فیلم سینمایی «رُما | روما | Roma» به کارگردانی آلفونسو کوارون، یک اثر داستانی بلند سیاهوسفید، بحثبرانگیز و موفق، محصول سال ۲۰۱۸ است؛ فیلمی که در برنده جوایز بهترین فیلم خارجیزبان در نود و یکمین دوره جوایز اسکار و هفتاد و ششمین مراسم گلدن گلوب و همچنین برنده شیر طلای ونیز شد و این به جز سیل جوایزی بود که این فیلمساز مکزیکی برای این ساخته خاص به دست آورد؛ اما چرا روما فیلم مهمی است و تماشایش یک تجربه خاص به حساب میآید؟
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ یک خانواده بزرگ از طبقه نیمهمرفه مکزیکی در دهه هفتاد میلادی با همراهی دو خدمتکار زن در مکزیکوسیتی زندگی میکند. داستان در عین حال که به این خانواده میپردازد، تمرکز بر زندگی «کلئو» یکی از دو خدمتکار خانه با نقشآفرینی یالیتزا آپاریچیو دارد که عملاً بخشی از خانواده آنهاست و با آنها به سفر میرود و در تجربیات شیرین زندگیشان، همراه بچههاست. کلئو همراه با آنها به مسافرت میرود و به بچههای این خانواده بسیار علاقه دارد، سعی میکند کارش را به بهترین نحو انجام دهد و در درگیریها و اختلافات این خانواده وارد نشود.
در نگاه نخست با مسترشاتی که از خانه و بعد هیاهوی اهالی خانه میبینیم تصور میکنیم داستان فیلم پیرامون خانواده است و کلئو بخش کوچکی از داستان است؛ اما همانگونه که کوارون در جایگاه نویسنده و کارگردان در نظر، تمرکز داستان بر کلئو است. کوارون که خود در کودکی در خانواده مرفه در مکزیک زندگی کرده، به گفته خودش از زندگیاش در این اثر گرته برداری کرده و حتی پرستاری که در این داستان محوریت را دارد نیز برگرفته از شخصیت پرستار او در دوران کودکی است.
زندگی کلئو از آنجایی وارد چالش میشود که با «فرمین» پسرخاله «رامون» نامزد «مانیتا» خدمتکار دیگر وارد رابطه میشود و این رابطه را درگیر بارداری ناخواسته میکند. کلئو به محض اینکه این موضوع را با آن فرمین در میان میگذارد، فرمین غیب میشود. دوربین در یک نمای لانگ شات، با اندکی فاصله از دو کاراکتر، لحظات انتقال این خبر از کلئو به فرمین را به تصور میکشد. فرمین در ابتدا خودش را عادی و آرام جلوه میدهد اما چند ثانیه بعد به بهانه دستشویی از سالن خارج میشود و بازنمیگردد. کلئو به دنبال فرمین میگردد و وقتی او را مییابد، با برخورد خشن و انکار فرمین مواجه میشود اما این تلخترین لحظاتی نیست که از فرمین میبینید و ثانیههای دردآورتری در پیش است... .
از سوی دیگر پدر خانوادهای که کلئو در آن زندگی میکند، به بهانه سفر به کانادا برای یک دوره مطالعاتی، خانه را رها میکند و در همان مکزیکوستی با معشوقش میگردد. وقتی «سوفیا» مادر این خانواده از این رویداد آگاه میشود، شادی رخسارش رنگ میبازد و درمییابد اکنون باید ستون خانه باشد؛ اما کودکان شادند به مصداق شعر «آیندگان» برتولت برشت: «گره بر ابرو نداشتن، از بی احساسی خبر می دهد؛ آنکه می خندد، هنوز خبر هولناک را نشنيده است» و حقیقت را نمیتوان تا ابد پنهان کرد. کودکان میگریند، وقتی درمییابند سفر تفریحیشان به دریا پس از واقعه تلخ برای کلئو، مقدمهای است برای بیان جدایی پدر از مادر و زندگی متفاوت آنها.
کوارون برای نزدیک کردن فضا به آن دوران، فیلمبرداری را سیاه و سفید انجام داده اما نه سیاه و سفید روی نگاتیو، بلکه سیاه و سفید شفاف با دوربین «الکسا 65 | ALEXA 65» که حاصلش تصویر فوقالعاده ثبت شده توسط شخص کوارون در مقام فیلمبردار است. کوران که صحنههای بلند در آثارش به یکی از امضاهای کاریاش بدل شده، در این اثر نیز از این تکنیک بهره میگیرد و دور از اغراق نیست که بگوییم موسیقی استیون پرایس به خوبی کمک کرده تا برخی از این سکانسهای طولانی برای تماشاگر با ریتم بهتری طی شود و روایت به خصوص برای تماشاگر عادی گیراتر باشد و فیلمی در حال و هوای «نئورئالیسم» ایتالیا را موثرتر نموده است.
دوربین روی پایه با اکستریم لانگشاتهایی که کارگردان اجازه داده کاراکترها از نمای دور به آهسته در آن وارد و از آن خارج شوند، به خوبی کار میکند و در پیشبرد اثر موثر است. مهندسی کوارون در برخی صحنهها فراتر از یک دکوپاژ است و با وجود آنکه کاراکتر از نمای لانگ شات تا کلوزآپ بارها تغییر وضعیت میدهد، دوربین حتی اندکی تغییر کادر نمیدهد. در مقابل گاهی که انتظارش را نداریم، دوربین کاراکترها را تعقیب میکند و تماشاگر را در معرض زوایایی از داستان قرار میدهد که ظاهراً ارتباطی با داستان ندارند اما به سرعت بخشی تعیین کننده در داستان میشوند. به عنوان نمونه تمرکز بر کشتار دانشجویان در جریان اعتراضات دانشجویی 1971 است که به سرعت تاثیرش در سرنوشت کلئو عیان میشود.
در عین حال برای کوارون که یک فیلم پانزده میلیون دلاری را نه به مقصد گیشه بلکه به مقصد عمده وی او دیهایی چون نتفلیکس میساخته، نمایش تجربه نوستالژیک زندگیاش در مکزیک قدیم با «روما» نیز یک هدف بوده و چنین به نظر میرسد بسیاری از اجزای داستان و رویدادهای جنبی نیز چنین کارکردی دارند. این پروژه شخصی در همان محل «کولونیا روما» که خاطرات کودکی کوارون ثبت شده بود و در خانهای که در معرض تخریب قرار داشت، ثبت شد؛ خانهای که وقتی اعضای خانواده این کارگردان اجزایش را دیدند، تأکید کردند که 70درصد وسایلش شبیه به آن چیزی است که در خانه کودکی کوارون وجود داشته است.
او حتی برای انتخاب بازیگران فیلمش روستا به روستا در مکزیک گشت تا بازیگرانی که شبیهترین چهره در ذهن او نسبت به آن دوران هستند را بیابد و یافتن یالیتزا آپاریچیو در نقش کلئو حاصل این جستوجو است و از قضا دوست نزدیک کلئو را نیز برای تقویت صمیمت میان این دو به عنوان بازیگر نقش پرستار دیگر انتخاب کرد. وقتی میبینیم که کوارون علاوه بر نویسندگی، کارگردانی و فیلمبرداری، تدوین این اثر را نیز به شخص دیگری نسپرده و خود انجام داده تا هسته اصلی داستان را آنگونه که میخواسته بیش از هر چیزی قریب به ذهنش خلق نماید، میتوان این اثر را تا حدود زیادی یک پروژه شخصی برای این سینماگر مکزیکی قلمداد کرد که بنا بر آرای منتقدین موفق بوده است.
با وجود آنکه این یک روایت شخصی برای کوارون محسوب میشود، به جز معدود سکانسهایی نظیر ورود پدر عصبی به خانه، دوربین اغلب کمی دور میایستد و نماها عمدتاً مدیوم شات و در مواردی لانگ شات و حتی در شماری از نماهای باز اکستریم لانگ شات است و بدین ترتیب کارگردان از نزدیک شدن بیش از حد به کاراکترها پرهیز کرده و بخشی از روایت و حال و هوای آن را با استفاده از نمایش صحنه و حال و هوای آن به تصویر کشیده است؛ اتفاقی که در سکانس پایانی و تغییر وضعیت خانه پس از یک رویداد خاص (که بیانش به لو رفتن داستان منجر میشود) نیز نمایان است.
کوارون در فیلمی که داستان فراز و نشیب فراوانی ندارد، با فرم به خوبی بازی میکند و آن را به کمال میرساند؛ چه آنجا که نشان میدهد خانه ظرفیت خودرو پدر را ندارد و نشان میدهد این مرد این جا را برای زندگی تنگ و نامناسب میداند و از رفتن به آن عصبی است و چه آنجا که کلئو با وجود عدم تسلط بر شنا دل به دریا میزند تا کودکانی را نجات دهد که همچون خواهر و برادرش دوستشان دارد و جزئی از خانوادهشان شده و نگرانی را با سانتیمتر به سانتیمتر پیش رفتن در دریا در همین داستان کم التهاب همراه تماشاگر میکند. شاید برای برخی ناظران این فیلم اثری حوصلهسربر باشد اما برای اهل فن، روما یک اثر تکنیکی سطح بالاست که هنر کوارون را در نویسندگی، فیلمبرداری، تدوین و کارگردانی به رخ میکشد.