گروهی از چهرههای جوان، متقاضی حضور در میان فیلمسازانِ فیلم اولی شدند که اغلب آنها نه تجربه عمیقی در فیلمسازی مستند و کوتاه دارند و نه به سنت گذشته سینمای ایران، تجربه دستیاری را در سینمای کشورمان پشت سر گذاشتهاند و از این منظر مشخص نیست، اگر آثار آنها به مرحله تولید برسد، دورنمای سینمای ایران برای سال آینده در چه سطحی خواهد بود و چه بسا روند ورود فیلمسازان تازه نفس که حاوی ایدههای نو بودهاند با چالشهای جدی مواجه شود.
به گزارش «تابناک»؛ همزمان با افزایش تولیدات و دورخیز فیلمسازان برای پیشتولید به قصد رونمایی از آثارشان در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، آهسته آهسته نام برخی چهرهها مطرح میشود که ظاهراً قرار است به عنوان کارگردان فیلم اولی پا به عرصه بگذارند و فضای حرفهای فیلمسازی را تجربه کنند. این رویکرد قاعدتاً به نفع سینمای ایران است، چون سینما دائم نیاز به تزریق نسل تازه فیلمسازان به عنوان خون تازه دارد که حاوی طرحها و ایدههای نو برای فیلمسازی است.
این رویکرد با توجه به بیانگیزگی و کمکاری برخی فیلمسازان شاخص نسل اول و دوم پس از انقلاب، اساساً اقدامی اجتنابناپذیر است و نه تنها رقابت را در سطحی قابل توجه ارتقا میدهد، بلکه منجر به افزایش در کیفیت تولید میشود، چرا که یکی از مؤلفههای حضور در سطح بالای رقابت، افزایش کیفی فیلمهاست. نسل تازه فیلمسازان جوان نظیر محمدحسین مهدویان، سعید روستایی، رضا درمیشیان، شهرام مکری، وحید جلیلوند، نیما جاویدی و... که در فضاهای متفاوت و برای ذائقههای متنوع تولید اثر میکنند، هر یک رویکردهای جسورانهای در پیش گرفتهاند که موفقیتهایی برای آنها داشته است.
از قضا سرمایه گذاران و تهیه کنندگان نیز به جای آنکه ریسک سرمایه گذاری در آثار کارگردانهای پیشکسوتی چون مسعود کیمیایی یا داریوش مهرجویی را به خرج دهند، سراغ آثار سینماگران جوان رفتهاند و سرمایههای کلان را در اختیار چهرههای جوان قرار دادهاند و در اغلب اوقات نیز جواب گرفتهاند. از این منظر نیز جوانگرایی در سینمای ایران اینقدر موفق بوده که بسیاری از صاحب نظران، صدور تعداد محدودی مجوز برای فیلم اولیها در هر سال را یک رانت و امضای طلایی تلقی میکنند و اعتقاد دارند نباید چنین تفکیکی قائل شد و ورود نسل تازه فیلمساز را محدود کرد؛ اما شاید قدمهای اشتباه در این مسیر، فضا را تغییر دهد.
گروهی از چهرههای جوان در صف دریافت پروانه ساخت برای فیلمهای سینمایی در سال جدید قرار گرفتهاند که با یک جستجوی ساده میتوان دریافت حضور جدی در سینما در حد دستیار دوم کارگردان نیز نداشتهاند و با تکیه بر تهیه کنندگان و عقبهشان به دنبال کارگردان شدن به هر قیمتی هستند. البته مسیر دیگر ورود به سینما به جز روش سنتی دستیاری، ساخت فیلمهای کوتاه یا مستند است؛ اما به جز یکی از این چهرهها که از قضا پروانه ساخت گرفت، دیگران در این سطح نیز فاقد سابقه معناداری هستند و این موضوع اسباب نگرانی است.
در گذشته برخی اشخاص که پیش از تکیه بر صندلی کارگردانی، دوربینهای حرفهای فیلمبرداری را نیز از نزدیک ندیده بودند، به مدد برخی تهیه کنندگان واسطه فیلمساز شدند و حتی فیلمهایشان اکران نیز شد؛ اما اکنون اثری از آثارشان در سینمای ایران نیست. به نظر میرسد، سرنوشت برخی از اسامی که اکنون به عنوان فیلمسازِ فیلم اولی مطرح است نیز بیشباهت به اشخاص پیشین نباشد و سرمایه شخصیشان یا نهادهایی که آنها را برای ورود به این عرصه حمایت میکنند، خروجی قابل قبول و قابل دفاعی نخواهد داشت و صرفاً «عنوان» دهان پر کارگردان را برای آنها به ارمغان خواهد آورد.
هرچند حذف امضاهای طلایی و رانت ورود به عرصه کارگردانی سینمای داستانی، امری ضروری است و باید به سپردن امور به نهادهای غیرذینفع، گامهای عملی در این زمینه برداشت، در عین حال انتظار میرود حداقلهایی در این زمینه اعلام شود. در شرایط کنونی هر شخصی که پشتیبانی شماری از نهادها یا چهره بانفوذی در سینما را به عنوان تهیه کننده داشته باشد میتواند کارگردان سده و بیتجربگی کارگردان به حساب باتجربگی تهیه کننده گذاشته شود که این فرمول غلطی است و صرفاً به پدیده تهیه کنندگان واسطه دامن میزند.
انتظار میرود، از کارگردانهای فیلم اولی خواسته شود، دستکم یک فیلم کوتاه یا یک فیلم مستند که به یکی از رویدادهای ملی سینمای ایران نظیر جشنواره سینماحقیقت یا جشنوارههای ملی و جهانی فجر راه یافته باشد، در کارنامه داشته باشد تا شناختی از پروسه پیشتولید، تولید و پستولید داشته باشد. سینما گرانترین هنر است و چنین ملاحظاتی در درجه اول، لطف به جوانهایی است که تصور میکنند همین که فیلم اولشان را با هر کیفیتی بسازند در کنار جان فورد و آلفرد هیچکاک قرار میگیرند.