مؤسسه بروکینگز در گزارشی تفصیلی به تحولات جدید در خاورمیانه پرداخته و در آستانه سال جدید میلادی، نقش آمریکا در این منطقه و در این پویایی های جدید را بیان کرده است.
برای حدود بیست سال پس از پایان جنگ سرد، دینامیک قدرت منطقه خاورمیانه نسبتا پایدار بود و ایالات متحده قدرت بی رقیب و غالب خارجی بود. امروز، ترکیبی از تحولات، انقلابات و جنگ های داخلی در منطقه، خستگی جنگی ایالات متحده، انقلاب انرژی شیل و بازگشت رقابت قدرت بزرگ به طور چشمگیری ژئوپولتیک خاورمیانه را تغییر داده است.
بروس جونز، مدیر برنامه سیاست خارجی بروکینگز، در سپتامبر 2018، به همراه ده تن از کارشناسان این مؤسسه برای بحث در مورد جغرافیای سیاسی جدید در خاورمیانه و آینده سیاست ایالات متحده در منطقه اقدام به ایجاد یک کارگروه کرد. رونوشت ویرایش شده از گزارش این کارگروه ـ که اخیرا منتشر شده ـ نشان دهنده ارزیابی های آنها از چشم انداز ژئوپلتیک جدید خاورمیانه است: واقعیت و درک خروج ایالات متحده از منطقه؛ منافع استراتژیک و اهداف بازیگران اصلی منطقه ای؛ تعاملات بین این بازیگران منطقه ای، از جمله در جنگ های نیابتی؛ توصیه های سیاستی برای استراتژی ایالات متحده و غیر از آن.
در خلاصه این گزارش آمده است: ادراک خروج ایالات متحده از خاورمیانه، بر واقعیت این خروج بیش از حد تأکید می کند، ولی قطعا نفوذ آمریکا در منطقه در حال کاهش است.
ایالات متحده حضور قابل توجه نظامی در منطقه را حفظ می کند، اما مردم آمریکا حمایت محدودی از دخالت نظامی در درگیری های خاورمیانه دارند. ادراک از این که ایالات متحده دیگر وابسته به منابع نفتی منطقه نیست، واقعیت های بازار جهانی نفت را تأیید نمی کند، اما تصمیم گیری های معاصر آمریکا را شکل می دهد. ایالات متحده از رهبری دیپلماتیک در روند صلح خاورمیانه و مدیریت مناقشات در سراسر منطقه عقب مانده است. ایالات متحده تنها در مورد مسائل مربوط به ایران تا به حال تمرکزی پایدار، اما نه منسجم داشته است.
بازیگران دیگر خود را در جریان تصمیم گیری های منطقه ای قرار داده اند. همانطور که این دو پویایی همگرا می شوند، ساختار جدید ژئوپلتیک در حال تکامل است. این ساختار دارای شش بازیگر اصلی، یعنی عربستان سعودی، ایران، ترکیه، اسرائیل، ایالات متحده و روسیه است. دیگران مانند مصر، تا حدی نفوذ گذشته خود را حفظ می کنند، اگر چه این موضوع در سطح قابل توجهی کاهش یافته است. چین در حال حاضر نقش مهمی در هدایت امور منطقه ای ایفا نمیکند اما روابط اقتصادی و دیپلماتیک خود را در سرتاسر منطقه ایجاد می کند و آماده است تا در آینده به نفوذ بیشتری برسد.
بازیگران اصلی اهداف استراتژیک مشخصی دارند. ایران و عربستان سعودی به دنبال موازنه یکدیگر هستند. اسرائیل به دنبال مقابله با بلندپروازی های هسته ای و منطقه ای ایران است و به جای حل و فصل مناقشات در برابر فلسطین، درگیر مدیریت مناقشات است. اسرائیل به همراه عربستان سعودی هدف استراتژیک خود را احاطه کردن ایران می داند، اما ایدئولوژی عربستان سعودی و افکار عمومی عرب، مانع عمق بخشی به همکاری های عربستان و اسرائیل هستند. ترکیه یک استراتژی دوجانبه اسلامی ـ ملیتی داشته و به طور فزاینده ای در امور منطقه ای نقش دارد. روسیه قصد دارد از حاکمیت سیستم دولت محافظت کند و نفوذی به هزینه ایالات متحده به دست آورد.
شکاف شورای همکاری خلیج فارس باعث تقویت روابط بین ترکیه و قطر شده است؛ یعنی دو قدرتی که هم نوا با اخوان المسلمین هستند، در برابر عربستان سعودی و امارات متحده عربی که با اخوان المسلمین مخالفت دارند. این شکاف قطر را به سوی روابط نزدیکتر با ایران، احتمالا موقت، سوق داده است. تلاش های دیپلماتیک آمریکا برای از بین بردن شکاف ناکام مانده است. علاقه رئیس جمهور ترامپ به ایجاد یک اتحاد جدید امنیتی در خاورمیانه به این خاطر و همچنین به دلیل دیگر تحولات به تأخیر افتاده است.
استراتژی آمریكا در منطقه در بهترین حالت مبهم و گنگ است. مشارکت دیپلماتیک ایالات متحده برای تحقق یک چارچوب اقتصادی و نظامی منطقه ای که از ثبات حمایت کرده و ایران را محدود کند، ممکن است نتایجی داشته باشد، اما این امر نیازمند آن است که ایالات متحده شرکای اصلی خود را در منطقه متقاعد کند که قدرت ماندن بر سر اهداف را دارد