از این روی دردناکترین، که بیشترین تلفات این دست حوادث را در رویداد اخیر در زاهدان شاهدیم. در آتش سوزی مدرسه ابتدایی دخترانه «اسوه حسنه» که چهار دانش آموز آن بر اثر آتش گرفتن بخاری نفتی سوختند و پزشکان هم نتوانستند مانع از جان باختن شان شوند.
رویدادی که یک فرق بزرگ و مهم با نمونههای قبلی داشت؛ اینکه در مرکز یک استان به وقوع پیوسته، نه در حومه یک شهرستان یا روستاهای محروم و دور. افتاده از مرکز. تفاوتی که برخی بر اساس آن، نتیجه میگیرند که گازکشی نشدن زاهدان و قصورهای صورت گرفته در این خصوص، سهم بزرگی در رقم زدن این رویداد دارند.
اما نظر شما چیست؟ آیا قصور اصلی متوجه اداره گاز و دیگر عوامل دخیل در این امر است یا آنچه موجب رقم خوردن این رویدادها میشود، قصور مسئولان آموزش و پرورش است؟ چه نوع قصوری؛ نظارت ناکافی یا تخصیص ندادن بودجه برای تجهیز مدارس به سیستمهای گرمایشی ایمن؟
اگر بدانیم بودجه وزارت آموزش و پرورش آنقدر محدود است که به زحمت کفاف حقوق معلمان و کارمندانش را میدهد چه؟ آیا در این صورت قصور را باید در سطوح بالاتر دولت یا حتی مجلس جستوجو کرد؟
اگر عامل رقم خوردن این حادثه و رویدادهای جانکاه دیگر، مجموعهای از عوامل یاد شده باشد، چه؟ در این صورت چه باید کرد؟ آیا واکنشها به این رویداد تلخ، نشانهای از شکل گیری عزمی برای رفع این اشکالات به دست میدهد؟
نقش مردم در این میان چیست؟ آیا باید خیرین پای کار بیایند و عموم مردم هم به مانند حوادثی مانند زلزله پای کار بیایند تا مشکلات پرشمار و وسیع مدارس حل شوند؟ نقش نهادهای عام المنفعه و خیریه در این میان چیست؟
اگر کمی از دورتر به ماجرا بنگریم، اصلا آیا این حادثه آن طور که باید، دیده شد و در کانون توجه قرار گرفت؟ اگر شد، آیا این امیدواری را به وجود آورد که حادثه مدرسه اسوه حسنه، آخرین حادثه از این نوع باشد؟ اگر نشد، چه چیزی مانع گردید؟ آیا حکایت دعوای آن نماینده مجلس و ماجراهایش، موجب شد این رویداد مرگبار به نوعی به محاق برود یا سرعت فراموشکاری ما زیادتر شده است؟
در یک کلام، به راستی چه باید کرد و چه میشود کرد تا دیگر مدرسهای در آتش نسوزد و این سریال تلخ برای همیشه پایان بیابد؟
پیامهای شما تا ساعت ۱۸ امروز به صورت آنلاین منتشر خواهد شد.