فرهنگ ایران از زمان پهلوی تاکنون مدام با مدل سوسیالیستی اداره شده و دولت با تزریق منابع به اهالی فرهنگ به ویژه هنرمندان، زمینه خلق آثاری را فراهم آورده که یا آثاری به سفارش دولت و یا به علاقه شخصی بسازند. این مدل از فرانسه برداشته شد و بعد از انقلاب نه تنها تغییر نکرد، بلکه فراگیرتر نیز شد و به ویژه مدل ارائه شده توسط مدیران فرهنگی در دهه شصت، برخی هنرمندان این روند را جزو مطالبات خود قلمداد میکنند.
مدل دیگر متعلق به فرهنگ آمریکایی به عنوان فرهنگ غالب بر بخشی وسیع از جهانِ امروز است. مدل فرهنگی آمریکا بر تجاریسازی تأکید دارد و میگوید، محصول فرهنگی باید با جذب مخاطب و کسب درآمد رشد کند. محصولی که نتوانسته آنقدر برای مخاطب جذاب باشد که مخاطب حاضر به پرداخت هزینه برای آن محصول و به سوددهی رساندنش باشد، حتماً محصول باکیفیت و جذابی نیست.
قدرت آثار هنری و به خصوص سینمایی آمریکا از همین نگاه اقتصادی نشأت میگیرد و بدین ترتیب توانسته در دنیا مسلط شود؛ اما محصولات فرهنگی این هنر، لزوماً فاخرتر نیست و در بسیاری از اوقات تجاریسازی با ابتذال گره میخورد، چون هدف سوددهی در اولویت قرار دارد. البته به عنوان نمونه در سینمای آمریکا سینمای استودیویی هالیوود چنین نگاهی دارد اما در مکتب نیویورک که چهرههایی چون مارتین اسکورسیزی در آن شاخص هستند، کیفیت اثر هنری به اندازه سوددهی آن اهمیت دارد.
در سال 1398، اعتبارات فرهنگی نزدیک به 9 هزار میلیارد تومان برای مجموعههای فرهنگی در نظر گرفته شده که حتی برخی با تفکر مدل فرانسوی، این میزان را ناکافی میدانند. اکنون با توجه به سوابق و دستاوردهای اجرای مدل نخست در ایران طی سالهای متمادی و خروجی که داشته، به نظر شما با توجه به شرایط کشور و کاهش چشمگیر اعتبارات، اگر جای مسئولین ارشد سیاست گذار فرهنگی کشور بودید؛
- آیا به روند پرداخت 9 هزار میلیارد تومان بودجه فرهنگی تداوم بخشیده و این اعتبارات را به مرور حذف می کردید؟
- آیا روند کنونی را ادامه می دادید و اعتقاد داشتید، باید این رقم افزایش یابد و با سرفصل های دفاعی و آموزشی بودجه برابری کند؟
- این اعتبارات را به مصرف کننده می دادید که خود حق انتخاب محصول فرهنگی را داشته باشد یا همچنان در اختیار تولیدکننده می گذاشتید؟
- اساساً اگر جای مسئولان بودید، با 9 هزار میلیارد تومان بودجه فرهنگی چه میکردید؟