به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه ۱۱ اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که بازی ضد ایرانی با چاشنی هسته ای، جرم شناسی مسمومیتهای زنجیرهای دختران، سفر سیاسی گروسی به ایران و استیضاح خودرویی وزیر در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان مسمومیت سیاسی! نوشت: محرم دانستن مردم و مطرح کردن صادقانه اخبار و گزارشها برای آگاهی بخشیدن به عموم، از پایههای بسیار مهم حکمرانی قدرتمند است. برخلاف بعضی افراد که امنیت و قدرت حاکمیت را در پنهان کاری و دور نگهداشتن مردم از اخبار و آنچه در جامعه جریان دارد میدانند، هرچه مردم نسبت به آنچه در جامعه میگذرد مطلعتر باشند، به حکمرانان احساس نزدیکی و صمیمیت بیشتری خواهند کرد و از این طریق، پشتوانه مردمی نظام بیشتر و قویتر خواهد شد.
متاسفانه سالهاست که جامعه ما علیرغم برخورداری از یک نظام سیاسی مردمی و اسلامی که اقتضای ذاتی آن برخورد صادقانه با مردم و شفافیت در تمام زمینههاست، نگاه امنیتی بر همه چیز حاکم است و اخبار و اطلاعات در اختیار مردم قرار نمیگیرد. ماجرای مسمومیت دانشآموزان در مدارس قم و سپس بروجرد و چند شهر دیگر از همین قبیل موارد است. بعد از چند هفته نگرانی شدید مردم این شهرها از مسمومیت مرموز فرزندانشان به ویژه دختران در مدارس، معاون وزیر بهداشت در آغاز این هفته عامدانه بودن مسمومیت دانشآموزان مدارس قم را تایید کرد و گفت: «افرادی دوست داشتند تمامی مدارس بخصوص مدارس دخترانه تعطیل شوند.»
انتشار این خبر، به خانوادهها نوید پیدا شدن سرنخی برای شناسائی عاملان این خیانت را داد و در کشور نیز افکار عمومی تا حدودی احساس آرامش کرد و در انتظار برخورد ریشهای با خیانتکاران که به نظر میرسد فرقهای از جنس طالبان باشند ماند. آنچه در این میان بسیار عجیب است اینکه یک روز بعد از انتشار سخن این معاون وزیر بهداشت، خبر آمد که وی سخن خود درباره عمدی بودن مسمومیت دانشآموزان قمی را پس گرفته است! وی گفت: «آنچه از بنده درباره علل بیرونی این مسمومیتها و عمدی بودن آنها نقل شده، مورد تایید نیست و نقل قول دقیقی صورت نگرفته است. تحلیل علمی و طبی مسمومیتها از جمله ماهیت ویروسی و غیرمیکروبی آن در کمیته علمی صورت گرفته است، اما اینکه مسمومیتها ناشی از کدام علت بیرونی بوده و عامدانه بوده است یا خیر، بنده اطلاعی ندارم و حدس و گمانها در این باره را نیز تایید نمیکنم.» وزیر بهداشت هم گفت اظهار نظر درباره عمدی بودن این اقدام، ربطی به وزارت بهداشت ندارد.
همانطور که از نوع کلمات و جملات بکار رفته در سخن جدید معاون وزیر بهداشت کاملاً مشخص است، وی این سخن را تحت تاثیر دستور خارج از چارچوب فنی و علمی وزارت متبوع خود و براساس مصالحی که دیگران تشخیص دادهاند به زبان آورده و ناچار شده سخن قبلی خود را پس بگیرد. این، یعنی عدم شفافیت و پنهان ساختن واقعیتها از مردم. بهترین دلیل بر مصلحتی بودن سخن دوم معاون وزیر بهداشت مطلبی است که رئیس کمیته امنیت کمیسیون امور داخلی مجلس شورای اسلامی در همان روز که معاون وزیر بهداشت سخن اول خود را پس گرفت، گفته است. رئیس کمیته امنیت کمیسیون امور داخلی مجلس گفت: «از نظر بنده اتفاقات خارج از عرفی در حال رخ دادن است. به نظر میرسد پشت این مسمومیت سریالی دانشآموزان اتفاق بدی وجود دارد. کمیسیون امور داخلی و شوراها این موضوع را دنبال خواهد کرد.»
از کنار هم قرار دادن مجموع اظهار نظرها و رویدادهای مرتبط با ماجرای مسمومیت دانشآموزان قم و شهرهای دیگر، این نکته کاملاً مشخص میشود که اطلاع رسانی دقیق درباره این موضوع با شفافیت صورت نمیگیرد. این نوع برخورد با مردم است که اعتماد به حکمرانان را کاهش میدهد و فضا را برای نفوذ کلام بیگانگان و بدخواهان باز مینماید. آیا وقت آن نرسیده که در این نوع نگاه به مردم تجدید نظر شود؟! بر هیچکس پوشیده نیست که کارگزاران نظام با دستگاههای عریض و طویلی که در اختیار دارند به راحتی میتوانند ظرف چند روز عوامل مسمومیت دانشآموزان را کشف کنند و تمام ریشههای مربوط به آن را بخشکانند. اینکه بعد از هفتهها و ماهها هنوز اطلاعات روشنی در این زمینه به افکار عمومی داده نمیشود، برای مردم مفهوم خوبی ندارد. با این موضوع نباید برخورد سیاسی شود. فرقهای که دست اندرکار چنین خیانتی است اگر فوراً ریشهکن نشود و مهلت پیدا کند میتواند کشور را دچار مخاطرات جبران ناپذیری نماید.
هادی محمدی طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان فرصت جدید گروسی در سفر به تهران نوشت: روز گذشته منابع آگاه به خراسان گفتند سفر رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی قطعی شده و وی جمعه شب به وقت تهران وارد کشورمان میشود. این سفر در حالی انجام میشود که مذاکرات هستهای عملا شش ماه است که متوقف شده و در آستانه تشکیل نشست زمستانی شورای حکام آژانس در هفته آینده هستیم. گروسی در هفتههای اخیر بارها به صورت تلویحی یا صریح یا از طریق منابع رسانهای اش اشتیاق خود برای سفر به تهران را بیان کرده بود که هر بار با پاسخ منفی ایران مواجه میشد. منطق ایران روشن بود و میگفت آمدن مدیرکل باید آورده و مبنایی برای حل بن بست موجود داشته باشد و نه یک نمایش بی فایده. با این حال طرف مقابل در راستای سیاسی کاری و خروجش از عملکرد حرفهای آژانس در هفتههای اخیر همزمان با درخواستهای انجام سفر چند موضوع فنی را بهانه برای فشار به ایران قرار داد از جمله تغییر آرایش سانتریفیوژها در فردو یا غنی سازی ۸۴ درصدی و ... تا به خیال خود ایران تحت این فشارها دستها را بالا بگیرد و تسلیم خواست آژانس و پشت پرده غربی آن شود. به رغم این فضا سازی چنین اتفاقی نیفتاد و به جای آن قرار شد با حضور «آپارو» معاون پادمانی گروسی، موضوعات در گفتگو حل و فصل شود.
معاون آژانس هفته قبل به تهران آمد و در چند دور مذاکره با طرف ایرانی موضوعات ایجاد شده در هفتههای اخیر که ناشی از شیطنت و بازی سیاسی آژانس بود حل شد. چنان چه در گزارش اخیر برجامی آژانس نیز اگرچه به صورت دو پهلو، اما طوری که رضایت ایران را جلب کند، درج شد. حالا مدیرکل آژانس انرژی اتمی در حالی راهی تهران شده که بیشترین نگاهها به گزارش پادمانی اوست که در ماههای اخیر همواره با ادعاهایی درباره سه مکان در ایران که ذرات اورانیوم غنی شده کشف شده، سعی در فشار بر ایران داشت تا جایی که به عنوان عامل اصلی توقف مذاکرات هستهای امروز عنوان میشود. گروسی در چند سال اخیر نشان داده همان قدر که در گزارشهای خود در قبال ایران سیاسی کاری و غیر حرفهای گری را اعمال میکند در اجرای دیکته نوشته شده کشورهای غربی استاد است و بر همین اساس درخواست سفر به تهران از سوی او و حتی تلطیف در گزارش اخیر آژانس را میتوان پالسی از سوی اروپا و آمریکا برای رونق دادن به فضای مذاکراتی توصیف کرد، هرچند در ظاهر چنین حرفی زده نشود یا حتی افرادی همچون ندپرایس و مورا همچنان بر این طبل بکوبند که برجام در دستور کار نیست.
با این حال به نظر میرسد این فرصت جدید که از سوی تهران به مدیرکل داده شده باید از سوی آژانس و کشورهای غربی قدر دانسته شود تا اگر واقعا نگران پیشرفت خیره کننده هستهای ایران هستند با راهکاری دیپلماتیک و استفاده از ابزار دیپلماسی که تنها راه و گزینه موجود است و هیچ گزینه دیگری به غیر از آن وجود ندارد موضوع فیصله یابد و برجام احیا شود. همان طور که گزارش اخیر آژانس میگوید ذخایر غنی شده ایران ۱۸ برابر برجام است همچنین ایران ذخایر مناسبی از اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد و ۶۰ درصد دارد تا جایی که به گفته معاون وزیر دفاع آمریکا، راه ۱۲ ماهه ایران تا ساخت بمب اتم در دوران برجام امروز به ۱۲ روز رسیده است. همه این تحولات هستهای که میتواند برای طرف مقابل ایران نگران کننده باشد در یک سو و اعلام علاقه ایران به گفتگو و راه دیپلماتیک برای حل موضوع در سوی دیگر نشان دهنده یک فرصت مهم و بزرگ برای رافائل گروسی است تا این بار به دور از اقدامات غیر حرفهای که در این مدت کم از او ندیدیم به نقش بزرگ خود در حل و فصل تنش هستهای موجود بیندیشد. گروسی و تیم همراهش از آژانس میدانند که راه حلهای موضوع سه مکان ادعایی قبلا در تفاهمات انجام شده پیدا شده و اگر بخواهد و اراده سیاسی در کار باشد به سرعت قابل حل است، اما نکته مهم همان ارادهای است که ظاهرا هنوز ایجاد نشده، هرچند انجام این سفر میتواند امیدوار کننده باشد.
گروسی که شنبه شب از تهران به وین بازگردد باید گزارش پادمانی خود درباره ایران را منتشر کند، مضامین آن گزارش باید به گونهای باشد که هم بهانه به طرفهای اروپایی و آمریکا ندهد و هم راه تعامل با ایران را نبندد همچنین رفتار طرف مقابل در نشست شورای حکام، به ویژه حرکت نکردن به سمت تصویب قطعنامه جدید حتما پیام مثبتی برای تهران دارد که همچنان به فرصت دادن به دیپلماسی ادامه دهد تا توافق نهایی به دست آید. این یک بازی برد-برد برای همه است، فقط اراده سیاسی لازم دارد و دور شدن از فضاهای رسانهای موهوم پیرامون ایران و مسائل داخلی آن.
مجتبی پیرزاد طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد با عنوان تأملی بر پیروز و پیروزها ... نوشت: این چند روز فضای مدیا و رسانه لبریز از توفان خبری تاسفبار تلف شدن توله یوز ایرانی بود.
حجم غیر قابل باور و بیش از انتظار اشتراک غم، درد، اشک، عصبانیت و حسرت.
پرسشی که از خود دارم این است؛
= «چرا برخی از مردم اینقدر شدید ناراحتی و عصبانیت خود را بروز دادند؟»
= مگر در نقاط مختلف دنیا تولههای دیگری تلف نمیشوند؟! که البته بسیار اند.
در علم حیات وحش در خصوص گربهسانان، از هر ده توله، یک توله در زیست بوم به بزرگسالی میرسد.
= مجدد پرسش اینکه پس چرا اینقدر شدید واکنش نشان دادیم؟!
= به زعم بنده پیشتر در پستهای قبلیام در یادداشتی (چاپ در روزنامه آفتاب یزد و آرمان) در فوت ابتهاج عرض کردم.
ما (ملت، کشور) جامعهای همواره نگران و... شدیم (فقیر و غنی هر کدام به هر اندازه شدت و حدت) که جملگی دچار احساس خاصی در حال و آینده شده ایم. احساسی که در تار و پودمان ریشه زده.
در این احوالات، منتظر کوچکترین نشانه، علامت، تلنگری از عشق، امید و... هستیم که تمام احساسات و عقدههایمان را به واسطه خلأ و نداشتن شان، خالی کنیم.
به واقع به واسطه برآورده نشدن احساسات، عشق و عاشقانه هایمان، علایق، شکوه، عزت و عزت نفس، امید، امنیت اجتماعی، مالی، کاری و...، فورا دنبال امثال پیروز، سایه، شجریان و... هستیم.
البته که منظور بنده این نیست که این واکنشها غلط است. بلکه بجاست. اما شدت آن و گسترده واکنش عجیب و نشأت گرفته از بار سنگین و فشار روانی حاکم بر جامعهای است که منتظراند به هر نحوی و با هر علامتی، خود را خالی کنند. حال این فریادها پشت نابودی پیروزها، زیست بوم و دریاچه و یا دیگر... و یا پشت چراغ قرمزی و سبقت دلار، تورم، گرانی گوشت، مرغ، ماشین و اجاره جملگی پنهان شده، ناخودآگاه و ناخواسته با کلی ناسزا خودمان را میخواهیم آرام کنیم. حتی برای چند لحظه.
بله امروزه برخیها بهواسطهی تمامی ناکامیهای ریز و درشت که ممکن است به واسطه بیکفایتی باشد و یا تصمیمات غلط فردی که میتواند البته ترکیبی از هم نیز باشد، بسیار بهانه گیر شدیم.
چراکه متاسفانه، عامدانه یا از سر بیکفایتی که هر دو عذر بدتر از گناه است، کوچکترین امیدها و دلبستگیهایمان نیز رخت بر میبندد و ما منتظر اشارت و اتفاق بعدی هستیم.