جلسه همراه با بعضی دیگر از اعضا، پای صحبت دکتر موحّد نشستم و همانی به ذهنم گذشت که وی از هر جهت برای عضویت پیوسته فرهنگستان شایستگی دارد. یکی دو ماه بعد، دکتر موحّد، با رأی مثبت همه اعضای شورا به عضویت پیوسته درآمد و این افتخار هنوز و همچنان برای فرهنگستان زبان و ادب فارسی حاصل است که عضو پیوستهای چونان استاد دکتر محمدعلی موحّد دارد.
موحّد یک دانشمند به تمام معنی کلمه است. او با علوم حوزوی و معارف اسلامی بخوبی آشناست و بر زبان عربی تسلط کامل دارد. گواه این سخن، ترجمه عالمانه او از «رحله ابن بطوطه» است که آن را در حدود سی سالگی به انجام رسانده است. خود او میگوید: «ترجمه «رحله» نخستین کار مهم من بود، یعنی نخستین بار بود که نام من بر پیشانی کتابی به آن طول و تفصیل ثبت میشد». تخصص او علم حقوق است، اما وی با تاریخ ایران و زبان و ادبیات فارسی آشنایی کامل دارد. با شعر و نثر فارسی انس فراوان دارد و خود نیز شعر میسراید، یا دقیقتر آن است که بگوییم «میسروده است». نثر فارسی او شیرین و دلنشین و زنده و جاندار است. هر کس با طیف وسیع کتابهای تألیفی و ترجمهای وی آشنا باشد از وسعت دانش وی حیرت میکند و از کثرت آثار او در شگفت میماند. در حوزه ادب فارسی، او بیش از همه به آثار و افکار مولوی علاقه نشان داده است. تصحیح مقالات شمس کاری کارستان بوده و افق تازهای در عرصه مولویپژوهی گشوده است. گفتنی است که این کتاب که فهم آن برای استادان ادب فارسی نیز دشوار است، اخیراً توسط دکتر هانری دوفوشه کور (عضو افتخاری فرهنگستان) به فرانسه برگردانده شده است. پیشتر نیز بخش عمدهای از مقالات شمس را دکتر ویلیام چیتیک به انگلیسی ترجمه کرده بوده است. استاد با تألیف و تصحیح چند کتاب دیگر در حوزه مولویپژوهی نظیر «باغ سبز» و «قصه قصهها» و «رساله سپهسالار» به محققان این حوزه کمک فراوان کردهاند. موحّد خود درباره مقالات شمس میگوید: «بهترین و پرثمرترین کاری که در زمینه تصحیح متون انجام دادهام چاپ انتقادی مقالات شمس تبریزی است. شخصیت شمس پیش از چاپ و نشر مقالات در هالهای از رمز و ابهام فرو پیچیده بود. برخی اصلاً وجود خارجی برای او قائل نبودند و او را مولود خیال مولانا میپنداشتند و ایرانشناسان بزرگی چون ادوارد براون و رینولد نیکلسون که واقعیت تاریخی وجود او را قبول داشتند او را پیری صاحبدل ولی بیسواد میدانستند». تصحیح مثنوی نیز که در یک سال اخیر سه بار به چاپ رسیده، کاری بوده که تنها از عهده وی برمیآمده است.
از حدود نود سال پیش تا امروز همه مولویپژوهان از تصحیح رینولد نیکلسون انگلیسی استفاده کردهاند. اکنون، نخستین بار یک ایرانی که بر زبان مادری مولانا تسلط کامل و کافی دارد به تصحیح مجدد این اثر همت گماشته است.
به جرأت میتوان گفت که دکتر موحّد امروزه سرآمد همه مولویپژوهان جهان است. مولویپژوهی برای موحّد صرفاً یک کار علمی و ادبی نیست. او به تفکر مولانا دلبستگی دارد و در پی آن است که دریابد مولانا برای درمان دردهای بشر چه دارویی تجویز میکند. عرفان در چشم او عزیز است و در جان او اثر کرده است. ترجمه عالمانه وی از «فصوصالحکم» ابن عربی نیز گواه دیگری از علاقه وی به عرفان است.
موحّد، اگر چه اهل تحقیق و تتبع است، یک متفکر است. ترجمهها و تصحیحهای او را هم باید در منظومه فکری او ارزیابی کرد. موحّد در تاریخ ملی شدن صنعت نفت و مسائل حقوقی آن نیز تألیفات ارزندهای دارد. او شاهد عینی ماجرا بوده و پس از انقلاب دست به قلم برده و آنچه را که دیده و دانسته در کتاب مفصل سه جلدی «خواب آشفته نفت» به قلم آورده است. علاوه بر این، وی کتاب «دعوی باطل یا مبالغه مستعار» را نیز در دفاع از حق حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه خلیج فارس تألیف کرده است.
استاد موحّد، بر زبانهای فرانسه، انگلیسی، عربی، ترکی استانبولی و فارسی تسلط کامل دارد، ترکی آذری هم زبان مادری اوست. او نمونه کامل یک ایرانی آذربایجانی است که در عین حال که به آذربایجانی بودن خود میبالد، یک ایرانی تمامعیار است که همه عمر با همه توش و توان و دانش خود از فرهنگ ایران و استقلال و حاکمیت آن دفاع کرده است. موحّد، زاده تبریز، فرزند آذربایجان و افتخار همه ملت ایران است.
آنچه مخصوصاً این استاد عزیز را در دل دوستان و آشنایانش محبوب ساخته، شخصیت اخلاقی و معنوی اوست. او فضل و فضیلت را در وجود خود یکجا جمع کرده است. موحّد مردی است متین و بااخلاق و مقید به اصول، که در عین استادی بسیار متواضع است. هیچگاه دیده نشده است که سخن بگوید یا کاری کند که معنی آن این باشد که فلان کار را من کردهام و یا فلان اثر حاصل تحقیقات من است. او بیش از آنچه اهل «سخن گفتن» باشد مشتاق «شنیدن» است. در وجود او، آن «من» که شیطان است مهار شده است. وی عمیقاً دیندار است و در مصاحبهای با سیروس علینژاد، در پاسخ به او، آنجا که از عوامل مؤثر در شکلگیری افکار موحّد میپرسد میگوید: «مؤثرترین آنها انس و الفتی بود که من در روزگار جوانی با قرآن داشتم. در این راه علاوه بر تفاسیر معتبر و کلاسیک مانند کشّاف زمخشری و مجمعالبیان طبرسی و تفسیر قاضی بیضاوی و تفسیر کبیر امام فخر رازی، با تفاسیر نوگرایانی چون طنطاوی مصری و سِر سیداحمدخان هندی نیز آشنایی یافتم و از برکات آن بسط معلوماتی بود که مرا در میان اماثل و اقران ممتاز و سرافراز میساخت.
به یاد میآورم مرحوم حسن ذوقی تازه به ریاست فرهنگ آذربایجان منصوب شده بود و در بازدیدی سرزده از تنها دبیرستان ششکلاسه تبریز به کلاس ما آمد. ذوقیمردی فاضل بود و میگفتند از شاگردان ادیب اول نیشابوری بود. او، از باب آزمون، سؤال کرد که «تَرَینَّ» چه صیغهای است؟ اینگونه آزمونها البته بیش از آنکه میزانی برای سواد و معلومات دانشآموزان باشد وسیله اظهار فضل بود برای کسی که سؤال را طرح میکرد و شگفت نبود که در برابر آن سؤال مشکل و دور از ذهن، دانشآموزان همه خاموش میماندند و من دست بلند کردم و گفتمترین مضارع مخاطب مؤنث مفرد مؤکد است که در آیه شریفه از سوره مریم آمده است: «فَامّاترین مِنَ البَشَرِ اَحَداً فَقولی اِنّی نَذَرتُ لِلرَّحمنِ صَوماً فَلَن اُکلِّمَ الیومَ إنسیا». ذوقی از جواب من ذوق کرد و یک جلد حافظ پژمان که تازه چاپ شده بود به من جایزه داد». موحّد از هر آنچه چهره عقلانی دین را مخدوش سازد میگریزد.
سال گذشته، در نقد یکی از سؤالات دینی کنکور مقالهای در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند که هم غیرت دینی او را ثابت میکرد و هم نوع نگاه و درک وی را از دین نشان میداد.
استاد موحّد هرگز به برگزاری مجالس بزرگداشت خود و یا هر کار دیگری که با چنین منظوری انجام شود راضی نبوده است. یقین دارم وقتی این مقاله چاپ شود اولین سخنی که از او خواهم شنید گلایهای است از اینکه چرا از من تعریف و ستایش کردی و البته پاسخ من به او این خواهد بود که:
چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست
کـه خـدمتـی بسـزا بـر نیامـد از دستـم
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.