نیم قرن میگذرد از روزی که بزرگان فکر و فرهنگ ایران در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران جمع شدند و در آیین گشایش مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران _ دانشگاه مکگیل شرکت جستند. آن روز، چهاردهم دی 1347 بود. نهادی فرهنگی که مبدأ و منشأ اثر و ثمر شد و در دامان خود، خیلیها را پرورش داد و ذهنشان و فکرشان جهت یافت. دانشگاه نبود اما کمتر از دانشگاه هم نبود؛ هم کلاس درس داشت و هم کتاب به طبع میرساند. مطبعهاش متجاوز از یکصد جلد کتاب در این پنجاه سال منتشر ساخت، حسابش سخت نیست، میشود تقریباً سالی دو کتاب. زیرا بنا بر کیفیت بود، نه کمیت. نیل به تعمیق اندیشه و حکمت اسلامی در دستور کار بود. قرعه فال بهنام «مهدی محقق» زدند و او شد مؤسسِ مؤسسه از آن روز تا این روز. و شاید جرقه ایجاد این مرکز علمی به کلاس درس استاد در کانادا و دانشگاه مکگیل برگردد.
در این میان، نقش توشی هیکو ایزوتسو که پیشتر از دانشگاه کیوتو ژاپن به آنجا رفته بود، فراموشنشدنی است. او اگر نبود در آن روز که استاد، در کلاس بیتی از حاج ملاهادی سبزواری خواند که او نخوانده بود و بعد، با دانشگاه صحبت نمیکرد که کلاسی به استاد مختص کنند و اگر استاد ناگزیر و ناچار نبود از بازگشت به ایران، شاید هیچگاه این مؤسسه شکل نمیگرفت زیرا این ایزوتسو بود که شیفته استاد شده بود و نه تنها حاضر شد شغل دانشگاهی در ژاپن را رها کند، که حتی به مؤسسه مطالعات اسلامی پیشنهاد داد، شعبهای در ایران دایر کند و امروز، چنان معتبر و محتشم شده است که شاید دور از ذهن باشد، اسلامشناسی بدون مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران _ دانشگاه مکگیل (Institute of Islamic Studies McGill University -University of Tehran ).
در این زمینه، یادداشت منتشرنشدهای از استاد زنده یاد سیدجلالالدین آشتیانی نیز به رؤیت خوانندگان میرسد:
«مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل، یکی از مراکز انتشار افکار عقاید حکمای اسلامی است. شعبه این مؤسسه در تهران با همکاری دوست دانشمند آقای دکتر مهدی محقق و همکار ایشان استاد بزرگوار پروفسور ایزوتسو استاد دانشگاه مکگیل، کارهای چشمگیر و مثبتی انجام دادهاند. آقای ایزوتسو یکی از دانشمندان جامع و پرمایه و یکی از استادان محقق و مستعد عصر ما هستند که در فهم فلسفه و حکمت اسلامی قریحه عالی دارند. کارهای علمی و خدمات فرهنگی این مؤسسه، باید مورد توجه دانشمندان و مقامات ایرانی قرار بگیرد.»
از قضا، امروز شنبه ساعت 17، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران(بزرگراه حقانی غرب به شرق)، بلوار کتابخانه ملی، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، مرکز همایشها، تالار فرهنگ) میزبان نشستی به همین مناسبت با عنوان «نیم قرن از مونترال تا تهران» است و البته، به همین بهانه، با بنیادگذار آن، «مهدی محقق» به گفتوگو نشستیم که اتفاقاً هجده روز دیگر، 89 ساله میشود.
آقای دکتر محقق، جهت ورود به بحث، اجازه دهید که به کمی پیش از تأسیس مؤسسه مطالعات اسلامی برگردیم. اینکه چگونه شد به کانادا و دانشگاه مکگیل رفتید؟
در سال ۱۳۴۴ از طرف وزیر فرهنگ وقت که به نظرم مهرداد پهلبد بود، با من تماس گرفته شد. گفتند که به نام دانشگاه مکگیل در کانادا، یک استاد رشته زبان و ادبیات فارسی میخواهد ولی پولش کم است. ما پیشنهاد کردیم و دکتر سیدحسین نصر و دکتر فرمانفرماییان قبول نکردند. من چون همیشه در انتخاب، بُعدِ معنوی را در نظر میگیرم، قبول کردم ولی گفتند هزینه سفر خودت را میدهیم ولی زن و بچه ات را خودت باید متحمل شوی و من قبول کردم. در آن زمان من چند مقاله به فارسی داشتم و دو کتاب؛ یکی «وجوه قرآن» و دیگری «لسانالتنزیل». تردید داشتم چون آنها فارسی نمیخواستند ولی وقتی فرستادم نظرشان عوض شود و قراردادم عوض شد و بهجای پنج هزار دلار در سال، هشت هزار دلار در سال در نظر گرفتند. زمانی که به آنجا رفتم دو استاد مشغول تدریس بودند؛ یکی پروفسور توشیهیکو ایزوتسو که فلسفه از جمله «الاقتصاد فی الاعتقاد» ابوحامد غزالی و کتاب «النجاة» ابنسینا را درس میداد و یکی هم پروفسور هرمان لندلت که عرفان و تصوف درس میداد. اینها خواستند که در درس من شرکت کنند و من «جامع الحکمتین» ناصرخسرو و «اسرارنامه» عطار را درس میدادم. روزی به مناسبتی، شعری از حاج ملا هادی سبزواری خواندم و بر تخته هم نوشتم که دانشجویان بنویسند و آن شعر این بود: «معرّف الوجود شرح الاسم/ و لیس بالحد و لا بالرّسم.» وقتی بیرون آمدیم، ایزوتسو خیلی از این شعر خوشش آمد و گفت این باعث تأسف است که شما چنین حکمایی دارید. من تا به حال نام سبزواری را نشنیده بودم و شعری هم که خواندید چقدر منسجم بود که حق مطلب را در یک خط ادا میکند چون تمام تعاریفی که برای وجود میآورند فقط لفظش را شرح میدهند و تعریف حقیقی اعم از حد و رسم نمیتوان برای وجود ارائه داد و مرحوم سبزواری این مطلب را در یک بیت سروده بود. سپس او روزی نزد رئیس دانشکده رفت و گفت که این شرم آور نیست که شما استادی دارید که مسلط به علوم اسلامی است و باید زبان فارسی درس بدهد. یک درس اساسی برایش بگذارید. در نتیجه تصمیم گرفتند برای من درسی بگذارند. من گفتم که عقاید شیعه براساس شرح باب حادی عشر علامه حلی بگذارید. اتفاقاً خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت و خود ایزوتسو و لندلت هم سر کلاس میآمدند.
در مؤسسه مطالعات اسلامی؟
بله که یکی از شعب دانشگاه مکگیل بود. البته مؤسسه در سال 1952 توسط ویلفرد کانتول اسمیث در این دانشگاه تأسیس شده بود. هدف او از تأسیس این بود که دانشجویان مختلف را از خارج بیاورد و تعلیم دهد. او قبلاً هم در دانشگاه هاروارد چنین کاری کرده بود که از ایران، مهدی حائری یزدی و دکتر فتحالله مجتبایی را به آنجا برد. ایزوتسو گفت باعث تأسف است جایگاه حاج ملاهادی سبزواری که فیلسوف بزرگی بوده، شناخته نشده است. پیشنهاد داد اثری از او به انگلیسی ترجمه شود. گفتم من به تنهایی نمیتوانم. گفت من در خدمتتان هستم. هفتهای دو روز، مشغول ترجمه «الهیات بالمعنی الاعم» ایشان - که مرحوم مطهری به فارسی ترجمه و شرح کرده است - به انگلیسی شدیم. کار ناتمام مانده بود و من هم بیش از سه سال نمیتوانستم بمانم. یعنی دانشگاه ما را موظف کرده بود که حداکثر سه سال میتوانیم بمانیم. چون اگر برنمی گشتم شغل دانشگاهیام را در اینجا از دست میدادم. ایزوتسو گفت که من از دانشگاه کیوتو استعفا میدهم و همراه شما به ایران میآیم و بعد با چارلز آدامز که رئیس مؤسسه بود صحبت کردیم و قرار شد شعبهای در تهران تأسیس کنیم.
آدامز هم اسلامشناس بود؟
بله، اسلامشناس بود ولی ایزوتسو چیز دیگری بود، عربی میدانست ولی آدامز متخصص کلیات مربوط به اسلام بود که درس میداد. این بود که او از هیأت امنا اجازه گرفت که شعبهای در تهران تأسیس شود.
اصلاً این مؤسسه چگونه شکل گرفته است؟
مردی نیکوکار و خیرخواه و دانشدوست اسکاتلندی مقیم کانادا به نام جیمز مکگیل در هشتم ژانویه ۱۸۱۱ میلادی یعنی دو سال پیش از مرگش وصیت کرد که زمینی به مساحت چهلوشش هکتار با خانههای اطراف آن از دارایی او واقع در شهر مونترال اختصاص به مؤسسهای یابد که در آن با فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در پیشرفت علوم و فنونی که آن جامعه نوخانه را ترقی بخشد، گام برداشته شود. این مؤسسه که با تکامل تدریجی خود بعدها به دانشگاه مکگیل معروف شد، یکی از چند دانشگاه مهم امریکای شمالی به شمار میرود. بخش تحصیلات تکمیلی این دانشگاه که اختصاص به دورههای مختلف فوقلیسانس و دکترا دارد، به نام دانشکده مطالعات و تحقیقات عالی خوانده میشود که یکی از شعبههای آن، بخش مؤسسه مطالعات اسلامی است که در سال ۱۹۵۲ میلادی با کوشش پروفسور ویلفرد کانتول اسمیت تأسیس شده است. دانشجویان این مؤسسه موظفند که در گرایشهای چهارگانه تاریخ اسلام، سازمانها و نهادهای اسلامی، اندیشه اسلامی (فلسفه و منطق و کلام و عرفان) و اسلام در دورههای جدید کشورهای اسلامی به تحصیل بپردازند و با تحریر رسالهای تحقیقی به اخذ درجه فوق لیسانس یا دکترا نائل آیند. در این مؤسسه، استادانی از کشورهای غربی و همچنین از کشورهای اسلامی به تدریس پرداخته و نیز دانشجویانی از اقطار مختلف عالم خاصه کشورهای اسلامی از این مؤسسه فارغالتحصیل شدهاند که تعداد آنان بالغ بر بیش از 500 نفر میشود که هماکنون در دانشگاههای مختلف جهان مشغول تدریس مباحث مختلف فرهنگی و تمدن و علوم اسلامی هستند.
مؤسسه در جای دیگری از دنیا هم شعبه داشت؟
خیر، تنها شعبه مؤسسه در ایران بود و هنوز هم هست. این هم به جهت ادامه همکاری من و ایزوتسو برای نشر مجموعهای از متون فلسفی و کلامی و عرفانی را تحت عنوان «سلسله دانش ایرانی» بود که ابتدا کتاب حاج ملاهادی سبزواری را منتشر کردیم که فرهنگ اصطلاحات انگلیسی هم دارد. و هیچ کتاب حوزوی به این کیفیت چاپ نشده بود زیرا کتابهایی که در آن موقع چاپ میشد همه چاپ سنگی بود. سپس تعلیقه میرزا مهدی آشتیانی بر منظومه سبزواری را به همراه مرحوم دکتر عبدالجواد فلاتوری منتشر کردیم. بعد هم «قَبَسات» میرداماد را تصحیح کردیم. همچنین 12 رساله در منطق اسلامی آماده کردیم که اولین بار تحت عنوان «منطق و مباحث الفاظ» چاپ شد. دکتر سیدجلالالدین مجتبوی هم بنیاد حکمت سبزواری را که توسط ایزوتسو به انگلیسی نوشته شده بود، به زبان فارسی ترجمه کرد و تا امروز ادامه دادیم که اکنون انتشارات ما متجاوز از ۸۰ کتاب چاپ کرده است.
شما چه سالی به ایران برگشتید؟
من در سالهای 1344 تا 1347 در آنجا درس میدادم و مؤسسه در ۱۴ دی ۱۳۴۷ (4 ژانویه ۱۹۶۹) در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گشایش یافت.
وقتی به ایران آمدید و مطلب را با دانشگاه در میان گذاشتید، برخورد دانشگاه چگونه بود؟
بسیار استقبال شد. اجازه وزارت خارجه و وزارت علوم و آموزش عالی را هم گرفتیم.
خود دانشگاه مکگیل هم کمکی کرد؟
تا سه سال نخست، دانشگاه از نظر مالی به ما کمک میکرد. در سال 1350، به جهت مضیقههایی که برای آن دانشگاه در نتیجه اختلاف فرانسویزبانها و انگلیسیزبانها در ایالت کبک کانادا پیش آمد، کمک آن دانشگاه قطع شد و مؤسسه در آستانه تعطیلی و انحلال قرار گرفت. این شد که از آن پس ما ناچار شدیم خودمان اینجا را اداره کنیم. آن زمان، دفتر بزرگی در بنایی کهن واقع در خیابان خارک، شماره ۷۵ داشتیم که به دلیل اجاره سنگین آن را از دست دادیم و یک آپارتمان ۹۰ متری گرفتیم به اجاره ماهی هزار تومان.
کار به جایی رسید که حتی دکتر نصر که آن زمان رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی بود، طی نامهای به رئیس دانشگاه تهران که نمیدانم علینقی عالیخانی بود یا هوشنگ نهاوندی، با تأکید بر اینکه «این مؤسسه یکی از مهمترین مراکز موجود برای معرفی فلسفه اسلامی و ایرانی در قرون اخیر است» درخواست کرد که دانشگاه تهران سالانه 150 هزار تومان که معادل 20هزار دلار آن زمان بود، به مؤسسه کمک کند. سپس به خیابان انقلاب رفتیم و در حال حاضر هم مؤسسه در خیابان وصال، کوچه شاهد واقع است.
در این سالها، استادان خارجی هم به مؤسسه رفتوآمد داشتهاند؟
از دانشگاهیان بله. مؤسسه تهران از بدو تأسیس، مجالس تدریس و سخنرانی و همایشهای علمی فراوانی برگزار کرده که در آن، دانشمندان خارجی حضور فعال داشتهاند از جمله پروفسور ریچارد والزر نویسنده مقاله «اخلاق» و «افلاتون» در دایرهالمعارف اسلام به مدت شش هفته به تدریس کتاب آراء اهلالمدینهالفاضله فارابی پرداخت؛ و نیز دکتر عبدالرحمن بدوی سخنرانیهایی درباره کتاب افلاتونفیالاسلام ایراد کرد و پذیرفت که این عنوان از عناوین ارسطو عندالعرب و افلوطین عندالعرب و الأفلاتونیه المحدّثه عندالعرب که پیش از آن برای سه کتاب دیگر خود نهاده بود مناسبتر است، و همچنین پروفسور مونتگمری وات درباره دو کتاب خود محمد(ص) در مکه و محمد(ص) در مدینه سخنرانی ایراد کرد، و پروفسور لویی گارده نویسنده مقاله «علم کلام» و «اشعری» در دائرهالمعارف اسلام، درباره مقایسه اسلام و مسیحیت در پارهای از مسائل کلامی، و پروفسور خلیل الجر درباره سهم ایرانیان در تحول منطق اسلامی، و پروفسور ای. وسلز درباره بررسی شرح حالهای جدید از پیغمبر اکرم(ص)، و پروفسور کلیبانسکی درباره ترجمههای لاتینی فلسفه و علوم اسلامی، و پروفسور چارلز آدامز درباره پیشرفتهای اخیر غرب در تحقیقات اسلامی، و پروفسور معن زیاده درباره دائرهالمعارف فلسفی که در دست تهیه داشت و بعدها در بیروت چاپ شد، در مؤسسه سخنرانی کردند. به موازات این سخنرانیها در محل مؤسسه، مؤسسه یک سلسله سخنرانی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هم برگزار کرد که از آن جمله، ایزوتسو دو سخنرانی درباره مفهوم عرفانی خلق جدید در آثار ابن عربی و عینالقضاة همدانی ایراد کرد. پروفسور هرمان لندلت درباره اهمیت عینالقضاة در تحول عرفان اسلامی _ ایرانی و در نشستی دیگر درباره اهمیت مکتب کبرویه در عرفان اسلامی در ایران صحبت کرد.
از سفرای کانادا در ایران چطور؟ اصلاً از وجود این مؤسسه در ایران خبر داشتند؟
کریستوفرا برتز سفیر کانادا در ایران عنایت فراوانی به مؤسسه تهران داشت و در مراسم افتتاحیه حضور فعال خود را ارائه داد، و پس از او جیمز جورج سفیر دیگر کانادا در ایران که خود علاقهمند به عرفان اسلامی بود، از حامیان و مشوقان فعالیتهای مؤسسه بهشمار میآمد. همچنین پس از انقلاب میشل دوسالابری سفیر کشور کانادا از مؤسسه دیدن کرد و در مراسم سیامین سال تأسیس مؤسسه شرکت و با اولیای دانشگاه تهران درباره روابط علمی و فرهنگی میان دانشگاه تهران و دانشگاه مکگیل به مذاکره پرداخت. آقای مک کنین سفیر دیگر کشور کانادا نیز در بازدید از مؤسسه مراتب قدردانی خود را از فعالیتهای علمی این مؤسسه اظهار داشت. حتی جالب است بدانید وقتی پیش از انقلاب، نخستوزیر ایالت کبِک کانادا، ربرت بوراسا از ایران بازدیدی رسمی به عمل آورد، اطلاع پیدا کرد که چنین مؤسسهای در تهران وجود دارد و به آقای جیمز جورج، سفیر کانادا در ایران گفت هر چند در برنامه رسمی بازدیدهای من، نام این مؤسسه نیامده اما شایسته است که از این مؤسسه دیدار کنم و از فعالیتهای علمی آن اطلاع یابم. او در دیدار خود فعالیتهای علمی مؤسسه را ستایش کرد و پس از بازگشت به کانادا کارتی برای من فرستاد که حکایت از رضایت و خشنودی او از این همکاریهای مفید علمی داشت.
در آیین افتتاحیه چه کسانی حاضر بودند؟
پروفسور فضلالله رضا رئیس دانشگاه تهران، دکتر عبدالله فریار معاون وزارت علوم و آموزش عالی و دکتر سیدحسین نصر رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی از طرف ایران، و آقایان جناب کریستوفر ابرتز سفیر کشور کانادا در ایران، پروفسور استانلی فراست رئیس دانشکده مطالعات و تحقیقات عالی دانشگاه مکگیل و پروفسور چارلز آدامز رئیس مؤسسه مطالعات اسلامی آن دانشگاه از طرف کانادا سخنرانی کردند. در این مراسم، بنده که معاونت آموزشی و پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران را عهدهدار بودم و از طرف دانشگاه مکگیل به عنوان وابسته تحقیقاتی آن دانشگاه مدیریت تامالاختیار شعبه تهران را در اختیار گرفتم، طرح تفصیلی این فعالیت مشترک و دورنمایی از آینده مؤسسه را به سمع حضار رسانیدم. همچنین بزرگانی چون محمود شهابی، حسن افشار، نصرالله فلسفی، علیاکبر سیاسی، غلامعلی رعدی آذرخشی، احمد متیندفتری، سیدمحمد مشکوة، صادق رضازاده شفق، احمدعلی مورخالدوله سپهر و البته ایزوتسو حضور داشتند.
شما پس از سال 1347، دیگر به دانشگاه مکگیل نرفتید؟
البته. بهرغم قطع شدن رابطه مادی، رابطه علمی با دانشگاه مکگیل و اعضای علمی آن ادامه یافت و من طی سالهای 1355 تا 1357، سال تحصیلی ۶۱- ۱۳۶۰، از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ و آخرین بار در سال ۱۳۷۷ یکونیم سال در آنجا به تدریس پرداختم و نیز مجموعه دیگری را تحت عنوان «تاریخ علوم در اسلام»، ویژه آثار پزشکی و دامپزشکی و کشاورزی که بهوسیله دانشمندان ایرانی تألیف شده بود، بنیان نهادم. خوشبختانه در طی این دوره مؤسسه از حمایتهای معنوی دونالد لیتل مدیر وقت مؤسسه که تأسیس مجموعه «میراث علمی شیعه» با همت او و هرمان لندلت صورت گرفت، برخوردار بود. این مجموعه اختصاص به ترجمه متون مهم شیعی به زبان انگلیسی دارد و تاکنون ترجمه بخش اوامر و نواهی از معالمالاصول حسنبنشهید ثانی در اصول فقه شیعه و معتقدالامامیه منسوب به ابنزهره حلبی در کلام شیعه انجام یافته است. اتفاقاً سال گذشته هم به آنجا دعوت شدم و در مؤسسه سخنرانی کردم.
رؤسای مؤسسه مطالعات اسلامی در این سالها بازدیدی از شعبه تهران داشتهاند؟
البته پروفسور جانستون رئیس اسبق دانشگاه مکگیل که در دیدار رسمی خود از دانشگاه تهران، از مؤسسه تهران بازدید کرد، تحت تأثیر فعالیتهای مؤسسه با وجود مشکلات و موانع قرار گرفت و پس از بازگشت به کانادا نامه محبتآمیز و تشویق برانگیزی برای من فرستاد. همچنین روبرت ویزنوفسکی، مدیر جدید مؤسسه مطالعات اسلامی در دانشگاه مکگیل مونترال در جلسهای که چند سال پیش با من در تورنتو داشتند، قول دادند که منابعی برای جبران کاستیهای مادی مؤسسه تهران فراهم آورند و در مرکز اصلی هم یعنی در مونترال مطالعات ایرانی و پژوهشهای شیعی را که مدتی متوقف مانده است، گسترش دهند و این همکاری 50 ساله میان دانشگاه تهران و دانشگاه مکگیل را به پایهای برسانند که مؤسسه تهران یکی از مراکز مهم مطالعات اسلامی - ایرانی در خاورمیانه شود.
ظاهراً با همکاری مؤسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی مالزی هم آثاری را منتشر کردهاید؟
بله، من در سالهای 1370 تا 1375، هرسال سه ماه به مالزی میرفتم و در آنجا با سیدمحمد نقیبالعطّاس مدیر آن مؤسسه ارتباط یافتم که محصول حمایت معنوی او، مجموعهای به نام «اندیشه اسلامی» شد.
آثار منتشرشده تان تنها در حوزه فلسفه بوده است؟
خیر، منشورات مؤسسه بسیار گسترده است و شامل فلسفه اسلامی، حکمت متعالیه، تصوف و عرفان اسلامی، مجموعههای مقالات در زمینههای مختلف علوم اسلامی، پزشکی در جهان اسلام، کلام و عقاید اسلامی (شیعی امامی)، کلام و عقاید اسلامی (اهل سنت)، کلام و عقاید اسلامی (اسماعیلی)، فلسفه تطبیقی، اسلام و نوگرایی، اخلاق فلسفی، منطق، اصول فقه، علمالحدیث، کشاورزی در جهان اسلام، دامپزشکی در جهان اسلام، فهرست نسخههای خطی و فهرست کتابهای چاپی میشود.
شما کلاسهایی را هم در دفتر مؤسسه دایر داشتهاید که دیدم ظاهراً مدتی است دیگر در اینجا برگزار نمیشود و محل برپایی آن به پژوهشکده تاریخ اسلام منتقل شده است.
همینطور است. ما دیگر امکاناتی برای برپایی کلاس نداشتیم و از حجتالاسلام آقای سیدهادی خامنهای خواهش کردیم که کلاسها در آنجا دایر شود. البته مؤسسه از آغاز تأسیس، کلاسهایی به صورت آزاد دایر میکرده که همگان میتوانستند در آن شرکت کنند. در چند سال اول، دکتر ابوالقاسم گرجی درسی در اصول فقه بر مبنای کتاب کفایةالاصول آخوند ملا محمدکاظم خراسانی ارائه میداد که ایزوتسو و لندلت و چند تن دیگر در آن شرکت میکردند و من نیز کتاب «التوحید» ابومنصور ماتریدی سمرقندی و «زادالمسافرین» ناصرخسرو قبادیانی را تدریس میکردم، همچنین در درس شرح باب حادی عشر که به وسیله اینجانب ارائه میشد همراه با دانشجویان ایرانی، چند تن از دانشمندان خارجی، از جمله پروفسور جیمز موریس از انگلستان و دکتر یان ریشار از فرانسه هم شرکت میکردند. در همان زمان پیش از انقلاب، جلسات تصحیح و مقابله کتاب قَبَساتِ میرداماد در محل مؤسسه انجام میشد که در آن من و پروفسور ایزوتسو نقش اصلی را داشتیم و آقایان سیدعلی موسوی بهبهانی و ابراهیم دیباجی نیز شرکت داشتند و در بیشتر اوقات دانشجویان دوره فوق لیسانس و دکتری فلسفه نیز به ما میپیوستند. این کتاب با مقدمه همکارم پروفسور ایزوتسو (با ترجمه فارسی از بهاءالدین خرمشاهی) و پروفسور فضلالرّحمن استاد فلسفه اسلامی دانشگاه شیکاگو (با ترجمه فارسی از کامران فانی) به زبان انگلیسی چاپ و منتشر شد و برای نخستین بار نام میرداماد وارد دائرهالمعارفهای غربی قرار گرفت چنانکه پیش از آن نام حاج ملاهادی سبزواری با ترجمه انگلیسی که به وسیله من و ایزوتسو انجام یافت و در سال ۱۳۵۶ در نیویورک چاپ شد، زینتبخش کتابهای تاریخ فلسفه اسلامی در اروپا و امریکا شد.
در جایی خواندم که در زمان انقلاب فرهنگی، شما چراغ مؤسسه را روشن نگه داشته بودید. داستان از چه قرار بود؟
بله، بعد از انقلاب که دانشگاهها تعطیل شد، آقایان بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی آمدند و گفتند دانشگاه که دیگر نیست و خواستند حالا که شاگردان حاضر هستند، کلاس درس و میز و نیمکت و تخته را در مؤسسه برپا کنند. من هم قبول کردم. شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری(بخش امور عامه و جوهر و عرض) را برای اینها گذاشتم، به مدت یک سال و نیم، هفتهای دو جلسه، یکشنبهها و سهشنبه ها و پس از اتمام شرح منظومه، کتاب مطوّل سعدالدین تفتازانی تدریس شد.
چه کسانی بودند؟
جز خرمشاهی و فانی، عطاالله مهاجرانی و عبدالحسین آذرنگ و حسین معصومی همدانی و سیروس شمیسا. البته همین دورهها ادامه یافت که آخرین دوره آن به سالهای اخیر میرسد که کتاب تلخیصالمفتاح خطیب قزوینی و مقامات حریری در نثر عربی و کتاب الحماسه ابوتّمام و سقطالزّند ابوالعلاء معری در نظم عربی تدریس شد.
تأثیرگذاری مؤسسه را دراین ۵۰ سال چگونه میبینید؟
فرنگیها میگویند زمانی که ابن رشد در قرطبه تشییع شد و به زیر خاک رفت، تفکر علمی و فلسفی هم در جهان اسلام از جمله ایران پنهان شد و به زیر خاک رفت و ناپدید شد. ما برای اثبات عکس این نظر، همین مؤسسه را ایجاد کردیم و ضد این را ثابت کردیم. حتی همایش قرطبه و اصفهان را برگزار کردیم تا بگوییم فلسفه اسلامی آنگاه که در قرطبه خاموش شد، در اصفهان تازه روشن شد.
شما نیم قرن را صرف این مؤسسه کردید. از عمرِ رفته در اینجا راضی هستید؟
بله این مؤسسه مانند نهادهای دیگر نیست.شما مشابهاش را نشان بدهید. سه سلسله کتاب چاپ کردیم که هر کدامش حداقل 30 جلد کتاب بوده است. از همه مهمتر این بود که بدون کمک دولت کار را پیش بردیم. پولی که دانشگاه به ما میداد حقوق دربان اینجا نمیشد. البته ما کمک از مردم هم گرفتهایم. مثلاً هزاره فردوسی را چاپ کردیم، 80 میلیون تومانش را یک نفر داد. مردم علاقه مندند. دوستی داریم در اصفهان که برای فردوسی اصلاً یک همایش گرفت. واقعیت را بخواهید، من از بهترین ایام زندگی خود را صرف اداره و ابقای این مؤسسه و احیای میراث علمی اسلامی - ایرانی کردم، و در این جریان انواع و اقسام شدائد و سختیها و مضایق و تنگناییها را متحمل شده، و از تشنیع و آزار جاهلانی که در کسوت اهل علم در محیط دانشگاهی درصدد حذف و قطع این حرکت علمی بودهاند نهراسیدم که: وَحیدٌ مِنَ الخُلّانِ فی کلِّ بَلدَةٍ/ إِذا عَظُمَ المَطلوبُ قَلَّ المُساعِدُ
وقتی به گذشته نگاه میکنید، بهطور کلی وضعیت کنونی مطالعات اسلامی در ایران را چگونه میبینید؟ امیدوارانه است؟
نه، بایستی کوشش شود تا معرفی شود. ایزوتسو گفت شرم آور است که در اینجا فیلسوفی داریم مثل حاج ملاهادی سبزواری که میشود با راسل و هایدگر مقایسهاش کرد و هیچ کس اسمش را نشنیده باشد. یا مثلاً میرداماد که مسأله زمان را مطرح کرد. اینها همه چیزهای ابتکاری است و مخصوص ایران است اما دولت باید کمک کند تا اینها به خارج از ایران معرفی شوند. اکنون کرسیهای اسلامشناسی و ایرانشناسی یکی پس از دیگری تعطیل میشود. ما اصول فقه شیعه را برای اولین بار به آنجا بردیم و فرهنگ اصطلاحات اصول فقه را در آنجا چاپ کردیم ولی متأسفانه کرسی مطالعات شیعی در آنجا به سوء تدبیر برخی از متولیان امور دانشگاهی تعطیل شد. من تا زمانی، هرسال یک ترم به دانشگاه مکگیل میرفتم که کرسی مطالعات شیعه تعطیل نشود که در نهایت شد.
گفتوگو از: حمیدرضا محمدی
این گفتوگو نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.