«اصلاح طلب،اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!»اگر چه شعاری بود که در کف خیابان ها در سال 1396 توسط عده ای از مردم علیه دو گرایش عمده سیاسی در کشور سر داده شد و در ابتدا کمی افراطی به نظر می رسید،اما حقیقتی که در دل این شعار نهفته، بی اعتمادی مردم نسبت به حرکت های ضد ملی و ضد مردمی این هر دو گرایش سیاسی در کشور و قفل کردن امور در فضای بسته تفکر حزبی و قبیله ای خودشان بود؛ به همین خاطر است که در روزهای گذشته که از ابزار حمایت تجاری سه کشور عمده اروپایی معروف به «اینستکس»(INSTEX)،رونمایی شد، بسیاری از مردم در محافل عمومی با بی اعتمادی به تحلیل های رسانه های جناحی و ضد ملی،می پرسیدند که واقعیت این سازکار جدید چیست؟آیا این هما «اس پی وی»(SPV) معهود اروپایی ها است؟آیا کارآمدی لازم در مقابله با تحریم های آمریکا را دارد؟ و سوالات دیگری که مردم پاسخ شان را نه از رسانه ملی طلب می کردند نه از رسانه هایی که با امروز با تیترهای رنگارنگ ضد ملی منتشر شده اند؛بلکه گاهی سراغ تحلیل های خارجی می روند و گاهی از دوستی یا آشنایی که دارند دراین باره سوال می پرسند و عملا نشان می دهند که اصولگرا،اصلاح طلب دیگر تمومه ماجرا! نوشته حاضر نگاه واقع بینانه ای است درباره ابعاد،رفتار و سیاست هایی که در مورد آنچه که به عنوان سازو کار اروپایی ها برای حمایت از تجارت با ایران رونمایی شده است،قابل ذکر است:
اول:اولین و معقول ترین واکنش به ایسنتکس را محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران نشان داد. او در صفحه توئیتر خودش نوشت: "ایران از INSTEX سازوکار ویژه مالی اروپا و ایران گام بسیار پرتأخیر اول ــ در اجرای تعهدات می 2018 اعضای اروپایی برجام برای حفظ برجام با تضمین بهرهمندی ایرانیان از مزایای این توافق پس از اعمال مجدد تحریم غیرقانونی آمریکا استقبال میکند. ما برای تعامل سازنده با اروپا با شرایط برابر و احترام متقابل آماده هستیم". ظریف این سازوکار را تنها اولین قدم و البته پراخیر اروپایی در جهت انجام تعهدات برجامی شان نامید؛استقبالی در این حد که اروپا تنها اولین قدم خود را برداشته و انتظار نداشته باشد که با این قدم اول،ایران را بدهکار کند که به خاطر حفظ برجام در مقابل آمریکا ایستاده است؛ظریف به فراست دریافته است که اروپا و به ویژه فرانسه، شاید در روزهای بعد به خاطر رونمایی از این سازوکار مطالباتی از ایران داشته باشد،لذا به آنان یادآور شده که این اقدام تنها اولین قدم و البته با تاخیر زیاد و آن هم در راستای انجام تعهدات بوده است.
دوم: اینستکس فعلا برای مبادلات در حوزه اقلام پزشکی- دارویی، مواد غذایی و کشاورزی تاسیس شده است و انتظار به حق ایران برای فروش نفت و دریافت پول آن در این مکانیسم حداقل در اول راه آن وجود ندارد که البته این مکانیسم با توسعه بیشتر می تواند به تدریج اقلام دیگری را هم شامل شود؛نکته مهم اینجاست که این اقدام با تاخیر زیاد که انتظارات ایران را برآورده نکرده است، اولا قابل ارتقاء و توسعه است؛دوما به تدریج علاوه بر سه کشور عمده اروپایی، اسپانیا و ایتالیا هم با برطرف شدت تردید هایشان به آن خواهند پیوست و وزیر خارجه اتریش هم روز گذشته حمایت خود را از این مکانیسم اعلام کرد. سوما روش بهره برداری ایران از این مکانیسم مانند منافع برجام در دو سال اول حیاتش نباید حداقلی باشد و در این شرایط اگر همین مکانیسم ده درصد از مشکلات ما را حل می کند از همه این ده درصد استفاده کنیم؛نه اینکه ده درصد بهره در اختیار ما بگذارد وما از یک درصد آن استفاده کنیم!این بستگی به ما دارد! چهارما اینکه انتظار داشته باشیم اروپایی ها آشکارا اعلام کنند که این مکانیسم برای مقابله با تجارتی است که آمریکا آن را تحریم کرده است،شیوه عقلا نیست؛ممکن است که کالاهای تحریمی آمریکا را هم مشمول همین مکانیسم کرد،اما اعلام این نکته توسط اروپایی ها کدام مشکل را از مشکلات کشور ما حل خواهد کرد؟
سوم:اینکه در مواجهه با اینستکس و حتی برجام،افراد و جریانات آن را برای تسویه حساب های داخلی به کار می گیرند روش ناصواب دیگری است که نمونه های آن را همین امروز هم شاهد بودیم!چه آن زمان که عده ای از برجامیان و نابرجامیان نام می بردند و چه زمانی که عده ای از تقریبا هیچ نام می بردند،مشخص بود که موضوعی مهم و مرتبط با منافع ملی ایرانیان،ابزاری برای تسویه حساب های سیاسی داخلی شده است؛عمده موضوعات مرتبط با سیاست خارجی مانند نتایج جنگ است؛نه باید پیروزهای حاصل از یک عملیات جنگی را عامل بهره برداری در سیاست داخلی کرد و نه ناکامی ها در یک عملیات جنگی را سرکوب بخش دیگری کرد؛ در کامیابی برجام و در ناکامی اش این هر دو اتفاق به حدت و شدتی در مقیاس هم در این کشور اتفاق افتاده است و هنوز هم این مسیر با قوت ادامه دارد!
چهارم: مساله اعتماد یا بی اعتمادی به هر کشور دیگری چه غربی و چه شرقی است! مذاکرات سیاسی بین واحدهای سیاسی حول منافع نسبی شکل می گیرد،نه اعتماد و توکل؛ وقتی از منافع نسبی سخن می گوییم یعنی برای پیدا کردن زمینه های مشترک برای مفاهمه،طرف های مذاکره ناگزیر از برخی خواسته های خود که در ابتدا مطلق و غیر قابل تغییر هستند،صرف نظر می کنند! مفاهمه و توافق تا زمانی ادامه پیدا می کند که منافع نسبی برای هر طرف ادامه پیدا بکند!بدون تامین منافع نسبی، توافقی در کار نیست! خارج شدن ترامپ از سازمان ها و پیمان های متعدد از یونسکو گرفته تا معاهده پاریس و نفتا و حتی معاهده منع گسترش سلاح های میانبرد هسته ای،به معنای اعتماد طرف های مقابل به آمریکا نبوده است،منافع نسبی، بستن یک معاهده یا حضور در یک سازمان را موجب شده است و از بین رفتن آن منافع بر اساس تشخیص، خروج را هم سبب شده است؛ در بحث برجام و امروز اینستکس هم سخن از منافع نسبی است و نه اعتماد؛تصمیم گیران می توانند در شرایطی که یک پیمان یا معاهده را تامین کننده منافع نسبی تشخیص ندهند،از آن خارج شوند.
پنجم: واقعیت این است که چشم انداز کوتاه مدت برای پایان تحریم های ایران وجود ندارد!بدین ترتیب دولت منظور همه حاکمیت است؛باید خود را برای یک دوره طولانی از تحریم آماده کند!تجربه ده سال اخیر نشان داد که دولت اصولگرا در نهایت اعلام کرد برای شکستن تحریم ها باید با آمریکا مذاکره کرد و با کسب اجازه از رهبری، مذاکره با آمریکا را در عمان با ویلیام برنز معاون سیاسی وقت وزارت خارجه آمریکا شروع کرد. دولت اعتدال هم از ابتدا برای شکستن تحریم ها به حضوور آمریکا در گفت و گو ها اصرار داشت؛واقعیت این است که اصولگرا یا اصلاح طلب،اداره کشور را در دوران تحریم بسیار سخت و حتی گاهی غیر ممکن دانسته اند؛اما به هر حال در چند سال پیش رو تحریم هست و کشور هم باید اداره شود!برای اداره کشور در زمان تحریم حداقل دو اقدام واجب است؛اول اطمینان از اینکه در داخل،دشمنی ها، برای مدتی به حداقل برسد و دوم اینکه همه افرادی که پست مدیریتی دارند و معتقدند با تحریم ها نمی شود کار کرد همانند عباس آخوندی استعفا دهند و بروند! اشتباه نشود، زندگی با تحریم مورد پسند نیست!اما تحریم واقعیت هست و کشور باید اداره شود. مگر اینکه تصمیم گیران به تصمیم دیگری برسند!
ششم:خروج آمریکا از پیمان موشک های هسته ای،در کنار برگزیت، و همچنین توسعه طلبی روسیه،اروپا را در بحران فرو برده است؛خروج انگلستان از اتحادیه اروپا،شکاف بزرگی را در اتحادیه ایجاد خواهد کرد؛کشورهای باقی مانده در اتحادیه باید تن به رهبری فرانسه و آلمان بدهند؛آنان برای این رهبری آماده نیستند و کشورهای اروپای شرقی نیز از هم اکنون آمریکا را شریکی استراتژیک تر از آلمان و فرانسه می دانند! در کنار این بحران ها،افرادی چون موگرینی،مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ، آخرین ماه های حضور خود را در این پست از سر می گذراند،برخی دیگر از دولتمردان اروپایی طرفدار برجام هم در حال ترک مناصب خود هستند، در چنین صحنه آرایی،بیشینه سازی قدرت توسط حاکمیت در محیط بین الملل،از نان شب هم واجب تر است؛بیشینه سازی قدرت،فقط سخت افزاری و یا نظامی نیست؛دیپلماسی کشور را باید با پشتیبانی از داخل تقویت کرد؛قدرت نرم کشور را از انحصار سازمان هایی که هیچ برنامه ای برای کشور جز ترویج تکصدایی ندارند،خارج کرد!
هفتم:تغییر وضعیت کشور از یک کشور در حالت عادی،به یک کشور در زیر فشار تحریم، از سوی هیچکدام از نهادهای اداره کننده کشور جدی گرفته نشده است؛نمایندگان مجلس و کلیت مجلس مانند دو سال پیش رفتار می کنند،وزرای اقتصادی دولت برایشان درب بر همان پاشنه سابق می چرخد و سایر نهادهای خارج از دولت هم به بودجه و امکانات کشور مانند گوشت قربانی نگاه می کنند، که هر کدام بدون توجه به وضعیت کلان کشور،بدون اندکی تحرک،خلاقیت و نوآوری سهم بیشتری را از آن طلب می کنند!
این هفت مورد،گوشه ای از شرایط عمومی کشور،تحریم ها،برجام، اینستکس، رفتار آمریکا و اتحادیه اروپا،رویکرد گروه های داخلی و حساسیتی است که ما در این دوره به زعم نویسنده لازم است از خود بروز دهیم!