کاپیتان تیم ملی فوتبال بانوان ایران ملقب به «سارادونا» که با زدن چندصد گل در رقابت های داخلی عنوان خانم گل ایران را هم یدک می کشد، در مصاحبه ای مفصل از فوتبال بانوان در ایران، تیم ملی، شرایط مالی این رشته و خاطرات عجیبش گفته است که خواندنی است و مرور خلاصه شده آن را به شما پیشنهاد می کنیم.
به گزارش تابناک ورزشی، سارا قمی به همراه سایر ملی پوشان عزم خود را جزم کردهاند تا یک رؤیا را به حقیقت تبدیل کنند، رویایی که در سال ۲۰۱۲ به دلیل مسائل غیر فوتبالی و به دلیل حفظ حجاب اسلامی، شانس صعود به مرحله سوم رقابتهای انتخابی المپیک را از آنها گرفت. او پنج دوره خانم گل لیگ ایران شد و لقب سارادونا را از دوران حضورش در فوتسال گرفت. این کاپیتان تیم معروف ملوان در فوتبال زنان، از حرفایش علیه مسئولان پشیمان نیست و میگوید رو سیاهی به خودشان ماند و ملوان با محبوبیت بیشتری به مسابقات برگشت و چهار هزار تماشاگر در هر شرایطی تیم را تنها نمیگذارند.
تیم ملوان به یک نماد برای فوتبال زنان ایران تبدیل شده و سارا قمی، کاپیتان تیم ملی پس از دو سال بار دیگر در این تیم حضور دارد اما مشکلات مالی هنوز پابرجاست! پر افتخارترین تیم لیگ برتری زنان بار دیگر در آستانه فروپاشی قرار دارد.
جایگاه امروزم حاصل حمایت خانوادهام است
لیسانس تربیت بدنی دارم. سال ۹۰ مدرکم را گرفتم و تا به امروز نیز تصمیم دارم ارشد شرکت کنم، اما زمانش را به دست نیاوردم. جایگاهی که امروز در فوتبال دارم حاصل حمایتهای خانوادهام است. در برخی موارد واقعاً کم میآوردم، اما مادر و پدرم با صحبتهای شان مرا تشویق به ادامه کار میکردند. هیچ گاه دوست ندارم دوران دبیرستان را تکرار کنم، چون به خاطر درس خواندن باید زمان کمتری را به فوتبال اختصاص میدادم. تیم باشگاهی بارسلونا را دوست دارم و امیدوارم یک روز در این باشگاه بازی کنم.
فوتبال دختران برای مردم تهران عجیبتر از شهرستانهاست
در تهران این اتفاق بیشتر رخ میدهد که فوتبال بازی کردن خانمها عجیب است و بارها این سوال از من پرسیده شده که مگر تیم فوتبال بانوان وجود دارد اما در انزلی این گونه نیست و شناخت کاملتری از این موضوع دارند. اصلاً پشیمان نیستم و اگر هزاران بار به گذشته برگردم با توجه به تمام سختیها باز هم فوتبال را انتخاب میکنم. فاصله بین زنان و مردان همیشه وجود دارد اگر میگویند فوتبال مردان ویترین است ما پشت ویترین هستیم و دیده نمی شویم. با این قضیه کنار آمدهایم. منبع درآمد ما از فوتبال است. هیچکدام از بازیکنان شاغل نیستند چرا که زمانی برای این کار وجود ندارد. مدام در مسابقات شرکت میکنیم. ولی متأسفانه از نظر مالی شاید یک درصد قرارداد مردان برای تیم زنان هزینه نمیشود. اسم مسابقات در حقیقت لیگ حرفهای است اما در حقیقت چنین نیست.
در صورت بخشش طلبم قرار بود رضایت نامه دهند
فارغ از بازیهای فصل جدید ۱۵۳ بازی به همراه ۲۴۸ گل زده حاصل حضور من در تیم ملوان بود. نزدیک به ۳۸ میلیون تومان را بخشیدم و از تیم جدا شدم چرا که خیلی از سوی مسئولان باشگاه اذیت شدم. قرار بود در لیگ عراق شرکت کنم و نیاز به رضایت نامه باشگاه داشتم. از باشگاه شکایت کرده بودم، تمام کارهایم را انجام داده بودم و فقط منتظر دریافت رضایت نامه بودم. از مسئولان باشگاه تقاضای رضایت نامه کردم اما آنها امتناع کردند. بیان کردند تنها در یک صورت رضایت نامه را در اختیارم میگذارند که طلب خود را ببخشم! قراردادم با باشگاه به اتمام رسیده بود اما تسویه مالی صورت نگرفته بود. مجبور شدم قرارداد مالی را ببخشم تا رضایت نامه را از آنان دریافت و به تیم عراقی تحویل دهم. بدترین دوران را گذراندم. مصاحبهای را علیه مسئولان باشگاه انجام دادم و این بهانهای برای انحلال تیم ملوان شد.
سرباز تیم ملی هستم
من در تیم ملی در پست تخصصی خودم بازی نمیکنم و هافبک راست هستم. ما سرباز تیم ملی هستیم و هر تصمیمی که تیم ملی گرفته باشد آن را انجام میدهیم. صلاحدید کادر فنی این است و من نیز آن را پذیرفتهام. به سارا فکر نمیکنم و فقط به تیم ملی فکر میکنم. زمان هلنا میگفتیم فیلیپین تیم قدرتمندی نیست و آن را شکست خواهیم داد اما ۶ گل از این تیم دریافت کردیم. حال نیز با تیمهای فلسطین، فیلیپین و چین تایپه هم گروه هستیم نباید هیچکدام را دست کم بگیریم. باید از مرحله بعد صعود کنیم چرا که در صورت عدم کسب نتیجه، فوتبال را باید دیگر کنار بگذاریم.
خوابگاه بانوان به خوابگاه سوسکی معروف بود
از زمان شهرزاد مظفر، اواخر سال ۸۵-۸۶ به اردوهای ملی دعوت شدم. سال ۸۸ نیز کتایون خسرویار در کنار ایراندوست در تیم ملی حضور داشت که آن زمان به دلیل حجاب اجازه بازی به تیم ملی در مرحله دوم انتخابی المپیک داده نشد و همین باعث شد که خسرویار از عرصه بازیگری کنار برود. از سال ۸۸ در ترکیب ۱۱ نفره قرار گرفتم و اولین اعزام را تجربه کردم. شرایط تیم ملی در ابتدا بسیار سخت بود. امکانات خوبی در اختیار نداشتیم. اردوهای ملی در خوابگاه بانوان برگزار میشد. امکانات امروز را به هیچ عنوان در اختیار نداشتیم. ۱۵ روز در اردو حضور داشتیم. خوابگاه بانوان معروف به خوابگاه سوسکی بود یعنی شرایط بدی داشت. چون این رشته تازه وارد ایران شده بود، خیلی حمایت نمیشد. رشته نوپایی بود اما با عشق تمرین میکردیم. بازیکنان برای یک دست لباس تیم ملی جان میدادند. خودم زمانی که وارد فوتبال شدم هنگام خواب آرزو میکردم حتی برای یک بار که شده در اردوهای تیم ملی حضور داشته باشم و لباس تیم ملی را تن کنم.
تنها سه دوش برای ۳۰ بازیکن وجود داشت!
سال ۸۵-۸۶ که در اردو حضور داشتیم، محل اسکان خوابگاه تا غذاخوری یک فاصله زمانی ۱۵ دقیقهای بود و فقط یک پرس غذا به ما داده میشد که چون تایم رفت و برگشت به سالن غذاخوری زیاد بود غذا کاملاً هضم میشد و وقتی در خوابگاه حاضر میشدیم دوباره گرسنه بودیم (با خنده). ۳۰ بازیکن در خوابگاه حضور داشتند و تنها سه دوش وجود داشت. الان شرایط خیلی بهتر است و قابل مقایسه با آن دوران نیست. در یک سال اخیر شرایط تغییر چشمگیری داشت. قبلاً یک تا دو ماه مانده به آغاز رقابتهای بین المللی، تیم ملی بسته میشد اما الان نزدیک به حدود دو سال است که اردوهای تیم ملی به طور منظم برگزار میشود و اگر به حق بخواهم صحبت کنم صوفی زاده تلاش بسیاری برای فوتبال زنان انجام میدهد. برای اعزام شدن تیم ملی به تورنمنت هند، صوفی زاده دوندگیهای زیادی انجام داد. شاید تا آخرین لحظه بازیکنان استرس لغو سفر را داشتیم اما صوفی زاده نگذاشت این اتفاق بیفتد. خوب است که در فوتبالمان چند مدیر مانند صوفی زاده داشته باشیم که دلشان برای فوتبال بانوان بسوزد و از آن حمایت کند.
نمیتوانم با فردی مانند ایراندوست کار کنم!
ایراندوست در برخورد نخست بسیار مربی جدی ای است وقتی او را دیدم گفتم که نمیتوانم با ایران دوست ادامه دهم، من کله شق و غُد هستم و نمیتوانم با فردی مثل ایراندوست کار کنم. ایراندوست اعلام کرد که باید برای حضور در تیم ملوان تست بدهم. تست دادن برای من که مدام در استان گیلان خانم گل میشدم کمی سخت بود. هم سن کمی داشتم و هم تست دادن برایم خوشایند نبود و هم اینکه عاشق این بودم که به سمت فوتبال بروم. از ابتدا نیز به عشق فوتبال وارد فوتسال شده بودم. با خودم گفتم یا غرورم را انتخاب کنم و یا به دنبال هدفم بروم. پس از کلی کلنجار رفتن با خودم گفتم حالا که قدم در این راه گذاشتی باید تا آخر ادامه دهی. تست را دادم و ایران دوست مرا پذیرفت و این شد که از اواخر ۸۴ استارت فعالیتم را در تیم ملوان زدم و تا دو سال پیش که آن اتفاق تلخ (انحلال تیم ملوان) رخ داد از این جدا شدم. خوشبختانه امسال بار دیگر در این تیم حضور دارم.