چندی پیش بود که فیلمی از دو کودک کار در شبکههای اجتماعی منتشر شد و افکار عمومی را جریحهدار کرد. دو کودک گلفروش را که از سوی شهرداری کرمان دستگیر شده بودند، مجبور کردند گلهایشان را بخورند. فیلم تکاندهندهای بود و خشم عمومی را برانگیخت.
هرکس سعی داشت جملهای در باب این واقعه بنویسد و البته فیلم را ضمیمهاش کند. اعتراضهای گسترده سبب شد شهرداری از کودکان آسیب دیده دلجویی کند. اینبار عکسی منتشر شد که در آن شهردار درحال اهدای سبد گل به کودکان دیده میشد. حالا بماند که عدهای خواستار اشد مجازات برای شخصی بودند که کودکان را مجبور به گل خوردن کرده بود، اما به هرحال غائله پایان یافت، درست مثل باقی اتفاقاتی که در شبکههای اجتماعی بازتاب پیدا میکند.
اما چیزی که اینجا گم شد و مورد توجه قرار نگرفت، حقوق پایمال شده آن دو کودک بود. بر اساس کنوانسیون حقوق کودک که ایران هم از جمله کشورهایی است که به آن پیوسته، انتشار هرگونه عکس و فیلم از کودکان که «مصالح عالی کودک» را به خطر میاندازد، ممنوع است. ما نمیدانیم آن کودکان بعدها چه سرنوشتی پیدا میکنند و وقتی بزرگ شوند در چه موقعیتی قرار میگیرند، اما همین فیلم میتواند زندگی آنها را دچار تغییرات ناخوشایند کند و حتی اگر این اتفاق نیفتد، آنها بعد از رسیدن به سن قانونی ممکن است از انتشار فیلم و عکسشان در شبکههای اجتماعی دچار خجالت و ناراحتی شوند و صد البته که این حق آنهاست.
اما اگر فیلم منتشر نمیشد، چطور این قضیه ابعاد رسانهای پیدا میکرد و مورد توجه قرار میگرفت؟ جواب این است که باید تدابیری به کار برد تا چهره کودکان آسیب دیده مشخص نباشد. بله اصلی به همین سادگی که خیلی وقتها حتی از سوی رسانههای باسابقه هم رعایت نمیشود.
این، تنها یک نمونه از نقض حقوق کودکان در رسانهها و شبکههای اجتماعی است. اگر کمی فکر کنید، حتماً نمونههای دیگری به ذهنتان میآید. گاهی میشود گزارش پرسوز و گدازی از کودکان آسیب دیده تهیه کرد و اشک و آه از نهاد همه درآورد اما منجر به اتفاق بدی برای آنها شود. ما هویت کودک را فاش میکنیم و او را در معرض خطری بزرگتر قرار میدهیم، بعد هم براحتی رهایش میکنیم و حتی پیگیر گزارش اولیه نیستیم؛ اینکه چه بلایی سر کودک آمده و آیا درج مطالبی دربارهاش، کمکی به او کرده است یا نه. فیلمش را دست به دست می کنیم، غافل از اینکه چطور داریم سرنوشتش را تغییر میدهیم. نمونهاش همان پسربچه گیلانی که در فیلم او را پای تخته و درحال پاسخگویی به سؤالات معلم نشان میداد. پسر بچه با اسم «شیب، بام» معروف شد. خیلیها با آن فیلم خندیدند اما بعدها معلوم شد که بچه به خاطر انعکاس گسترده همان فیلم و ناراحتیهایی که برایش به وجود آمده بود، ترک تحصیل کرده است.
وقتی میگوییم کودک، منظورمان تمام افراد زیر 18 سال است که باید حقوقشان طبق کنوانسیون حقوق کودک حفظ شود. ایران از اسفندماه سال 1372 با تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان، رسماً در کنوانسیون حقوق کودک عضویت پیدا کرده است. اما در قوانین داخلی همان طور که اشاره شد، قانون صریح و جامعی پیرامون صیانت و حمایت از حقوق کودکان در فضای مجازی وجود ندارد. تنها در برخی قوانین از جمله ماده 28 قانون جرایم رایانهای، مصوب5/3/1388 مجلس شورای اسلامی در راستای صیانت از حقوق کودکان در فضای مجازی مقرر شده است: «جرایم رایانهای متضمن سوء استفاده از اشخاص کمتر از ١٨ سال، اعم از آنکه مرتکب یا بزهدیده ایرانی یا غیرایرانی باشد.» با این احوال آموزش در این رابطه میتواند تا حدود زیادی از حقوق کودکان در فضای مجازی صیانت کند.
علی قنواتی، فعال حقوق کودکان در این باره در گفتوگو با «ایران» میگوید: «به عنوان اصل کلی کار رسانهای، انتشار تصاویر کودکان باید با اجازه والدین آنها باشد و انتشار هرگونه عکس و فیلم بدون اجازه والدین با اخلاق رسانه منافات دارد. ولی ما الان در شبکههای اجتماعی با پدیده جدیدی مواجه هستیم و آن این است که کاربرانی مشغول به اطلاعرسانی در مورد وقایع مختلف هستند که سابقه کار رسانهای ندارند و با اصول اخلاقی این کار آشنا نیستند و اصلاً گاهی عبارت «اخلاق رسانه» به گوششان نخورده است. این، اتفاق جدیدی است که در شبکههای اجتماعی درحال وقوع است. به هرحال کودک اسمش رویش است و باید حتماً در این باره اجازه والدین کسب شود اما گاهی خود والدین در شبکههای اجتماعی عکس و فیلم کودکانشان را منتشر میکنند که گاهی برای جلب مخاطب بیشتر در شبکههایی مثل اینستاگرام است و گاهی فقط در گروههای خانوادگی به این کار اقدام میکنند. این مسأله هم در کنار ورود کاربران غیرحرفهای در فضای رسانه، مسأله جدیدی است که با آن روبهرو هستیم. خوب است تمام پدر و مادرها بدانند انتشار عکس کودکان در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، کار پرریسک و پرخطری است بخصوص وقتی تعداد مخاطبان مثل فضای اینستاگرام بالا باشد. حتی گاهی عکسها در گروه خانوادگی با تعداد محدودی کاربر به اشتراک گذاشته میشود اما باقی کاربران گروه که اعضای خانواده هستند، عکس را برای کسان دیگری میفرستند و در فضاهای دیگر منتشر میکنند که همین کار خطرآفرین است. وقتی از آزار کودکان حرف میزنیم، منظور هرنوع آزاری است که ممکن است در اثر فاش کردن هویت کودک، از سوی افراد غریبه او را تهدید کند. پدر و مادرها از انتشار عکس فرزندانشان لذت میبرند و دوست دارند تصاویر ثمره زندگیشان را با دیگران به اشتراک بگذارند اما باید آگاه شوند که با این کار ممکن است کودک خود را در معرض آسیب قرار دهند. پدر و مادرها گاهی آنقدر عکس کودکانشان را در کانالهای خانوادگی منتشر میکنند که دیگر حساسیتشان کم میشود و در باقی فضاهای عمومیتر هم این کار را میکنند و از خطری که کودکان را تهدید میکند، غافل میشوند.»
اجازه والدین برای انتشار عکس کودکان مسأله مهمی است اما در بحث کودکان کار و کودکان آسیب دیده با کودکی مواجه هستیم که خیلی وقتها ولی خاصی ندارد و رها شده است؛ کودک زبالهگرد، کودک گلفروش، کودکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته و مواردی از این دست. اینجا وظیفه رسانه و یا فعالان شبکههای اجتماعی در قبال حفظ هویت این کودکان چیست؟
قنواتی در این باره میگوید: «انتشار عکس کودکان آسیب دیده با توجه به تبعات اجتماعی و فرهنگی که میتواند برای آنها داشته باشد باید با حساسیت زیادی صورت بگیرد. خبرنگاری که در این باره مینویسد، به هرحال دنبال القای خبر به مخاطب است و دراین زمینه باید از عکسها استفاده کند اما میشود ملاحظاتی به کار برد که کودک به مخاطره نیفتد، از جمله اینکه چهره کودکان آسیبدیده در عکسها پوشانده شود و یا اطلاعات کودکان اعم از اسم و محل سکونت در خبر افشا نشود.»
گاهی حتی به ذهنمان نمیرسد که چطور ممکن است امنیت کودکان به خطر بیفتد. همین بنرهای حاوی عکس و اسم دانشآموزان ممتاز که بیرون مدارس نصب میشود، به لحاظ حقوقی دارای اشکال است چراکه اطلاعات و عکس دانشآموز او را به راحتی در اختیار همه قرار میدهد. حتی در سایت بعضی مدارس، اطلاعات دانشآموزان براحتی در دسترس قرار داده شده که آن هم مخاطرهآمیز است. بحث حفظ حقوق کودکان در شبکههای اجتماعی البته به همینجا ختم نمیشود اما با رعایت همین اصول ساده میتوان از خطرات بزرگی که کودکان را تهدید میکند، پیشگیری کرد.
گزارش از: مریم طالشی
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.