در شرایطی که وزیر علوم عملا دستور درآمدزایی دانشگاههای دولتی را با توجه به چالشهای بودجه امسال صادر کرده، رئیس سابق دانشگاه فنی و حرفهای بر این باور است که شیوههای به کار گرفته شده برای درآمدزایی دانشگاههای دولتی در کشورمان تا همین جا هم غلط بوده اند.
به گزارش «تابناک»، دکتر مسعود شفیعی که در کارنامه اش ریاست دانشگاه فنی و حرفهای و دانشگاه جامع علمی و کاربردی کشورمان به چشم میخورد و از طرفداران جدی ایده دانشگاههای کارآفرین است، بر این باور است که «بودجههای دولتی باعث شده دانشگاهها به فکر درآمدزایی نباشند و اگر هستند هم راه درست را نمیروند.»
راه نادرستی که به باور شفیعی، شکل گیری «پردیسها و آموزشهای مجازی نتیجه آن است.» اتفاقی که میبایست به گونهای دیگر رقم میخورد تا از دانشگاههای نسل اول که اولویتشان فقط آموزش بود، به دانشگاههای نسل دوم برسیم که پژوهش را در سر لوحه امور داشتند و بعد به دانشگاههای نسل سوم برسیم که هدف از شکل گیری شان، پاسخگویی دانشگاهها به نیازهای جامعه است؛ دانشگاههای کارآفرین و نوآور یا پاسخگو و از این قبیل.
روندی که در کشورمان یا به کل طی نشد و یا به درستی و کامل طی نشد. اتفاقی که شفیعی در گفت و گویی تفصیلی با روزنامه فرهیختگان آن را تشریح کرده و توضیحاتی پیرامون چرایی آن ارائه کرده که در ادامه گزیدههایی از آن را خواهید خواند. با این ملاحظه که میتوانید متن کامل این گفتگو را در آخرین شماره روزنامه فرهیختگان در سال ۹۷ مطالعه کنید.
در اساسنامه دانشگاههای ما تربیت دانشجو نوشته شده است که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی هم هست. یعنی دانشگاه، دانشجو تربیت میکند، یعنی انتشار علم میدهد و مقداری هم ممکن است تولید علم کند که این همان پژوهش است. در این مدل، دانشجو تربیت میکند، مرزهای دانش را جلو میبرد و میانرشتهایها را مطرح میکند. مثلا مهندسی برق فقط با یک گرایش قدرت و الکترونیک بود؛ امروز مخابرات، مهندسی پزشکی و میانرشتهایها مثل سیستم و مکاترونیک و از این قبیل هم داریم.
این چیزی بوده که برای دانشگاه متصور بودهاند، یعنی دانشگاه نمیتواند نیروی خاص تربیت کند. اگر بخواهد نیروی خاص تربیت کند باید دانشگاه خاص داشته باشیم، مثلا دانشگاهها در ایران کنار وزارتخانهها تاسیس شد مثل دانشگاه نفت، مخابرات، آب، برق و.... یکسری تفکرات دیگری هم هست که اگر فقط نیرو تربیت کنیم و به بازار کار و اشتغال توجه نکنیم مشکلساز میشود و این حرف هم درست بود و در نتیجه دانشگاهها به چند دسته تقسیم شدند.
اما دانشگاه صنعتی شریف که باید کار خاصی کند، فرقش با دانشگاه تهران که دانشگاه جامعی است، چیست؟ فرقش با دانشگاه علمی کاربردی و با دانشگاه پیامنور چیست؟ این امر منوط به این است که ماموریت دانشگاهها مشخص شود.
در جلسهای که درگذشته با مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی داشتم، مرحوم آیتالله رفسنجانی بیان کردند که ما دانشگاه آزاد اسلامی راه انداختیم برای اینکه تعداد مراکز آموزش عالی کم بود و جوانها به خارج از کشور میرفتند. اخیرا به دوستان گفتم این مربوط به ۲۰ سال قبل بود؛ امروز باید مأموریت تغییر کند و متحول شود. یک موقعی بحث بر سر این بود که دانشگاه آزاد اسلامی فقط لیسانس داشته باشد، کاردانی هم قرار شد بعدا راه بیفتد.
نکتهام این است که دانشگاهها هرکدام باید کار خودشان را انجام دهند. معتقدم دانشگاه مهارتی جایش در فنی حرفهای و علمی کاربردی است، یعنی آنها باید تکنسین تربیت کنند. به هر حال اتفاقی که باید بیفتد این است که دانشگاهها باید جایگاه خود را پیدا کنند. صنایع ما هم دستهبندی میشوند. ما صنایع بزرگ، متوسط و کوچک داریم، اما استراتژی توسعه صنعتیمان چیست؟ چه صنایعی را میخواهیم تقویت کنیم؟
پاسخ واقعی این است که صنعت و دانشگاه لازم و ملزوم همدیگر هستند، چون دانشگاه محل دانش است و این دانش که بعضا هم جدید خواهد بود، باید برای صنعت باشد و صنعت از دانش دانشگاه استفاده کند. از تحقیقات دانشگاه استفاده و آن را به فناوری تبدیل کند و فناوری به صنعت و صنعت به تولید منجر شود و درنهایت تولید به محصول و درآمد منجر شود. یعنی یک فرآیند است.
از طرف دیگر دانشگاه باید از صنعت استفاده کند. صنعت صاحب تکنولوژی میشود حالا خود خلق کرده یا خریده یا مونتاژ است باید دانشگاه با تکنولوژیهای روز آشنا شود. یکی از گیرهای ما این است که توجهی به R&D نمیکنیم. پول برای تحقیقات میگذاریم، ولی درست استفاده نمیکنیم. علتش این است GDP ما از فروش نفت میآید و از فناوری نیامده که خرج خودش کنیم.
دانشجوی دانشگاه امیرکبیر که ۳۰ سال قبل فارغالتحصیل شده اگر علمش را بهروز نکرده باشد چیزی بلد نیست. استاد دانشگاه هم اگر در صنعت تردد نکند و تکنولوژی و نیازهایش را نبیند، نمیتواند کمک کند. بازار و صنعت ما وقت این را ندارد که R&D استفاده کند. مدیرعامل یکی از این شرکتهای خودروسازی بود که به او گفتند چرا دنبال نوآوری نمیروی؟ گفته بود وقتی من این همه مشتری دارم که خودرویم را پیشفروش میکنم دیگر برای چه دنبال این بحثها بروم؟
سیستم طوری شده که اصل رقابتپذیری از بین رفته است. ما باید برویم دنبال اقتصاد مقاومتی و دانشبنیان؛ همانگونه که مقام معظم رهبری گفتند. آن وقت بسیاری از مسائل حل میشود. نظام اقتصادی ما بسته عمل کرده، بنابراین نمیتواند خودش را کنترل کند. بدون دانش نمیتوان تصمیمگیری کرد. باید فلسفه وجودی ارتباط صنعت و دانشگاه شکل بگیرد. اگر ما میخواهیم به لحاظ اقتصادی رشد کنیم باید این اتفاق بیفتد.
علم ما اگر رشد کند و شاخصهای ما بالا رود روش درست را پیش میگیریم. کمااینکه ما الان در رتبه، ۱۶، ۱۷ جهان هستیم، اول و دوم منطقهایم. اما در پنج سال اخیر وضع اقتصادی ما بهتر شده است؟ منِ شهروند ایرانی میبینم که رفاهم بیشتر شده؟ برای چی؟ برای اینکه ما مقالاتی که چاپ میکنیم را نرفتیم ثبت و اختراع کنیم تا تبدیل به فناوری و صنعت شود و تاثیر در اقتصاد ما بگذارد. افزایش تعداد مقالات خوب است، ولی کافی نیست.
خیلی جالب است که در کشور ما یک متولی قوی وجود ندارد، از آن طرف کلی مسئولان موازی وجود دارند. در آمریکا یک نهادی است به نام NSF که متولی این امور است. ما یک صندوق حمایت از پژوهشگران داریم که باید کلاننگری کند و طرحهای بزرگ انجام دهد. میبینید که پروژههای کوچک میدهد. مشکل این است که متولی ندارد، ولی در عین حال متولیان زیادی دارد؛ این ضد و نقیض وضع ماست.
ببینید استراتژی توسعه صنعتی ما چیست؟ ما همه چیز را با هم میخواهیم. ایرباس را هفت کشور با هم میسازند و ماهواره را کشورها در ارتباط با هم میسازند، ولی ما میخواهیم همهچیز را خودمان بسازیم نمیشود. زمانی میگفتند خودکفایی صنعتی استراتژی ماست، بعد گفتند، چون از علم بقیه استفاده نمیشود، توسعه صادرات استراتژی ماست.
حالا کشورهای مختلف هرکدام یک چیز انتخاب میکند. مثلا چین میگوید سرمایهگذاری خارجی یعنی اقتصادی آزاد، ولی در سیاست بسته عمل میکند. استراتژی ما چیست؟ اولویت تحقیقاتی ما چیست؟ کجا باید این امور را بگوید؟ از نوآوری صحبت میکنیم. خب مسئول نوآوری در کشور ما کجاست؟
در رابطه با دانشگاهها هر کشور نظام خاص خودش را دارد. مثلا در آمریکا، کانادا، استرالیا، فرانسه و انگلیس بیشتر دانشجو تربیت میکنند بعد میگویند؛ وظیفه صنعت این است که در ۶ ماه کارآموزی کند و چیز یادش دهد. در آلمان و اتریش دانشجو، یک سال دانشگاه است و یک سال در صنعت است. یعنی آن دانشگاهها دکتری نمیتوانند بدهند. ما چطور؟ ماموریت دانشگاه ما چیست؟
دانشگاه علم و صنعت تکنسین پرور بودند، اما امروز توسعه یافتند. امروز کجا باید این کار را بکند؟ فنی و حرفهای. ما تصمیمات درستی میگیریم. ولی چون درست اجرا نمیکنیم خراب میشود. علمی کاربردی برای چی تاسیس شد؟ برای اینکه کسانی که کار میکنند و میخواهند ارتقا پیدا کنند. درجوار صنعت هم درس بخوانند و هم کار کنند. خیلی تقلبها رخ داد.
ببینید یک موسسه دانشگاه زده، اما اصلا اجازه نمیدهد کارکنان به آن دانشگاه بروند، اصولا بنا بوده کارکنان آنجا بروند درس بخوانند و کار کنند. اصلا آنها نیستند و کسان دیگری آمدند. تبدیل به درآمدزایی شده است. دانشگاه پیام نور که بنا بوده برای کسانی که سر کار میروند یا زنهای خانهدار باشد؛ امروز دکتری میدهد، هیچ کس هم گردن نمیگیرد؛ معلوم نیست چه کسی این کارها را کرده است.
امروز چهار میلیون دانشجو داریم. دیگر معنی ندارد هر کسی برای خودش دانشگاه داشته باشد. خب همان جا تربیت کنند، دستگاههای آنجا را کار کند. ضمن اینکه آن دانشگاهها که شکل گرفت قرار بود کاربردی تربیت کند. ولی دیدیم کتابها، سرفصلها و قوانین همان است. اساتید همانها. یعنی درست عمل نشد. دانشگاهها کنار وزارتخانهها یک زمانی درست بود. امروز به نظر من درست نیست.
ولی میبینید مقاومت میکنند و رها نمیکنند. چرا؟ بررسی که میکنید میبینید بعضی اوقات میخواهند قلابی مدرگ بگیرند. محل درآمدزایی بشود. ببینید ما سیاسی نیستیم، ولی در دولت قبل گفتند دکتری پژوهشمحور یعنی افرادی که در صنعت کار میکردند دکتری هم بتوانند بخوانند. بعد اینقدر از اینطرف و آنطرف افراد متفرقه معرفی شدند تا جلوی آن را بستند. باعث شد جلوی یک کار خوب، چون درست اجرا نشده، گرفته شود.
وقتی در نظام ما دانشگاهها موظفند دانشجو را مجانی تربیت کنند، باید هزینه کنند. خب هزینه اینها را چه کسی باید بدهد؟ بله یکموقع هست که میگویند دولت پول نمیدهد، خودت شهریه بگیر. البته درست است که بهخاطر مشکلات معیشتی اگر یک بچه از طبس بخواهد پول خوابگاه هم بدهد نمیتواند بیاید تهران. نیامدیم یک شکلی حلش کنیم. خب اگر برنامه این است اعلام کنند که دانشگاهها شهریه بگیرند. از طرف دیگر وقتی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری شکل گرفت و دانشگاهها هیاتامنایی شد، خب اجازه دهند هیاتامنا تصمیم بگیرد.
شاید آقای شفیعی تصمیم بگیرد که ۵۰ میلیون به ایشان بدهد. وقتی دست و پایش را بستیم میگوییم همه یکجور. استادیار پایه ۳۳ و پایه ۱۲ هر دو تا یکجور در تهران. خب این چه انگیزهای دارد؟ ما وقتی میگوییم دولت، دانشگاه، صنعت، یعنی وقتی این سه حوزه که با هم جدال میکنند باید دوست شوند.
درمورد توزیع بودجه حرف درستی است. درست انجام نمیشود. گفته میشود چندتا دانشجو داریم نفری اینقدر. اگر انتظار داریم دانشگاه امیرکبیر برتر باشد باید به آن بیشتر بدهیم یا اجازه دهیم خودش بگیرد. تازه در کشورهای پیشرفته مثلا هاروارد ۶۰ درصد درآمد آن از وقف است. خب خیریه اینجا دولت و آنجا شخص است. یعنی نمیشود فقط با پول تحقیقات دانشگاه را چرخاند. دولت باید کمک کند، ولی نباید بدعادت کند.
برای چه تحصیلات تکمیلی و دکتری زیر سوال رفته؟ معاون آموزشی وزارت علوم میگوید صدهزار دانشجوی دکتری داریم نهایتا پنجهزارتای آنها میتوانیم استفاده کنیم. برای اینکه از اول غلط فرض کرده هرکس از دانشگاه فارغالتحصیل شود باید بیاید دانشگاهها در حالی که خیلیها میآیند در صنعت. بله، ولی باید برای صنعت درست تربیت شود.
دانشگاه صنعتی سهند تبریز تشکیل میشود که به صنایع آنجا کمک کند بعد دکتری میگیرد، مقاله میدهد. در اجرا اشتباه میرویم. بعضی چیزها هم فرهنگی است یعنی تا مدرکگرایی را در ایران حل نکنی تا زمانی که خواستگاری بروی دکتر باشی بهت دختر بدهند، ولی اگر تکنسین باشی ندهند. معنیاش این است که اعتبار علم را بر مهارت نمیبینند بلکه در مدرک میبینند. باید حل شود.
اخیرا از وزارت علوم نامه آمده که ۴۰ ساعت اعضای هیاتعلمی باید سر کار در دانشگاه باشند. خب من شنبه تا چهارشنبه صبح تا ساعت چهار بعدازظهر باید بیایم در دانشگاه. من کی بروم در صنعت؟ چرا نمیآییم چارچوبی تعریف کنیم و خروجی را ببینیم. علم و فناوری با یکسری آییننامه از بالا به پایین پیشرفت نمیکند باید انگیزه باشد. باید عشق باشد.