«علی شکوری راد» فعال سیاسی اصلاح طلب می گوید: الان هم برخی جریانها که من نمیگویم لزوماً جنگطلب هستند اما ایران را به مسیری میبرند که نهایتش جنگ است و ریسک سنگینی را به کشور تحمیل میکنند. الان ما با کمک برجام توانستهایم اجماع جهانی را که یک بار در سال 1376 توسط دولت اصلاحات با طرح ایده گفتوگوی تمدنها شکسته شده بود را باردیگر بشکنیم و سایه جنگ را از سر ایران دور کنیم. طبیعی است که جنگ طلبان دنیا در امریکا و اسرائیل از این موضوع ناراحت باشند و برای خنثی کردنش تلاش کنند.
به گزارش «تابناک»، دبیر کل حزب اتحاد ملت عنوان کرده است: ایران؛ وطنی که این روزها مشکلات متعددی پیش روی مردمش قرار دارد و با این حال همچنان جانهای بسیاری برای اعتلا و استواریاش در جهان آماده از خود گذشتن اند. او گفته که در سرزمین ایران همواره یکتاپرستی بوده و هرگز بتپرستی رواج نداشته است. در این سرزمین اگرچه اشکالی از رابطه ارباب و رعیتی وجود داشته اما هیچ گاه بردهداری وجود نداشته است.
آنچه در ادامه می خوانید، گفت و گوی نوروزی ویژه نامه روزنامه ایران با علی شکوری راد، از فعالان سیاسی اصلاحطلب و دبیرکل حزب اتحاد ملی درباره ایران و تعلق خاطر به وطن است:
احساسی که نسبت به ایران دارید از چه مبنایی ریشه میگیرد آیا یک حس صرفاً ملیگرایانه و ناسیونالیستی است یا دلایل دیگری برای دوست داشتن ایران و دلبستگی به آن در شما وجود دارد؟
آنچه برای من تعلق خاطر به این وطن ایجاد میکند، پیشینهای مشترک است که در این سرزمین وجود داشته است. در این سرزمین دو انقلاب رخ داده است؛ انقلاب مشروطه که دستاوردهای خاص خود را داشت و انقلاب اسلامی که سبب نوعی همبستگی ملی شد. این خاصیت برخی حوادث مهم تاریخی است که نوعی همدلی میان مردم یک سرزمین ایجاد میکند و از آن علقهای برای آینده میسازد. تا دلبستگی جدیدی پدید نیامده و جایگزین قبلی نشده است، دلبستگی برآمده از آن حادثه تاریخی همچنان برقرار است.
بر همین اساس برای من که در زمان پیروزی انقلاب اسلامی 17 سال داشتم، معنای ایران با معنای انقلاب اسلامی نزدیکی زیادی دارد. یعنی در واقع ایران هویت مشترکی است که در این مرز بعد از انقلاب شکل گرفت و معنا و مفهوم جدیدی را ایجاد کرد که از آن عنوان نظام جمهوری اسلامی تلقی میشود. یعنی در این سرزمین اتفاقی افتاد که بر اساس آن مردم به حداکثر همدلی رسیدند. این اتفاق هم باعث قوام مجدد این ملیت جغرافیایی شد و هم یک سرفصل جدیدی از تاریخ را برای آن ایجاد کرد. حاصل آن رخداد بزرگ در این سرزمین نظام جمهوری اسلامی است. بر همین اساس نظام جمهوری اسلامی در نظر من کاملاً در پیوند با این مفهوم وطن است. اینکه در مفهوم وطن این گونه طرح موضوع میکنم در حالی است که میدانم برای بعضیها به این دلیل که علقه مربوط به انقلاب اسلامی را از دست دادهاند، وطن شاید معنای متفاوتی دارد.
میدانیم که تنوع قومی و مذهبی یکی از واقعیتهای تاریخی ایران بوده و هست. چه میشود که برخی این واقعیت را فرصت ارزیابی میکنند و عدهای دیگر آن را تهدید میدانند و گمان دارند که کوچکترین خلل در اعمال قدرت امنیتی و نظامی میتواند از این حیث بحرانزا باشد؟
برای من به عنوان یک ایرانی یک سری افتخارات وجود دارد که این افتخارات موجب میشود تعلق من به این هویت افزایش پیدا کند و غلیظ تر شود. در سرزمین ایران همواره یکتاپرستی بوده و هرگز بتپرستی رواج نداشته است. در این سرزمین اگرچه اشکالی از رابطه ارباب و رعیتی وجود داشته اما هیچ گاه بردهداری وجود نداشته است. حتی براساس اسناد، تخت جمشید توسط کارگرانی ساخته شده است که برای زحمتشان دستمزد میگرفتند و بیگاری نمیدادند. افتخار سوم این است که در این سرزمین به رغم تنوع قومی هیچ گاه جنگهای مذهبی، قومی و درون ملی رخ نداده است. اگرچه گاه در ادوار مختلف سابقه داشته است که دولت مرکزی به یک قوم سخت گرفته باشد. افتخار دیگر این است که کشور ما هیچ گاه مستعمره کشور دیگری نبوده است و اگر هم گاهی به تصرف درآمده اما هویت ملی و تاریخی خود را از دست نداده است. اینها از جمله چیزهایی است که ما به عنوان ایرانی به آن افتخار میکنیم و از اینکه ایرانی هستیم، به خود میبالیم.
بنابراین در پاسخ به آنچه درباره تنوع قومی و مذهبی مطرح کردید باید بگویم این تنوعها هیچ گاه در ایران مایه تهدید نبودهاند. به رغم فراز و فرودهایی که وجود داشته، همزیستی مسالمت آمیز در ایران که گفته میشود سنگ بنای آن را کوروش گذاشته، همیشه وجود داشته است. پس تنوع قومی تا به حال تهدید نبوده و از این پس هم تهدیدی جدی نیست و تجربه تاریخی نشان داده است که این تنوع نمیتواند سبب تجزیه ایران باشد.
در این مقطع از تاریخ برای ایران چه باید کرد؟
اولین کاری که ما آن را از سال 92 و حتی از سال 76 ضروری دانسته و میدانیم، این بوده که ایران وارد جنگی جدید نشود. ما تجربه جنگ 8 ساله را داشتیم که ملت برای آن سنگ تمام گذاشتند. اما جنگ خسارتهایی داشت که هنوز تبعاتش ادامه دارد. البته تردیدی نیست که اگر جنگ به ما تحمیل شود باید از کشورمان دفاع کنیم اما نباید با غفلت خودمان، ایران را در معرض یک جنگ فرساینده دیگر قرار دهیم. بنابراین در مناسبات جهانی ضمن اینکه باید از هویت و حقوقمان دفاع کنیم؛ ضروری است از قرار گرفتن در مسیری که منتهی به جنگ میشود جلوگیری کنیم. برای این منظور باید بتوانیم مناسباتمان را در عرصه بینالملل تنظیم کنیم.
یکی از دستاوردهای دولت حاضر در توافق برجام همین بود که ایران را از قرار گرفتن در معرض یک جنگ دیگر دور کرد. برخی به این دستاورد توجه نمیکنند. «نعمتان مجهولتان، الصحة و الامان». تا زمانی که درگیر جنگ نشده باشید، نمیتوانید ارزش صلح و امنیت را آن طور که باید و شاید متوجه بشوید. الان هم برخی جریانها که من نمیگویم لزوماً جنگطلب هستند اما ایران را به مسیری میبرند که نهایتش جنگ است و ریسک سنگینی را به کشور تحمیل میکنند. الان ما با کمک برجام توانستهایم اجماع جهانی را که یک بار در سال 1376 توسط دولت اصلاحات با طرح ایده گفتوگوی تمدنها شکسته شده بود را باردیگر بشکنیم و سایه جنگ را از سر ایران دور کنیم. طبیعی است که جنگ طلبان دنیا در امریکا و اسرائیل از این موضوع ناراحت باشند و برای خنثی کردنش تلاش کنند اما متأسفانه عدهای هم در داخل کشور آتش بیار همان معرکه شدهاند. بنابراین اولین کار برای ایران، رفع خطر جنگ است. دومین اقدام ضروری برای ایران ارائه تصویری درست از این سرزمین و مردم آن به جهان است. این تصویر باید تصویری باشد که مردم جهان احساس کنند که در ایران پیوستگی میان دولت و مردم وجود دارد و کشور بر اساس خواست مردم اداره میشود.
اقدام مهم و ضروری دیگر ایجاد حس رضایتمندی در مردم است. باید ببینیم مطالبات مردم چیست، الان متأسفانه به دلیل چالشهای بی موردی که در کشور پیش آمده است با وجود همه امکانات موجود و کارهایی که صورت گرفته میزان رضایتمندی مردم خیلی پایین است. فرصتها، امکانات و دستاوردها قاعدتاً باید رضایتمندی بیشتری ایجاد میکرد اما میزان رضایتمندی مردم در حد آنها نیست و بسیار پایین است. این مسألهای است که بیشتر ناشی از بی توجهی و سوء عملکرد مسئولان و چالشهای پیش آمده در عرصه سیاسی است که موجب پدید آمدن اجماع مرکب در مورد ناکارآمدی نظام سیاسی و مسئولان شده است. یعنی متأسفانه طیفهای سیاسی مختلف کشور چنان یکدیگر را تخریب کردهاند که الان از دید مردم همهشان خراب هستند. بخشی از این خرابی واقعیت است اما بیش از حد واقعیتی که وجود دارد حس میشود. همان طور که فقر در جامعه واقعیت است اما بیش از واقعیتش حس میشود. این خسران عظیمی است که باید آن را جبران کرد.