مترجم قدیمی فوتبال ایران که مربیان کروات بسیاری را در فوتبال ایران همراهی کرد، در گفت و گویی تلویزیونی اقدام به افشای برخی مسابل پشت پرده تیم ملی کرد.
به گزارش تابناک ورزشی، رضا چلنگر در تازه ترین خاطرات ارزشمندش از بودن در کنار بلاژویچ درباره ماجرای بازی با بحرین و شکست عجیب تیم ملی حرف زد : « در آن اردو اتفاقات عجیبی رخ داد. بحرینیها در تایلند بودند. یک آتش سوزی کوچک در ورزشگاه رخ داد بازی را تعطیل کردند. همان تیم داوری بازی رفت ایران و بحرین که گل درست کریمی را مردود کرد برای قضاوت بازی برگشت آوردند. ما ۶ روز خارج از برنامه در بحرین بودیم. روزهای سختی بود. بازیکنان را کنترل کردن سخت بود. همه بچهها واقعا شیطان بودند.»
کشک بادمجان نه، اما به هیچ چیزی نه نگفتیم!
کشک بادمجان نبود، ولی غذای خیلی مفصل شامل برنج، جوجه کباب، کباب کوبیده و برگ و پیش غذا بود. میهمان سفارت بودیم. هیچ کس هم به میز غذا نه نمیگفت. ۶ ساعت قبل از مسابقه شیک، کافه گلاسه و ... هم سفارش دادند که ۶ ساعت قبل از مسابقه هضم آن خیلی سخت بود. البته سفارت هم نیت بدی نداشت و سعی کردند محبت کنند. ما هم کلا به هیچی نه نگفتیم!
بلندگوهای ورزشگاه منامه اندازه من بود
در ورزشگاه هم فضا خیلی بد سازماندهی شده بود و بلندگوها را بد جا گذاشته بودند. بلندگوها اندازه من بودند! تماشاچیهای ایرانی را راه ندادند و ۹۰ دقیقه الفاظ رکیک فارسی میگفتند و داور هم از دستش در رفت یا تعمدی در کار بود که خیلی موارد را نمیدید.
بلاژویچ در رختکن گفت از کاپیتان تان خجالت بکشید
جو سنگینی در رختکن بود. همه مغموم بودند. قوزک پای علی دایی بریدگی داشت و بخیه زده بود. بحرینیها با استوک زده بودند و جوراب او خونی بود. از سرش هم خون میآمد و شکسته بود. داخل رختکن علی مثل یک شیر عصبانی بود. بلاژویچ هم آمد و داد زد سر همه. من هم داد زدم. گفت: خجالت بکشید. نگاه کنید این کاپیتان تان است که مثل شیر میرود و میآید. گفت: ببینید سرش را شکستند. پایش را زدند. کدام یک از شما به اندازه او در زمین جنگیدید و عرق ریختید؟ تک گل ما را هم در آن بازی علی دایی زد.
بحرینیها تحت تاثیر موادمخدر بودند!
بلاژ کلا از همه بازیکنان شاکی بود. از خط دفاع و گلر بگیرید تا بک چپ و راست و به همه اعتراض میکرد. مگر قبل از بازی نگفتم اینها انگار تحت تاثیر مواد مخدر هستند؟ او هیچ وقت عادت نداشت از جلسه فنی تا بین نیمه حرف بزند، ولی او گرم کردن بحرینیها را دید و به رختکن برگشت. رفتیم در رختکن به بچهها گفت: من آنها را دیدم. در حالت عجیبی هستند. از نگاهها دیدم. اگر نرم بروید داخل زمین مثل بره شما را میکشند.