نان آوران کوچک، قهرمانان بزرگ

آنها دویدن را خوب بلدند

روایتی از مسابقات دو ومیدانی پرشین
کد خبر: ۸۶۵۶۵۴
|
۱۱ دی ۱۳۹۷ - ۱۳:۵۰ 01 January 2019
|
8043 بازدید

یعقوب جوری دست را در هوا تاب می‌دهد و آن را همراه توپ به جلو پرتاب می‌کند که انگار دستش می‌خواهد از جا کنده شود. چطور یاد گرفته تمام جانش را در دست راست جمع کند و دست موقع پرتاب، از مفصل کتف درنیاد؟ چند بار تمرین کرده؟ چند بار به آن لحظه طلایی فکر کرده که پیش چشم رقیب‌ها سربلند شود. رقیب؟ نه، اسم رقیب را نمی‌شود روی بچه‌هایی گذاشت که با تمام وجود همدیگر را تشویق می‌کنند. فرقی ندارد آنکه دارد وزنه پرتاب می‌کند یا با سرعت تمام می‌دود، هم تیمی خودشان است یا عضو تیم رقیب. بچه‌ها یاد گرفته‌اند هوای هم را داشته باشند، چون زندگی با آنها بی‌رحم‌تر از آن بوده که به هواداری کسی جز خودشان امیدوار باشند. همقطاران کوچک جوری هم را تشویق می‌کنند که سالن به لرزه درمی‌آید. در جایگاه تماشاچیان جز خود شرکت کننده‌ها و تعدادی از داوطلبان جمعیت امام علی(ع)، کس دیگری نیست.

«یعقوب، یعقوب، یعقوب...» یعقوب از پس تشویق‌های مداوم، کارش را خوب انجام داده. حالا نوبت مهدی است: «مهدی، مهدی، مهدی...» مهدی هم آنجور که گزارشگر اعلام می‌کند، گل کاشته.

«نان آوران کوچک، قهرمانان بزرگ» عنوان دومین دوره مسابقات دو و میدانی پرشین جمعیت امام علی (ع) است. حالا نوبت مسابقات پسرهاست و جمعه بعدش دخترها که اتفاقاً تعدادشان زیادتر از پسرهاست. برای دخترها پارسال یک دوره مسابقات والیبال هم برگزار شد.

از زمین فوتبال ورزشگاه شهید کشوری می‌گذرم تا به سالن چندمنظوره برسم. پسربچه‌هایی که طبق برنامه همیشگی‌ در زمین چمن دارند فوتبال تمرین می‌کنند، احتمالاً حتی به خیال‌شان هم نمی‌رسد بچه‌هایی که کمی آنسوتر دارند مسابقه دو می‌دهند، هیچ تصوری از لباس فوتبال مارکدار و کفش استوک اعلا ندارند، پدر و مادرهایشان هم برای تماشا دور زمین جمع نشده‌اند. بین بچه‌های این طرف و آن طرف یک دنیا فاصله است.

صدای تشویق بچه‌ها دوباره اوج می‌گیرد: «خاک سفید، خاک سفید، خاک سفید...» بچه‌های ملک‌آباد برای خاک سفیدی‌ها دم می‌گیرند. بعدش همگی باهم ملک‌آباد را تشویق می‌کنند.

«خبرنگاری؟» سؤال‌کننده 14، 13 ساله به نظر می‌‌رسد. کاپشن شمعی نازک را روی لباس تیم پوشیده. شماره10، از بچه‌های بومهن است. بگذار ازت عکس بگیرم. این را من می‌گویم. پسر پوزخند می‌زند: «به چه درد می‌خورد؟ کی عکس ما را نگاه می‌کند؟ حالا لیگ فوتبال بود یک چیزی. دو و میدانی طرفدار ندارد که.» پس تو چرا طرفدارش هستی؟ صورتش حالت جدی به خود می‌گیرد: «فوتبال ورزش اولم است اما دو و میدانی هم خیلی خوب است. من توی تیم فوتبال بودم، تست گرفتند گفتند برای دو خوبی. دویدن را همه‌مان خوب بلدیم.» جمله آخر را با خنده می‌گوید.

سه تا نیمکت را کنار هم گذاشته‌اند و روی آنها شماره چسبانده‌اند؛ 1، 2 و 3. این سکوی قهرمانی است که بعد از مسابقه هر رشته داخل زمین آورده می‌شود تا نفرات اول تا سوم روی آن بایستند و مدال و لوح تقدیرشان را بگیرند.
محمد سالار عسگری، نفر اول دوی 800 متر با لبخندی به پهنای صورت از سکو پایین می‌آید؛ او عضو تیم قم است: «مربی‌ها آمدند گفتند دو و میدانی کار کنم. تمرین‌های زیاد و سختی داشتم و با کمک مربی‌ام توانستم اول بشوم. پارسال هم توی مسابقات دوومیدانی شرکت کرده بودم و نفر پنجم شدم اما حالا اول شدم» محمد سالار، عضو تیم فوتبال پرشین قم هم هست اما می‌گوید: «اگر خدا بخواهد می‌خواهم دوومیدانی را ادامه بدهم. فکر کنم آینده خوبی داشته باشم.»

محمدجواد رضوی، مربی محمد سالار کنارش ایستاده و با رضایت پسر را نگاه می‌کند. می‌گوید: «تیم ما یک ماه است دارد منظم تمرین می‌کند و تا الان هم یک مدال طلا گرفته‌ایم. بچه‌ها با دوومیدانی رابطه خوبی برقرار کرده‌اند. تا حالا تجربه لیگ فوتبال را داشتند اما وقتی برای دوومیدانی تست گرفتیم، آنها که استعداد و علاقه داشتند، به تیم دوومیدانی آمدند و احساس می‌کنم اگر مقام بیاورند، انگیزه پیدا می‌کنند که این رشته را ادامه دهند. الان خوشبختانه با همکاری خیران و بعضی مسئولان استان قم، زمین برای تمرین داریم اما برای لباس بچه‌ها مشکل داریم که امیدواریم آن هم حل شود.»

گزارشگر دوباره بچه‌ها را به تشویق دعوت می‌کند. بچه‌ها کوبنده‌تر از قبل تشویق می‌کنند. همین یک روز را انگار از واقعیت زندگی فاصله گرفته‌اند که برای آنها کار است و کار.

میثم واحدی، مسئول برگزاری مسابقات درباره این دوره این طور توضیح می‌دهد: «امسال که دومین دوره مسابقات دوومیدانی پرشین است، سعی کرده‌ایم بچه‌هایی را انتخاب کنیم که هم استعداد این رشته را دارند و هم علاقه‌مند هستند. امسال نزدیک به 150 نفر در بخش پسران شرکت کردند و 250 نفر هم در بخش دختران. این مسابقات در کنار لیگ فوتبال پرشین که شهریور ماه برگزار شد، فرصتی را فراهم می‌کند که بچه‌های بااستعداد در محلات آسیب‌پذیر بتوانند در آن شرکت کنند. بچه‌ها با شرکت در این مسابقات می‌توانند برای ورود به رشته‌های دیگر هم آمادگی خوبی پیدا کنند چون دو ورزش مادر است. ما دیدیم که فقط از طریق فوتبال نمی‌توانیم این استعداد زیاد بچه‌ها را هدایت کنیم چون خیلی از علاقه‌مندی‌ها و انگیزه‌ها جدا از دنیای فوتبال بود. بعضی بچه‌ها بودند که واقعاً به فوتبال علاقه نداشتند، بنابراین با تشکیل تیم‌های دو و میدانی و تیم‌های دیگر که در خانه‌های ایرانی محلات حاشیه‌ای فعال هستند، فرصتی برای بچه‌های دیگر فراهم شد.

البته پیام اصلی ما در واقع این است که همان طور که همه بچه‌ها از حق اولیه آموزش برخوردار هستند، از حق اولیه ورزش هم باید برخوردار باشند. ورزش در تغییر الگوی فرهنگی و اجتماعی زندگی بچه‌هایی که ساکن محلات آسیب‌دیده هستند، بسیار تأثیرگذار است. این بچه‌ها زندگی‌شان دائم با مخاطره همراه است و ورزش می‌تواند در زندگی آنها تأثیرگذار باشد. ما با برگزاری این برنامه‌ها سعی می‌کنیم این پیام را برسانیم که ساختار ورزش ما متأسفانه برنامه‌ای برای بچه‌های آسیب‌پذیر که در محلات حاشیه‌ای ساکن هستند و خیلی بااستعداد هستند، ندارد. ای کاش از طریق مسابقات فرصتی فراهم شود تا الگوسازی صورت بگیرد تا ورزش در زندگی این بچه‌ها نقش ایفا کند.»

بچه‌های پرشین امسال مسابقات‌شان را با پیام همدردی با قربانیان حادثه آتش‌سوزی در مدرسه زاهدان و همچنین کشته‌شدگان تصادف اتوبوس دانشگاه علوم و تحقیقات آغاز کرده‌اند.

واحدی می‌گوید: «متأسفانه ما امسال قبل از شروع مسابقات، این دو حادثه ناگوار را داشتیم. 4 دانش‌آموز در حادثه آتش‌سوزی از بین رفتند و این نشان می‌دهد که در بحث آموزش هم خیلی از مدارس ما در مناطق محروم برای بچه‌ها امنیت کافی ندارند. ما می‌خواهیم با مسابقاتمان صدای مظلومیت قربانیان خاموش را به جامعه برسانیم.»

«بومهن شیره، بومهن شیره، بومهن شیره...» صدای بچه‌ها دوباره بلند شده. مصطفی از اعضای تیم بومهن می‌خواهد توپ را پرتاب کند. «مصطفی، مصطفی، مصطفی...» و یک جیغ بلند که نشان می‌دهد مصطفی ضربه خوبی را به نام تیمش ثبت کرده. او به نشانه شادی یک نیم دور می‌دود. یاد حرف هم تیمی‌اش می‌افتم: «دویدن را همه‌ ما خوب بلدیم.»

آنها دویدن را خوب بلدند. هرکدام‌شان را که حالا با آن چهره‌های گشاده دارند هم تیمی‌ها و رقیبان‌شان را تشویق می‌کنند، ممکن است جایی از شهر دیده باشیم؛ در حال دویدن مدام، از پشت این چراغ قرمز به پشت چراغی دیگر؛ از دل کوچه‌های تنگ و تاریک به خیابان‌های عریض و شلوغ شهر که صدای دویدن‌های مدام‌شان در دل آن گم می‌شود.

گزارش از: مریم طالشی

این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟