امیدهای پنجگانه اقتصاد ۹۸، جزییات دیدار حسن روحانی با آیت الله سیستانی، تمجید از عادل، انتقاد از گلزار، حساب کشی از شرکتهای چندلایه، ائتلاف برای مبارزه با فساد، نکته الجرایز برای ونزوئلا، لندن در بن بست برگزیت، طلاق عاطفی بروکسل و لندن!، حاشیههای پررنگتر از متن جشنواره «جام جم»، بیانیه پایانی ششمین اجلاس مجلس خبرگان، کد رهگیری برای چکهای برگشتی، نتایج بازگشت ایران و عراق به معاهده ۱۹۷۵ و بابک زنجانی هنوز رکورد دار فساد از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه۲۳ اسفندماه در حالی در آخرین پنجشنبه سال ۹۷ چاپ و منتشر شد که بازتاب دیدار رئیس جمهور روحانی و آیت الله سیستانی در عراق مهمترین موضوع برجسته شده در صفحات نخست همه آنها شده است. روزنامههای امروز با چاپ تصاویری از دیدار حسن روحانی و هیأت ایرانی با آیت الله سیستانی در نجف اشرف عناوینی همچون آغوش باز نجف برای روحانی، مانور قدرت ایران و عراق مقابل امریکا، دیدار رئیسجمهور اعتدال با مرجع اعتدالی، تقدیر آیتالله از دوستان عراق، خشم آمریکا و نفوذیها از سفر پربار رئیس جمهور به عراق و ملاقات در نجف را تیتر گزارشهای خود از اولین دیدار یک رئیس جمهور ایران با مرجع پرنفوذ شیعیان آیت الله سیستانی انتخاب کرده و آن را به شکل پررنگی بازتاب دادند.
تقویت رابطه دیپلماتیک ایران و عراق و بازگشت به معاهده ۱۹۷۵ بین ایران و عراق در کنار تحلیلهایی از سفر پربار رئیس جمهور ایران به عراق همچنین موضوع یادداشتها و مقالههای بیشتر روزنامههای امروز شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چرا صدا و سیما خودزنی میکند؟
احسان سالمی در بخشی از گزارش امروز وطن امروز درباره حاشیههای پررنگتر از متن جشنواره تلویزیونی «جام جم» با عنوان خودزنی در جام جم! نوشت: شاید کمتر سازمانی در دنیا اینقدر متخصص «اقدام علیه خود» باشد که صداوسیمای ما هست؛ همچنین کمتر سازمانی در دنیا اینقدر «علیه خود» هزینه کند که صداوسیمای ما میکند و البته در دنیا سازمانی نداریم که بتواند هم برای اقدام علیه خود هزینه کند و هم از کسانی که برایشان هزینه میکند، طعنه و کنایه بشنود! سهشنبهشب پس از اختتامیه جشنواره جام جم که یکی از جدیترین اقدامات تلویزیون «علیه خود» در چند سال گذشته بود، انتقادها نسبت به نحوه داوری و ساختار این جشنواره از سوی تعدادی از مجریان و چهرههای تلویزیونی فضای رسانهای را از خود متأثر کرد.
چرا یک رسانه باید اینقدر علیه خود هزینه کند و برای هزینه کردن علیه خود اینقدر انگیزه داشته باشد و سازوکار درست کند و ستاره مربع راه بیندازد و با راه رفتن روی اعصاب ملت با زیرنویسهای مسابقه، هیچ عایدی از منظر ارتقای کیفیت و کمیت مخاطب عمومی نداشته باشد و دست آخر در کنار این همه فحش بخورد و عکس یادگاری بگیرد؟!
اما محل اشکال جشنواره جام جم کجاست؟ پیش از همه باید از اصل جشنواره به واسطه نداشتن یک سیاستگذاری مشخص و در تضاد بودن با منافع کلی سازمان صداوسیما انتقاد کرد. «تشویق» در همه رسانههای دنیا مرسوم است، اما چه نوع تشویقی، با چه سازوکاری و چه هدفی؟! تشویقی که به اختلاف میان برنامهسازان و چهرههای یک رسانه دامن بزند؟ تشویقی که بیش از رسانه به «چهرههای رسانهای» اعتبار ببخشد و از کلیت رسانه (به واسطه حواشی متعدد، ماجرای عدالت در نحوه رأیگیری، اعتراض مجریان و...) اعتبارزدایی کند؟ تشویقی که با برندسازی مجدد از چهرهها (re-branding) هزینه استفاده از آنها در آینده را چند برابر افزایش دهد؟ تشویقی که به سرخورده شدن باقی مجریان و برنامهها و برنامهسازان و بازیگران و امثالهم منجر شود؟ و سؤالات متعدد دیگر درباره این تشویق! که دقیقا هم مشخص نیست چه تعداد از مخاطبان در آن شرکت کردهاند و همین مشخص نبودن ممکن است ابهامات فراوانی را درباره ادعای تلویزیون پیرامون «درصد مخاطب» را هم زیر سؤال ببرد.
در واقع رسانه ملی در فرآیند جشنواره جام جم، به نام تشویق برنامهها و برنامهسازان پرمخاطب که عده کمی از بدنه تلویزیون هستند (در حد دو، سه مجری، چند کارگردان، چند بازیگر و دو، سه برنامهساز و...)، بخش مهمی از برنامهها و سریالها و بازیگران و کارگردانان و خلاصه بخش مهمی از سرمایههای خود را سرخورده میکند. اما چرا این اتفاق میافتد؟ چون سازوکاری که برای داوری توسط مردم و جمعآوری آرا و نظرسنجی در پیش گرفته شده، اساسا سازوکار غلطی است. در نظر نگرفتن نوع برنامهها و مخاطبان هر برنامه به نحوی که برنامه کودک و یک برنامه ترکیبی در یک دستهبندی قرار گرفتند و از طرفی بیتوجهی به میزان مخاطب هر شبکه، به نحوی که مثلا مجری پرمخاطبترین برنامه پرمخاطبترین شبکه تلویزیون باید با مجری برنامهای از شبکهای با مخاطب کمتر در یک انتخابات شرکت کنند، دقیقا چه نتیجهای از منظر افکار عمومی برای صداوسیما داشت؟ یعنی الان اگر از آقای میرباقری و مدیران پرسنوسال و باسابقه سازمان بپرسیم این «مثلا رقابت» و ایجاد ولع سخیف میان برنامههای یک سازمان (دقت کنید یک سازمان) و ایجاد دعواهای خالهزنکی درون خانواده صداوسیما، ایجاد حس برتریجویی یکی بر دیگری، زیرنویسهای اعصابخردکن، رقابت یک برنامه کودک با برنامه بزرگسال و رقابت برنامه علمی با یک برنامه ورزشی (که در نهایت با اعتراض بخش زیادی از مجریان سازمان مواجه شد) و ایجاد نارضایتی درونسازمانی میان کارکنان بخشها و برنامههای انتخاب نشده، دقیقا چه آوردهای برای صداوسیما داشت، چه پاسخی از مدیران سازمان صداوسیما خواهیم شنید؟
آیا اصولگرایان از لاریجانیها عبور کرده اند؟
روزنامه ابتکار در گزارشی با عنوان عبور اصولگرایان از لاریجانیها؟ حمله برخی از طیفهای اصولگرایی به برادران لاریجانی را موضوع قرار داد و نوشت: برادران لاریجانی از چهرههای قدرتمند در صحنه سیاسی کشور محسوب میشوند. در این میان علی لاریجانی، رئیس مجلس یکی از قدرتمندترین چهرههای لابیکننده ایران است و نفوذ بالایی بهخصوص در میان جریان اصولگرا دارد. این نفوذ به قدری زیاد بود که سال ۸۳ و وقتی احمدینژاد، ولایتی، حداد عادل، قالیباف و توکلی بنای ریاست جمهوری داشتند، نام لاریجانی از جلسات اصولگرایان بیرون آمد. اما مخالفان دولت بعد از انتخابات هیئت رئیسه مجلس، علی لاریجانی را مدیون خود خوانده و خواستار تغییر رویکرد سیاسی او شدهاند.
علی لاریجانی حدود دوازده سال است، ریاست مجلس را بر عهده دارد. او برای ریاست مجلس همه کار کرده است. از لابی گسترده با جبهه پایداری برای رقابت با عارف تا حمایت همهجانبه از درگیری نماینده سراوان، برای حفظ شان و جایگاه خود در کرسی ریاست. درواقع میتوان گفت: از بین برادران لاریجانی، علی لاریجانی از گزینههای احتمالی برای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ به شمار میرود.
اما این روزها جریان اصولگرایی به نظر میرسد حمایت تمام و کمال خود را از برادران لاریجانی دریغ میکنند. نمونه آن واکنش اصولگرایان نسبت به فضاسازیهایی است که علیه برادران لاریجانی بهخصوص علی لاریجانی در این چند سال رخ داده است. تا به امروز درصورتیکه علیه اصولگرایی سخنی مطرح میشد، حامیان این طیف سیاسی با شدت و حدت درخصوص آن موضع میگرفتند و از تریبونهای فراوانی که تحت اختیار دارند، بهره میبردند، اما برای نمونه در مورد مسائلی که طی این سالها محمود احمدینژاد در رابطه با لاریجانیها بهخصوص علی لاریجانی مطرح کرده، ما شاهد هیچ واکنشی از طرف اصولگرایان نبودیم. به نظر میرسد حامیان این طیف از حذف سیاسی علی لاریجانی نهتنها نگران نیستند بلکه استقبال هم میکنند.
رودرروییهای مکرر برخی از جریانها و افراد منتسب به جریان اصولگرایی علی لاریجانی فقط به اینها ختم نمیشود. درواقع مخالفتها با علی لاریجانی در جریان مراسم ۲۲ بهمن سال ۹۱ قم به اوج خود رسیده بود و تا همین امروز کم و بیش ادامه یافته است و میتوان گفت: اینها مانعی جدی بر سر افزایش سطح همکاریهای دو طرف است. بارها شاهد هجمههای دلواپسان علیه علی لاریجانی، رئیس مجلس بودهایم. در ۲۲ بهمن سال ۹۱ در شهر قم از او با پرتاب مُهر نماز، کفش و شعارهای تند استقبال شد.
در ادامه همین مخالفتها و برخوردهای تند برخی از جریانهای اصولگرایی در بهمنماه امسال نیز اتفاقی مشابهه قم رخ داد. قرار بود علی لاریجانی در مقام رئیس مجلس در مراسم ۲۲ بهمن در شهر کرج، سخنران مراسم باشد، اما با موضعگیری تندروها و دلواپسان کرج که با حمایتهای امام جمعه این شهر هم همراه شد، لاریجانی تصمیم گرفت از سخنرانی صرفنظر کند. شاید بتوان گفت که لاریجانی نگران تکرار اتفاقات سال ۹۱ بوده است.
چرا چنین برخوردی از سوی برخی از افراد تندرو جریان اصولگرا در مواجهه با لاریجانیها صورت میگیرد. چه شکافی بین آنها به وجود آمده است؟ آیا آنها نسبت به جریان اصولگرا تغییر موضع و یا روندی داشتهاند؟ سیدرضا اکرمی، عضو جامعه روحانیت مبارز در این رابطه به «ابتکار» گفت: نه، اصلا چنین موضوعی مبنی بر حذف و یا طرد افرادی از سوی جریان اصولگرایی مطرح نبوده و نیست. اگر انتقادی به قوه مقننه و یا ریاست مجلس وارد است در راستای اصلاح است نه تخریب.
کمالالدین سجادی، سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری نیز به «ابتکار» گفت: همیشه انتقاد به برخی نهادها درخصوص عملکردشان مطرح است، اما نباید انتقاد به یک نهاد را به نام یک شخص تلقی کرد. باید این را مورد توجه قرار دارد که انتقادات بیشتر در راستای اصلاح آن نهاد و مجموعه است، نه اینکه به معنی طرد و یا تغییر موضع نسبت به یک فرد که در راس امور آن نهاد قرار دارد، باشد.
وی با اشاره به انتقاداتی که اخیرا از سوی برخی از افراد نسبت به عملکرد قوه قضائیه مطرح شده، خاطرنشان کرد: باید توجه داشته باشیم که انتقادات منصفانه باشد به هر حال در هر کشوری مشکلات وجود دارد. منتقدان باید هم عملکردهای خوب را ببینند و هم اشکالات را، بعد در کنار انتقاد، پیشنهاد نیز داده شود. در قوه قضائیه در گذشته کارهای خوبی هم انجام شده است. اینکه به اعمال بسیاری از متخلفان در رابطه با اختلاسها، سوءاستفادهها و ایجاد اخلال در سیستم اقتصادی کشور رسیدگی شد، از عملکردهای بسیار مثبت قوه قضائیه بود. اینجا باید عملکردهای مثبت تشویق شود. انتقاد و اعتراض باید به قصد اصلاح باشد، نه تخریب. اگر قصد تخریب یک شخص و قوه باشد در چنین شرایطی که کشور از طرف دشمنان خارجی تحت فشار است به اداره هرچه بهتر کشور لطمه میزند.
پیام مهم دیدار روحانی با آیتالله سیستانی
محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم طی یادداشتی در شماره امروز ایران با موضوع قرار دادن دیدار روحانی و آیت الله سیستانی در نجف اشرف نوشت: آیتالله سیستانی از جمله شخصیتهای دوره معاصر ما است که به طور قطع به لحاظ ویژگیهای مختلف شخصی، فقهی و اجتماعی نمونه دوم و جایگزینی ندارد. بدون شک در عراق فعلی به لحاظ قدرت اجتماعی باید او را بالاتر از همه سلسله مراتب قدرت رسمی به عنوان فرد اول دانست. بسیاری از ناظران و تحلیلگران جهان عرب و منطقه نیز معترف هستند که از لحاظ توان تأثیرگذاری اوست که باید نفر اول کشور عراق شناخته شود. چه آنکه در صحنه سیاستورزی عملی هم چنین است؛ تنها در سالهای اخیر دو کنش بسیار ساده وی منتهی به دو اتفاق بزرگ در کشور عراق شد؛ اعلان جهاد ایشان علیه داعش به سرعت در عراق منتهی به تشکیل نهادی تازه، قدرتمند و مردمی به نام حشدالشعبی شد و در تحولی دیگر باز کردن گره پیچیده نخست وزیری کشور عراق و کنار رفتن نوری المالکی از قدرت نیز تنها با یک نامه ساده ایشان به حزب الدعوه این کشور میسر گردید. این همه در شرایطی است که آیتالله سیستانی در سلسله مراتب رسمی قدرت در کشور عراق هیچ جایگاهی ندارد.
سفر اخیر رئیس جمهوری اسلامی ایران به عراق اساساً سفری تاریخی و مهم بود که میشود آن را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد. سفری که بدون شک در تحولات آینده از آن و دستاوردهایش بارها یاد خواهد شد. اما در این نکته شکی نیست که نقطه عطف این سفر را باید دیدار آقای روحانی با آیتالله سیستانی عنوان کرد. دیداری که در آن نه هیچ قرارداد همکاری امضا شد، نه هیچ تفاهمنامهای منعقد گردید و نه احتمالاً هیچ موضوع جزئی از روابط دو کشور و دو ملت به بحث گذاشته شد. فی الواقع کلیت این دیدار دارای یک اهمیت سمبلیک فوقالعاده است که باعث میشود حتی اعلام انجام آن فارغ از جزئیاتش تأثیری بزرگ در پی داشته باشد.
مهمترین اثر این دیدار تعمیق اعتماد متقابل ملت عراق نسبت به روابط دوجانبه با ایران است. این اعتماد در دوره اخیر، پیشتر با توجه به نقش مهم ایران در نبرد با داعش پایهریزی شده بود. اما باید معترف بود که مشروعیتی که فعالیتهای ایران در همکاری با عراق، در پی دیدار یاد شده پیدا میکند به دلیل مشروعیت عمومی آیتالله سیستانی در تمام جامعه عراق یک مشروعیت مضاعف خواهد بود. مسأله این است که فارغ از نقشها و جایگاههای برشمرده شده، ایشان دارای ویژگی هستند که کمتر شخصیتی در عراق به عنوان کشوری با مذاهب و قومیتهای مختلف آن را دارد. این ویژگی همان معدل مقبولیت حداکثری در تمام مناطق و میان تمام مردم عراق است. اگر آقای روحانی در دیدارهای رسمی خود تصویری قوی از روابط با دولت عراق به کشورها و دول مختلف مخابره میکند، در دیدار با آیتالله سیستانی بیشتر ملت عراق و شیعیان منطقه را مخاطب پیام خود قرار داده است. مضافاً اینکه در سالهای اخیر به جز چهرههای ایرانی و چند شخصیت دیگر، کمتر شخصیت مذهبی، سیاسی و علمی غیر عراقی بوده که فرصت چنین دیداری در نجف اشرف به او داده شده باشد و این خود نیز در کنار پیامهای اجتماعی، بدون شک پیامی سیاسی نیز در بر دارد. پیامی که قوت آن را از فردای این دیدار هم مردم عراق و شیعیان منطقه درک خواهند کرد و هم رقبا و دشمنان منطقهای و فرا منطقهای جمهوری اسلامی ایران.