شرایط کشور به دنبال تلاش های چند سال اخیر آمریکایی ها برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی از حیث اقتصادی پرنوسان بوده است؛ روندی که تلاش شده از آن برای دور کردن مردم از حاکمیت و گروه های سیاسی از یکدیگر بهره گرفته شود و در نتیجه این روند بزرگ ترین ضربه را به منافع ملی و عمومی مردم ایران وارد کنند. این آسیب بزرگی است که مهمترین اقدام و رویکرد در مقابل آن باید فراگیر شدن وحدت و توجه به خیر و منفعت عمومی باشد.
«عباس عبدی»، تحلیلگر و روزنامه نگار اصلاح طلب در همین زمینه به پنج پرسش خبرنگار «تابناک» درباره چگونگی اجماع همه گروه های سیاسی پیرامون منافع ملی، چیستی منفعت ملی ایران، متولیان منافع ملی، امکان انتشار سند امنیت و منافع ملی ایران با اجماع نهادهای انتصابی و انتخابی و گفت و گو برای رسیدن به یک چهارچوب اجماعی برای منافع ملی پاسخ داده است.
آنچه در ادامه می خوانید، پاسخ «عباس عبدی» به پرسش های خبرنگار «تابناک» است.
1- سازماندهی برای اجماع همه گروه ها حول محور منافع ملی و خیر عمومی در این شرایط تا چه اندازه لازم است؟
خیر عمومی و منافع ملی، موضوعی تاکتیکی و تعریف شده نیستند که بشود برای تحقق آن سازماندهی یا نشست و گروه ها را پیرامون آن جمع کرد. در واقع این نزدیکی گروه ها به یکدیگر است که چنین مفهومی را شکل می دهد، نه اینکه این مفهوم پیشتر وجود دارد و حالا ما باید بنشینیم و گروه ها و آدم ها را برای پذیرش آن سازماندهی کنیم. مثل این نیست که بگوییم می خواهیم به مقصد معینی برویم و حالا بیاییم و سازماندهی کنیم و ببینیم که چگونه می شود این سفر را برویم؟ باید گفت وگو کنیم تا مقصد روشن شود.
خود نیروها و گروه ها هنگامی که با هم متحد بشوند، آنچه خواستشان هست و درباره آن به تفاهم می رسند؛ همان خواست ملی، خیر عمومی و منافع ملی و مقصد است. در حقیقت چیزی پیش از این اراده و خواست عمومی به نام منافع ملی وجود ندارد که نیروها و افراد را بخواهیم حول آن سازماندهی کنیم.
2- شما تا چه اندازه با این صحبت موافقید که بالاخره باید مشخص بشود منفعت ملی ایران چیست؟
همانگونه که عرض کردم، منافع ملی واقعیتی چنان آشکار ندارد که ما پیش بینی شده بگوییم تعریف آن چنین است. مثل تعریف تب نیست که اگر از 37 بالاتر باشد، معنایش تب است و یا پایین تر باشد، مشکل دیگری ایجاد می کند. اجازه بدهید با ذکر یک نمونه بیشتر توضیح بدهم. شما قطعنامه 598 یا برجام را در نظر بگیرید. قبل از پذیرش قطعنامه همه میتوانستند استدلال بکنند که منافع ملی ما اقتضا می کند جنگ را ادامه بدهیم، بعد از پذیرش قطعنامه هم استدلال کنند که منافع ملی ما ایجاب می کرد که قطعنامه را بپذیریم. این نحوه بیان کشیدن خط دور نقطه اصابت تیر است.
در مورد برجام هم همین قضیه وجود دارد. چیزی به عنوان منافع ملی و به این صورت پیشینی و تعریف شده وجود ندارد. آنچه وجود دارد این است که اگر همه افراد و همه ملت در یک قالب و با یک هدف مشترک و در کنار هم تعریف شوند، تعلقات مشترکشان را می توان منافع ملی خواند. به این دلیل که می بینید وقتی کشورها وارد جنگ می شوند، چپ و راست در هر کشور می روند و در کنار هم علیه دشمن مشترک میجنگند، چون دیگر اینجا چپ و راست معنایی ندارد، بلکه هدف تأمین امنیت کشور و حفظ تمامیت ارضی است لذا هر دو گروه علیرغم وجود اختلافات کنار هم قرار گرفته و علیه دشمن می جنگند.
این معنایش این است که مردم فارغ از این که سوسیالیست، لیبرال، چپ، راست، مذهبی و غیر مذهبی باشند، یک هویت و امنیت مشترکی دارند که درکشان از آن هویت و منافع مشترک همان منافع ملی است.
3- چه کسانی متولی تعیین منافع ملی اند؟
یک وقتی منظورتان مراجع رسمی کشور است که این را قانون مشخص کرده است. علیرغم اینکه قانون مرجع این کار را مشخص کرده، به نظرم مراجع رسمی و متصدیان امر نمیتوانند بدون نکاتی که در پاسخهای قبل به آن اشاره شد، تصمیم بگیرند. آنها می توانند هر تصمیمی خواستند بگیرند، اما اگر این تصمیمات متضمن وحدت نظر عمومی کشور و اشتراک نظر اکثریت قاطع مردم نباشد، آن تصمیم علیرغم اینکه قانونی است، متضمن منافع عمومی و ملی کشور نیست.
شورای عالی امنیت ملی، نهاد سران قوا و هر جای دیگری که قانون به آنها اختیار داده می توانند تصمیم بگیرند، مشکلی هم ندارند. آنها تصمیمشان را بگیرند، ولی این تصمیم لزوما تأمین کننده منافع ملی نیست، مگر اینکه همسو با خواست عمومی باشد. آنها نمی توانند بگویند ما هر تصمیمی گرفتیم، ملت باید از آن تبعیت کنند. به نظرم ملت نیز باید به آن تصمیم برسد تا با آن همدلی و همراهی کند. نهایتا یک نهاد و مرجع رسمی هم آن تصمیم را خواهد گرفت، ولی بنیان اساسی آن تصمیم، وحدت و همدلی است که در کلیت مردم و جامعه وجود دارد.
ما هیچ گاه نمی توانیم با منشعب کردن، تجزیه و گروه گروه کردن مردم که طی آن یک عده را تحویل بگیریم، عده ای دیگر را تحویل نگیریم، بخشی از مردم را درست و انقلابی بدانیم، بخشی دیگر را چنین تصور نکنیم، عده ای را در حکومت راه بدهیم و عده ای دیگر را نه و عده ای را به صفت افکار و عقایدشان تأیید صلاحیت و عده ای دیگر را رد صلاحیت کنیم، به مفهوم درستی از منافع ملی برسیم، چون مفهوم ملی شکل نمیگیرد.
4- آیا می شود سند امنیت و منافع ملی ایران با اجماع نهادهای انتصابی و انتخابی منتشر شود؟
به میزانی که نهادهای انتصابی و انتخابی بازتاب دهنده خواست مردم هستند، می توانند این کار را بکنند، ولی به میزانی که از این خواست عمومی دورند و در واقع مردم و خواست عمومی را نمایندگی نمی کنند، چه چیزی می خواهند بنویسند؟ مثلا اگر مجلس چیزی را در این مورد تصویب کند، اآیا شما به صرف این که مصوبه مجلس است، می پذیرید؟ بعد از آن تازه تصویب کنند، چه کسی و چطوری آن را اجرا می کند؟ هر طور خواستند اجرا می کنند. اگر این فرض سؤال درست بود که همه نهادها دارند، کار خود را انجام می دهند و بنابراین، موضوعی برای بحث نمی ماند.
اینکه شما دارید درباره این موضوع بحث می کنید، حتما یک جای کار آن گیر دارد و تا وقتی که این گیر وجود دارد، حتما باید به آن بپردازیم. گیر ما در صلاحیت حقوقی مراجع رسمی و نهادها نیست که آیا می توانند امنیت ملی و منفعت ملی را تعیین کنند یا نمی توانند یا اینکه این کار را کرده اند یا نکرده اند. مشکل این است که این تصمیمات بازتاب دهنده خواست و اراده عمومی نیستند و جامعه در شکلگیری آن نقش کافی نداشته است.
الان ما هم که کنشگر سیاسی هستیم، سابقه داریم و سنی از ما گذشته است، اصلا نمی دانیم پایه تصمیمات کلانی که امروز در مملکت گرفته می شود، چیست؟ چطور شما می توانید مردمی را که به نسبت اطلاع کمتری دارند و حضورشان پیرامون این موضوعات حاشیهایتر است را قانع کنید که ما بر اساس منافع ملی چنین تصمیمی گرفته ایم. اصلا بسیاری از مردم قبول ندارند این حرف را.
5- آیا نمی شود با گفت وگو بین این نهادها به چهارچوبی اجماعی در این زمینه رسید؟
اولا نهادهای حکومتی که نیاز نیست با خودشان گفت و گو کنند، چون ضوابط و اختیاراتشان مشخص است. آنچه باید انجام بشود، گفت و گو در عرصه عمومی است؛ اما هیچ گفت و گویی بدون پیش فرض شکل نمی گیرد. شما تا پیش فرض های اساسی نداشته باشید نمی توانید گفت و گو کنید. این پیش فرض ها هم باید قبل از گفت و گو تعیین تکلیف بشود.
مهمترین پیش فرض ها این است که همه شهروندان ایران یعنی هر کسی که شناسنامه ایرانی دارد، تابعیت ایرانی دارد، یک شهروند کامل است با حقوق مساوی و از همه حقوق برخوردار است و هیچ چیزی نمی تواند او را از حق مساوی که برای همه وجود دارد، محروم کند. اگر این پیش فرض را نپذیرید، شما با چه چیزی می خواهید صحبت کنید؟ بنده و طرف مقابلی که می خواهیم با هم گفت وگو کنیم باید ابتدا برابر حقوق شناخته شویم، والا آن که خود را برتر میبیند، می گوید از این فرد ابتدا 100 امتیاز کسر می کنیم تا تازه بیاید و بنشیند و صحبت کند و مسابقه دهد.
همه باید از حقوق برابر و مساوی برخوردار باشند تا بتواند چیزی به نام ملی شکل بگیرد. ببینید نظامهای دنیای جدید بر پایه دولت ـ ملت ها قرار دارند. شما وقتی می گویید منافع ملی، معنایش این است که قبل از اینکه واژه ملی را به کار ببرید، باید مفهوم و مصداق ملتش را تعیین تکلیف کرد. وقتی شما ملت را به کار می برید، هیچ تمایزی وجود ندارد. یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربع مساحت و مرزهای مشخص ایران و نیز قواعد مشخص در تابعیت ما برای تعیین ایرانی بودن است که بدانیم چه کسی ایرانی هست و چه کسی ایرانی نیست. این یعنی ملی، لذا اینها هستند که منافع ملی، امنیت ملی یا مفهوم امنیت ملی شان را تعیین و مشخص می کنند.
در صورت محقق شدن چنین موضوعی، می توانند به راحتی کنار یکدیگر بنشینند و با این پیش فرض که همه یکسان و برابر هستند، گفت و گو کرده و چهارچوب این منافع را مشخص کنند. در غیر این صورت گفتوگو بین نهادهای رسمی، مسأله اصلی ما نیست و در حقیقت وقت تلف کردن است.