شاهرخ ظهیری، 22 فروردین 98 از دنیا رفت. مرور زندگینامه او نشان میدهد که او برای به دست آوردن عنوان پدر صنایع غذایی ایران راهی طولانی و سخت پیموده است. ظهیری ابتدا معلم بود اما یک اتفاق باعث شد که او انگیزهای مضاعف برای حضور در بازار کار پیدا کند و پله پله تا بنیانگذاری اولین کارخانه سس در ایران پیش برود. او سالها در اتاقهای بازرگانی، نماینده بخشخصوصی بود و تا آخرین روزهای عمر در کمیته پیشکسوتان اتاق ایران فعالیت میکرد.
سبیل تاب داده و پر ابهت را از سال های جوانی روی صورت حفظ کرده بود. نوع آرایش سر و صورت را هرگز تغییر نداد تا در طول دهههای مختلف تنها رنگ موها عوض شده باشد. دستمال گردن را جایگزین کراواتِ دوران جوانی کرده بود تا آراستگی ظاهر را حفظ کرده باشد. پیرمرد، سال گذشته در هشتادو نهمین سال عمرش همچنان خوش پوش و پرطمطراق جلوه میکرد هرچند کمی خمید قامت شده بود و چروکیدگی پوست صورت، او را تکیده کرده بود. قامتش کوتاه بود اما پیشانیاش بلند. بختِ مردی که 60 سال فعالیت تولیدی و کارآفرینی انجام داده، آنقدر بلند بود که او را پدر صنایع غذایی ایران لقب دادهاند.
شاهرخ ظهیری که از موفقترین کارآفرینان در صنایع غذایی ایران به شمار میرود، 22 فروردین 98 از این دنیا رفت تا تنها آوازهاش در صنایع غذایی و تشکلهای بخشخصوصی باقی بماند.
ظهیری سالهای اخیر را بیشتر به فعالیتهای مدنی میگذراند. سالها در اتاق بازرگانی به عنوان نماینده بخش خصوصی فعال بود و در تشکلهای صنایع غذایی مسئولیت داشت. آخرین بار 11 اسفندماه 97 برای عضویت در هیات نمایندگان اتاق ایران کاندیدا شد. در روز رایگیری برخی از فعالان جوان بخشخصوصی با حضور در محل رایگیری با دیدن شاهرخ ظهیری با او عکس یادگاری میگرفتند.
بنیانگذار کارخانه سس مهرام و اولین کسی که مصرف سس را در ایران رواج داد، مهرام را در سال 1349 با یک میلیون تومان سرمایه و 13 کارگر و پرسنل ایجاد کرد و آن را به جایی رساند که سالها بعد آوازه آن در اروپا و آمریکا نیز پیچید. هرچند که این گنجبه با شیوه ای عجیب به رسول تقیگنجی تاجر نام آشنای دیگر فروخته شد تا امروز سرنوشت دیگری برای آن رقم خورده باشد.
شاهرخ ظهیری که اولین درآمد خود را از معلمی به دست آورد، بعدها وارد فضای کارآفرینی شد و وضعیت متفاوتی پیدا کرد اما مسیری که او پیموده، پیچیدگیها و دشواریهای کمنظیری داشته است.
تولد یک اعجوبه
اولین فرزند خانواده سرشناس ظهیری سال 1309 در ملایر به دنیا آمد تا پدر خانواده که به نام های ایرانی علاقه داشت، نام شاهرخ را برای او انتخاب کند. این تاجرزاده مجبور بود به خاطر شغل پدر از همان دوران کودکی به شهرهای مختلف سفر کند. خانواده مادری او هم تجارت پیشه بودند و با تاجران روس مراوده داشتند تا فعالیت اقتصادی در این خانواده ریشه دوانده باشد. هنوز فرزند ارشد خانوده وارد سن نوجوانی نشده بود که کسب و کار پدر رو به رکود گرایید. بازار تجارت فرش کساد شد تا شکست در تجارت اولین پدیده اقتصادی قابل درک برای پسر نوجوان خانواده باشد. کوچ به تهران نتیجه این شرایط اقتصادی بود. آن ها مدتی هم در قم زندگی کردند تا پدر خانواده ریاست اداره انحصار تریاک که زیرنظر وزارت مالیه بود را در سال 1314 به دست بگیرد. در همین سال ها، شاهرخ یک خواهر و یک برادر نصیبش شد که بعدها خواهر معلم شد و برادر بعد از تحصیل در رشته پزشکی به ریاست بیمارستان آمریکایی سابق و ساسان فعلی تهران رسید.
دست تقدیر
شاهرخ ظهیری دوران نوجوانی را در قم گذراند و در کنار تحصیل در رشته ادبی دبیرستان، مدتی هم به تحصیلات حوزوی پرداخت. سال پنجم دبیرستان برای او تازه به اتمام رسیده بود که سرنوشت شرایط را برای خانواده ظهیری تغییر داد. بیماری سال پدر را از پای درآورد تا شاهرخ در آغاز دوران جوانی مسوولیت جدیدی را روی دوش خود احساس کند. سرپرست جدید خانواده فقط 18 سال داشت که قیومیت مادر، خواهر و برادر را بر دوش گرفت. دولت وقت شرایط اشتغال را برای او با معافی کفالت سربازی و استخدام در اداره فرهنگ قم با مدرک پنجم دبیرستان فراهم کرد تا او در مهرماه 1328 در حالی که تنها 18 سال داشت، معلم چهارم دبستانی ها شود. شاهرخ ظهیری می گوید اولید حقوق او 64 تومان بوده که ماهانه 10 تا 12 تومان آن بابت اجاره خانه پرداخت می شد. در کنار درآمد معلمی اما به طور ماهانه، مبلغی از کار یک راننده بر روی کامیونی که از پدر به ارث رسیده بود، به خانواده تزریق می شد.
تدریس در کنار تحصیل
همزمان با تدریس اما شاهرخ ظهیری فرصت تحصیل در دانشگاه را از دست نداد. رشته حقوق دانشگاه تهران آنقدر برای او جذاب بود که بخواهد با شرایط سخت خانواده، وارد دانشگاه شود. سال دوم دانشگاه بود که انتقال به تهران را از اداره فرهنگ قم درخواست کرد که البته این اداره، دبیرستانی در کرج را برای تدریس ظهیری برگزید. در دهه 1330 حقوق معالمی او به 150 تومان رسید تا مرد جوان در کنار درآمدهای به جا مانده از اموال پدر، شرایط مناسبی برای خانوده اش رقم بزند.
نشستن روی چهارپایه
این تاجرزاده اما حاضر نبود اسیر دشواری های زندگی شود و به دنبال آنچه سال ها در سر می پروراند، نرود. سال 1337 و در اوج دوران جوانی تصمیم گرفت تا به رویه عادی زندگی تن ندهد و به تجربه های جدید دست بزند به همین دلیل در کنار تدریس در فروشگاه مرکزی کارخانه پارچه بافی درخشان یزد مشغول به کار شد. خودش میگوید ابتدا به او یک چهارپایه دادند تا در گوشهای روی آن بنشیند و رفت و آمد مشتریان را تماشا کند.
انگیزه اصلی
شاید اصلیترین انگیزه برای پیشرفت مرد جوان را منفورترین شخصیت زندگی او برایش ایجاد کرده باشد. داستان از این قرار است که شاهرخ پس از تدریس در یک دبیرستان دخترانه عاشق یکی از شاگرادنش میشود: «هر دو به هم دل بسته شده بودیم. وقتی فهمیدم او هم به من علاقه دارد تصمیم به ازدواج گرفتم.» مراسم خواستگاری اما برای شاهرخ دستاوردی به غیر از ازدواج داشت. پدر دختر وقتی متوجه می شود که شغل اصلی خواستگار معلمی است، موضعی سخت در برابر او می گیرد. «به او گفتم در کنار معلمی در بازار هم کار می کنم اما گفت به معلم جماعت دختر نمی دهم.» پدر دختر پای حرفش می ایستد تا شاهرخ ظهیری پاشنه های کفشش را برای پیشرفت شغلی و اقتصادی بالا بکشد. هرچند دختر مورد علاقه اش به اجبار پدر با یک سرهنگ ازدواج کرد و بعد از آن دست به خودکشی زد اما شاید همین رویداد، مرد جوان را در مسیر جدید زندگی ثابت قدم کرده باشد.
سر آغاز یک راه طولانی
فروشگاه پارچهبافی درخشان یزد و چهارپایه ای که روی آن می نشست اما روزی به نقطه پروازش تبدیل شد. درخشان یزد سالانه میلیون ها متر پارچه برای تهیه یونیفورم های ماموران و افسران شهربانی کل کشور تولید می کرد اما یک روز شهربانی اعلام می کند که دیگر قصد ندارد قرارداد جدیدی با این شرکت منعقد کند تا اصلی ترین مشتری درخشان پا پس کشیده باشد. مرد جوان از چهارپایه بلند می شود و تصمیم می گیرد که خود را نشان دهد. از مسوول خود فرصت می گیرد تا این مشکل را حل کند. ظهیری به اداره شهربانی می رود و با دشواری موفق می شود وقتی برای دیدار با یکی از مقامات ادره شهربانی بگیرد. از تیمسار می خواهد که مانع بیکار شدن او و دیگر کارگران کارخانه شود. این اتفاق رخ می دهد و یک سال دیگر خرید پارچه از این کارخانه توسط شهربانی ادامه می یابد تا مسیر جدیدی در زندگی حرفه ای شاهرخ ظهیری آغاز شود. هراتی، مسوول فروشگاه 500 تومان پاداش برای شاگردش که ماهانه 350 تومان حقوق می گرفت در نظر گرفت. او در سال های بعد به همراه همین کارفرما فعالیت تجاری در بخش واردات خودرو را نیز تجربه کرد و پیشرفت قابل توجهی در کار داشت به گونه ای که روزی صراف زاده نماینده یزد در مجلس شورای ملی که با هراتی ارتباط خوبی داشت و از سهامداران اصلی شرکت ایران و غرب بود او را برای همکاری فرا خواند. اسدالله علم وزیر دربار و دکتر بوشهری که در آن زمان شوهر اشرف پهلوی خواهر شاه مخلوع بود، از شرکای صراف زاده بودند. آن سه نفر بعدها گروهی را به نام گروه ماه تاسیس کردند که نوعی شرکت هلدینگ محسوب می شد. پس از مدتی کوتاه که شاهرخ ظهیری در شرکت ایران و غرب به فعالیت مشغول شد، به مدیرعاملی یکی از شرکت های تابعه آن به نام شرکت مهکشت رسید که در کار واردات ماشین آلات کشاورزی بود. شاهرخ ظهیری در آن مقطع علاوه بر مدیرعاملی شرکت مهکشت، مدیر فروش شرکت ایران و غرب نیز بود.
شکست و بازگشت به کار دولتی
بعد از مدتی او با بزرگان شرکت ایران و غرب به اختلاف می خورد و آنجا را ترک می کند. ظهیری که اعتبار و ارتباطات جدیدی پیدا کرده بود به یک شرکت واردات ماشین آلات کشاورزی می رود اما با تغییر سیاست های دولت در واردات ماشین آلات کشاورزی و تاسیس کارخانه تراکتورسازی تبریز بازار کار آن شرکت کساد می شود تا دوباره ظهیری به کار دولتی روی بیاورد. او که خاطره شکست پدر در تجارت فرش را در ذهن داشت بعد از مدتی پیشرفت با چالش مواجه می شود. او به مدت چهار سال در سمت مدیر مالی و ذی حساب در سازمان آب و برق گیلان مشغول شد اما بازهم از تلاش دست نکشید. او بار دیگر با تشکیلات شرکت ایران و غرب و شخص صراف زاده ارتباط برقرار کرد. به توصیه صراف زاده و شرکا ظهیری برای راه اندازی یک شرکت صنایع غذایی ترغیب شد.
تولد یک برند ملی
آن زمان صنایع غذایی در ایران از محدوده تولید کمپوت و رب گوجه فرنگی و تولیدات فله ای دیگری چون خیارشور و ترشی فراتر نمی رفت. محصولات آمریکایی و اروپایی نیز بازار ایران را در دست داشتند. ظهیری به دلیل توجه مصرف کنندگان به محصولات کنسرو شده به این سمت رفت و مقدمات تاسیس شرکت مهرام را فراهم کرد. سال 1349 ظهیری اولین دفتر شرکت مهرام را در پاساژ سلامت واقع در خیابان سعدی جنوبی راه اندازی کرد. رقبای بزرگی همچون یک و یک و چین چین اطراف مهرام وجود داشتند. ظهیری اما از میان محصولات کنسروی و غذایی، تولید سس را انتخاب کرد. سال 1351 در حالی که اولین محصولات تولیدی مهرام رفته رفته جای خود در میان مصرف کنندگان ایرانی باز می کرد، ظهیری دیگر بعد از 25 سال خدمت دولتی خود را بازنشسته کرده بود.
توسعه فعالیت و شاید آغازی دیگر
شاهرخ ظهیری برای تولید سس مهرام به سرکه مرغوب با فرمول خاص نیاز داشت که در آن زمان در ایران تولید نمیشد. کسب و کار او به گونهای رونق گرفته بود که کارخانه تولید سرکه وردا که متعلق به شهرام پهلوی نیا، پسر اشرف پهلوی بود را به مبلغ 30 میلیون تومان خرید. با خرید کارخانه وردا، مهرام وارد مرحله جدیدی از تولید شد. در شروع کار، شرکت مهرام برای تولید هفت نوع سس، یعنی سس مایونز، سس فرانسوی، سس هزار جزیره، سس ایتالیایی، سس ساندویچ و سس ماهی و کچاپ برنامه ریزی کرده بود. ظرفیت رسمی تولید کارخانه نیز در آن زمان 2 تا 3 تن معادل 100 کارتن بود. برای فروش این محصول هم روش های خاصی ترتیب داده شد. ظهیری می گوید: «روزها کارمان این بود که کامیون های پخش محصولات مهرام را به پیچ شمیران می فرستادیم. بلافاصله افراد آموزش دیده ای را نیز به عنوان مشتری به مغازه های پیچ شمیران می فرستادیم و هرکدام انواعی از محصولات مهرام را خریداری می کردند. مغازه دار هم که می دید برای محصولات ما آن همه مشتری پیدا شده، رفته رفته میل بیشتری به خرید از ما پیدا می کرد. به این ترتیب فروش محصولات مهرام در مدت کوتاهی رونق گرفت.» بعدها کار مهرام آنچنان رونق گرفت که حتی بعد از انقلاب در زمان تحریم، محصولات این شرکت از طریق دوبی به آمریکا صادر می شد. قفسه های فروشگاه های آلمان نیز زمانی این محصولات را در خود جای می داد تا برندی بزرگ متولد و بالغ شده باشد. هرچند که سرنوش این شرکت بزرگ به گونه ای رقم خورد تا او مجبور به واگذاری آن شود و حالا مدیران بورس از او تقاضای بازگشت به شرکت و سرو سامان دادن به اوضاع را کرده اند تا شاید بار دیگر کارآفرین بزرگ به خانه اش بازگردد.
دوران پس از مهرام
مهرام در سال ۱۳۷۵ با فروش سهام به بورس اوراق بهادار راه یافت و شرکتهای لیموندیس شیراز، ترنج در تنکابن، سنوس جیرفت و پخش مهبان به مجموعه این گروه تولیدی اضافه شد. شاهرخ ظهیری سهام خود را به رسول تقی گنجی واگذار کرد. تقی گنجی بعدها به پدیده بورسبازی مشهور و در این زمینه مجرم شناخته شد. قبل از نهایی شدن این پرونده او به خارج کشور گریخت و چند سال پیش جان سپرد. شاهرخ ظهیری اما فعالیتهای خود را بعد از مهرام هم در صنعت غذایی با تاسیس گروه تولیدی گوهرنوش ادامه داد. این گروه در زمینه تولید نوشابه، چند نوع آبمیوه و آب معدنی فعالیت دارد. گوهرنوش که در شهریار واقع شده با همکاری شرکت بهروز برنامه وسیع کشت و صنعت را در منطقه استان کرمان در دست اجرا دارد.
با این وجود ظهیری، در تمام این سالها فعالیتهای مدنی را رها نکرد. مدتها به عنوان نماینده فعالان اقتصادی در اتاق بازرگانی فعال بود و حضورش در تشکلهای صنایع غذایی را تا روزهای پایانی عمر ادامه داد.