به گزارش «تابناک»؛ هنوز بازخوردهای فیلم ضرب و شتم دختر سیرجانی پایان نیافته و شیرینی فیلم منتشر شده از سربازان گروه مارش و واکنش سردار کمالی به آن به کام دلمان ننشسته، فیلمی در شبکههای اجتماعی دست به دست و تکثیر شد که حکایت از خوراندن گل به کودکان داشت.
فیلمی که در آن فردی که دیده نمیشود، به دو کودک ـ احتمالا از زمره خانواده بسیار بزرگ کودکان کار در کشورمان ـ تحکم میکند، گلهای نرگسی که در دست دارند، ببلعند. رویدادی شوک آور که ظاهرا زحمت تهیه فیلم از آن را هم، همان فرد دستور دهنده کشیده است!
فردی که هرچند هویت خود را مخفی نگاه داشته، شواهد حکایت از آن دارد که برای کودکان به تصویر کشیده شده آشناست؛ آشنا نه به معنای مرسوم، که از جنس آشناهای رفتاری! مشابه دیگرانی که این کودکان با آنها مواجه بودهاند و خوب میدانند که اگر مقابل ایشان بایستند و دستورشان را اطاعت نکنند، چه بلایی بر سرشان خواهد آمد.
به عبارت بهتر، بعید است دو کودک حاضر در فیلم برای بار نخست باشد که با چنین رفتاری مواجه میشوند؛ هرچند تجربه خوردن و بلعیدن گل برای یک بار هم کافی است تا آسیب وارد آمده به این کودکان به این زودیها التیام یافتنی نباشد و حتی برای همیشه با ایشان بماند؛ آسیبی که شاید باور نکنید، اما هم اکنون در حال تشدید است!
البته با انتشار این فیلم و بازنشر وسیع آن، بلافاصله شهرداری کرمان پیگیر ماجرا شد و در زمان کوتاهی، واکنش رسمی نشان داد. واکنشی نه از جنس آن دسته واکنشهای مسئولان که همه چیز را انکار میکنند یا برای توجیه خود، پای سناریوهای پشت پرده و استفاده از تکنیکهای تدوین فیلم و امثال آن را وسط میکشند، که از جنس تأیید ماجرا.
تأیید ماجرایی که سید مهران عالم زاده، شهردار کرمان پس از آن از شناسایی فرد خطاکار که از کارکنان یک شرکت پیمانکاری شهرداری منطقه دو کرمان بوده خبر میدهد، اخراج این فرد را اعلام میکند و در ادامه با ابراز تأسف شدید از برخورد این فرد با کودکان کار، از همه مردم ایران و کسانی که مشاهده این ویدئو باعث ناراحتی آنها شده است، عذرخواهی میکند.
واکنشی در خور تقدیر که هرچند شیرین است، در مقابل تلخی و زشتی رویداد رخ داده، کوچک به نظر میرسد؛ شاید از این روی که توقع میرود فرد خاطی علاوه بر اخراج، مجازات شود و علاوه بر آن، حالا که مسأله «کودکان کار» به واسطه این رویداد داغ شده، تدبیری برای مقابله و رفع آن در دستور کار قرار گیرد، نه اینکه همه چیز عادی و طبیعی جلوه کرده و حتی رابطه پیمانکار شهرداری با کودکان گل فروش هم مبهم بماند.
تدبیری که جای خالی آن نه در خیابانها و معابر کرمان، که در گستره میهنمان به چشم میخورد و به غایت دردناک است، به ویژه اگر بدانیم بر اساس قوانین کشورمان، کار کودکان جرم است، اما کسی کاری به وقوع مکرر این جرم در سراسر کشورمان ندارد، حتی زمانی که فیلمی از برخوردهای اینچنینی با کودکان کار منتشر میشود و مسأله «کودکان کار» را یادآوری میکند.
نکاتی که قطعا باید در بخش زشت ماجرای اخیر قرارش داد. زشتیهایی که ظاهرا یکی از بزرگترین هایشان حتی در دایره درک بسیاری مان نمیگنجد؛ اینکه اجازه نداریم تصویر این کودکان را منتشر یا بازنشر کنیم، چون شاید عواقب این کار برای آن کودکان حتی وخیمتر از بلایی باشد که پیمانکار خطاکار بر سرشان آورده است.
عواقبی از جنس سنجاق شدن این فیلم به همه زندگی حال و آینده این کودکان که پرهیز از آن با شطرنجی یا مات کردن چهره این کودکان ممکن است، به شرطی که بدانیم این حق کودکان است و در صورت رعایت نشدن این حق، به مانند آن کارمند اخراج شده، مقصریم؛ شاید کمتر و چه بسا بیشتر!