به گزارش «تابناک»؛ از جمله گزارشهایی که بارها در حوزه آموزش و پرورش مخابره میشوند، گزارشهایی هستند که روایتگر تنبیه دانش آموزان در مدارس هستند؛ تنبیههایی که بارها گزارش میشوند و تنها بخش کوچکی از آنها در رسانهها و فضای مجازی بازتاب مییابند، چراکه دوربینی برای ثبت و ضبط و مستندسازی شان در دست نیست.
فقدانی که ظاهرا برخی اولیای مدارس زیادی به آن اطمینان دارند؛ این را فیلمهایی نشان میدهند که گاه روایت مستندی از آنچه زیر پوست برخی مدارس در جریان است، به دست میدهند؛ روایات تکان دهنده از تنبیه دانش آموزان که گاه میشود «شکنجه» نامیدشان.
اتفاقاتی مانند آنچه در فیلمی دیده میشود که طی ساعات اخیر، از تنبیه دانش آموزان کوهرنگی با شلنگ توسط یکی از مسئولان مدرسه در فضای مجازی منتشر شده و ظاهرا محل وقوع آن، یک مدرسه شبانه روزی پسرانه متوسطه دوم در شهر چلگرد (مرکز شهرستان کوهرنگ) است؛ رویدادی که به سرعت با واکنش اداره کل آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری مواجه شد که وعده پیگیری ماجرا را دادند.
وعدهای که بیات سلطانی، سرپرست این اداره داده و تأکید کرده، هرچند «هر گونه تنبیه بدنی مغایر و خلاف ضوابط و قوانین موجود و ممنوع است»، «هدف مدیر آموزشگاه از این اقدام، قطعاً خیرخواهی و کمک به نظم و انضباط دانش آموز و مدرسه و فراهم شدن فضایی برای فراگیری بهتر علم و دانش و تربیت بوده است.»
تنبیهی که اگر بدانیم علت وقوع آن، تأخیر دانش آموزان در رسیدن بموقع به مدرسه بوده، متفاوت به نظر میرسد؛ آنقدر که گویی در اردوگاه کار اجباری و برای مطیع کردن ساکنان اردوگاه به قوانین و مقررات اردوگاه، آن هم در قرن گذشته رقم خورده است، نه در مدرسهای که قرار است به دانش آموزان آموزش دهد و از جمله آموزش هایش، پایبندی به قوانین و مقررات است؛ قوانینی که بر ممنوع بودن تنبیه بدنی تأکید دارند.
قوانینی ناکارآمد که ظاهرا به سادگی قابل شکستن و زیر پای گذاشتن هستند و تنها زمانی عواقب شکستن آن، گریبان افراد را میگیرد که فیلمی از آنها منتشر شود و افکار عمومی را جریحه دار کند یا به ثبت آثاری بینجامد که غیرقابل کتمان و لاپوشانی هستند؛ آثاری مانند شکستن انگشت دانش آموزی که تنبیه شده است.
رویدادی که به تازگی روایت شده بود، در یکی از مدارس استان همدان به وقوع پیوسته و امروز ایسنا با انتشار تصویری از دانش آموز، در گزارشی به شرح آن پرداخت و علت شکستگی را اصابت ضربه پای معلم به انگشت دست این دانشآموز دانست؛ رویدادی که پیرو وقوع آن، جمعی از مسئولین آموزش و پرورش به منظور دلجویی از خانواده این دانشآموز به منزل آنها رفته و از اتفاق پیش آمده عذرخواهی کردند؛ عذرخواهی که موجب شد کار به دادن وعده پیگیری نرسد و از آن فراتر، به انکار کلیت ماجرا برسد؛ انکاری که موجب پیگیری ماجرا توسط خانواده دانش آموز میشود تا پروندهای شکل گیرد که احتمالا در آینده از جزئیات آن آگاه خواهیم شد. پروندهای که فرجامش هر چه باشد، روایتگر نقص بزرگی است که نظام آموزشی مدارس در کشورمان به آن مبتلاست.
نقصی که موجب شده جنگی همیشگی در مدارس کشورمان در جریان باشد که ظاهرا ترجیح مسئولان بر این است که نه آن را ببینند و نه درباره اش بیندیشند که اگر غیر از این بود، اوضاع تغییر میکرد و تدبیری برای پایان دادن به آن اندیشیده میشد؛ طرح و تدبیری که حتی مهم نبود کامل و بی اشکال باشد و میشد، روی رفع اشکالات آن به مرور زمان حساب باز کرد.