از سالهای اولیه فعالیت مطبوعات در جهان، علاقه به استفاده از تصویر در کنار خبر وجود داشته است. قبل از پیدایش عکاسی، تصویر سازان بر اساس اتفاقاتی که رخ میداد، تصویری را نقاشی میکردند که البته چندان مطابقتی با واقعیت نداشت. مطبوعات در آن روزگار در حسرت چاپ تصاویر واقعی در کنار اخبار به سر میبرد و گرفتن عکسهای خبری، رؤیایی بود که هنوز جامه عمل نپوشیده بود و اصحاب رسانه همچنان باید منتظر میماندند تا عکاسی خبری متولد شود. ضعف فنی ابزارهای عکاسی اولیه عملاً امکان گرفتن عکس خبری را غیرممکن کرده بود و سالها طول کشید تا مواد حساس به نور و ابزار عکاسی امکان گرفتن عکس خبری را فراهم کند.
عکاسی خبری در طول عمر طولانی خود، شرایط متفاوتی را تجربه کرده است و همیشه پیشرفت و رشد تکنولوژی بر کلیت جریان عکاسی خبری تأثیر مستقیم داشته است.
ساخته شدن «فلاش منیزیم» که امکان عکاسی در محیطهای داخلی را فراهم کرد، اختراع دوربینهای 35 میلیمتری «لایکا» توسط «اسکار بارناک» که عکاسی خبری را از اسارت دوربینهای بزرگ و سنگین رها کرد و اختراع دوربینهای دیجیتال که سرعت تولید عکس را به کسری از ثانیه تقلیل داد؛ رویدادهایی بودند که منجر به پدید آمدن عکاسی خبری و تولد تصاویری شدند که امروزه امری کاملاً متداول و پیش پا افتاده در نشریات به حساب میآیند. بعدتر، در کنار پیشرفتهای تکنولوژیکی، به وجود آمدن زیر ساختهای ارتباطی چون اینترنت، عکاسی خبری را بار دیگر متحول ساخت و بر سرعت ارسال تصاویر خبری افزود.
جایگاه تصویر
جایگاه عکس و عکاسی خبری بهدلیل تأثیرگذاری فراوان در ذهن مخاطب و باورپذیری بالا از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. عکاسان خبری نه تنها آموزش فنی دیدهاند، بلکه در نوع خود، مستندسازانی هستند که ماهیت و جوهره سوژه مورد عکاسی را در قالب انواع مختلف رسانهها تشخیص و ضبط میکنند.
در واقع، عکاسی خبری گونهای از عکاسی مستند است که امکان دسترسی مستقیم به حقیقت را برای بیننده -از طریق مشاهده عینی رویداد صورت گرفته- از دریچه چشم عکاس، امکان پذیر میکند. هرچند نباید فراموش کرد که در عکاسی خبری، اصل، انتقال اطلاعات است و مسائل زیبایی شناسی در اولویت بعدی قرار دارد. عکس بهدلیل ثبت بیواسطه توسط عکاس، از آغاز سندی معتبر برای باورپذیری هر رویدادی است که مردم به آن اعتماد دارند. اما این اعتماد چقدر حقیقی است؟
شاید باور کلی بر این باشد که پیدایش نرم افزارهای تصحیح عکس باعث لطمه به باورپذیری نسبت به عکس شده، اما چند دهه قبل، یعنی در سال 1936 «آرتور روتشتاین» عکاس امریکایی جمجمه یک گاو را در علفزار پیدا کرد و آن را روی یک زمین خشک و ترک خورده قرار داد و بهدنبال آن، عکسی اسطورهای از خشکسالی خلق شد. پس از افشای این تغییر مکان، منتقدان آن روزگار این کار را دستکاری و صحنه آرایی فرض کردند و بر این اعتقاد بودند که دخالت عکاس مشروعیت محتوایی عکس را از میان میبرد.
تولد دوباره عکاسی خبری
گذشت زمان تغییرات بنیادی و اساسی در دنیای عکاسی خبری به وجود آورد که در طی زمان همواره و هر لحظه، در حال رشد و گسترش بوده است؛ عکاسی که تا پیش از این درگیر بازنمایی کلی رخداد صورت گرفته بود، در حال حاضر با مسائل دیگری هم دست به گریبان است. امروزه با به وجود آمدن شبکههای اجتماعی دیگر انحصار تولید عکس خبری در اختیار عکاسان خبری نیست و هر کسی به صرف اینکه در محل حادثه حضور داشته باشد، میتواند از رویداد رخ داده عکس تهیه و در فضای مجازی منتشر کند.
این افراد که اصطلاحاً به آنها شهروند- خبرنگار گفته میشود، نتیجه آزادی بیان و امکان پذیر شدن ارتباط جمعی به یاری شبکههای اجتماعی است. در نظام دموکراتیک، افراد حق دارند درباره جامعه خود نظر داشته باشند و آنها را با دیگران به اشتراک بگذارند.
امروزه گسترش اینترنت و به وجود آمدن شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و اینستاگرام، شرایط را برای رقابت در عرصه سرعت انتقال عکس خبری با چالش مواجه کرده است و هر قدر که خبرگزاریهای جهان از شبکه گسترده در اقصی نقاط دنیا برخوردار باشند و عکاسان حرفهای هرچقدر که سریع باشند نمیتوانند با شهروند خبرنگاران در عرصه سرعت انتقال تصاویر و اخبار رقابت کنند..
آنچه هنوز خبرگزاریهای مطرح جهان را از مقوله شهروند- خبرنگار متمایز میکند اعتمادی است که به صحت اخبار و تصاویر منتشر شده از آنها وجود دارد. رسانههای گروهی و مردم نسبت به اخبار منتشر شده در خبرگزاریها اعتماد میکنند، ولی نمیتوانند از صحت تصاویر منتشر شده توسط شهروند خبرنگار اطمینان داشته باشند.
در شرایط معاصر، عکاسان خبری حرفهای نیاز به باز تعریفی مجدد دارند. فرد ریچین، نظریه پرداز و استاد عکاسی دانشگاه نیویورک، در کتاب «Bending the Frame» یک بیدار باش جدی به عکاسان خبری میدهد: خلاق باش یا بمیر. ریچین مینویسد عکاسان به جای پیروی از قواعد و تجربههای تثبیتشده، همواره باید از خودشان بپرسند چگونه میتوانند تصاویر با مفهوم بیشتری تولید کنند. ریچین اعتقاد دارد «پیام اخراج عکاسان مشخص است: عکاس خبری حرفهای چه کاری میکند که شهروند خبرنگاران نمیتوانند انجام دهند؟ عکاسی کردن از اتفاقات رسمی، پوشش همایشهای خبری یا پرداختن به معضلاتی نظیر فقر، سیل، خشکسالی و....)
ریچین اعتقاد دارد استفاده از فرمتهای جدیدتر و پیچیدهتر روایت آینده عکاسی خبری را تضمین میکند. این روزها نیاز مبرمی به عکاسان حرفهای احساس میشود که میدانند چطور با ظرافت قصهگویی کنند، کسانیکه قابلیت چند وجهی بودن دارند.
در شرایط حاضر عکاسان خبری با کیفیت و چشماندازی بینظیر در سراسر دنیا مشغول فعالیت هستند که در طول تاریخ بیسابقه است و میتوان دوران ما را دوران طلایی عکاسی خبری جهان نامگذاری کرد.
عکاسی خبری همیشه در حال تحول است و این شغل در طول تاریخ همیشه مسیری رقابتی، چالشبرانگیز و پرخطر داشته است، اکنون وارد شدن به آن سختتر از گذشته است و هیچ گاه به گذشته خود باز نخواهد گشت.
انقلاب دیجیتالی باعث تغییرات بنیادین در عکاسی خبری شده است. افزایش دستکاریکردن عکسها با فتوشاپ باعث شده است که مرزهای حقیقت نسبت به همیشه مبهمتر شوند.
اکنون زمان خیزش، فرصت، بازاندیشی، تفکر خلاقانه و تصمیمگیری با تفکر باز و آزاد اندیشانه برای یافتن روایتهای جدید برای ارائه آثار جدید در عکاسی خبری فرا رسیده است. اکنون زمان قدم برداشتن برای تفکری خلاقانه و بازاندیشی روایتهای ارائه آثار در عکاسی خبری است.
عکاس خبری معاصر نباید فقط ثبتکننده اتفاق پیش آمده باشد و در سطح خوانش دنیای پیرامون باقی بماند، این کار را خیلی پیشتر از آنکه آنان به محل واقعه برسند توسط شهروند خبرنگاران انجام میشود.
شهروند خبرنگاران اکنون پای ثابت هر رویداد و حادثهای هستند و از زوایای گوناگون از زمین تا آسمان سوژه را به تصویر میکشند و در لحظه منتشر میکنند. در شرایط حاضر عکاس حرفهای مجبور است که از سطح تولید عکس صرف فاصله بگیرد، داستان سرایی کند و روایت خویش را از اتفاق حادث شده بیان کند؛ اگرچه شهروند- خبرنگاران در گوشه و کنار جهان میتوانند در لحظه تصاویر رخدادها را ثبت و مخابره کنند، اما نمیتوانیم از آنها انتظار داستان گویی داشته باشیم. داستان گویی و روایت گری کاری است که شهروند خبرنگاران از انجام آن عاجزند و تنها از عهده عکاسان حرفهای قصه گو برمی آید.
منبع:
Bending the Frame
Photojournalism, Documentary, and the Citizen by Fred Ritchin/ Aperture
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.