«فرار مغزها»؛ عبارتی دو کلمهای که واکنشهای گوناگونی را در طول سالها به خود دیده است. برخی آن را تایید و برخی رد میکنند. عدهای ضررهای مالی و معنویاش را بر میشمارند و عدهای به آنها که رفتهاند، به دلایل گوناگون حق میدهند. برخی نیز در تعریف «مغز» ماندهاند. در واقع اینکه آیا مغز، شامل هر نیروی دانشآموخته یا دارای مهارت میشود و یا تنها نخبگان را در بر میگیرد، اختلاف وجود دارد. به هر ترتیب، نگاهی به وسعت علاقه جوانان به مهاجرت، نشان میدهد که به هر حال عده زیادی به فکر یا در حال رفتن از کشور هستند و در این میان، حتما نخبگانی هم وجود دارند.
سورنا ستاری، معاون علمیفناوری رئیسجمهوری، اردیبهشت ۹۷ گفته بود: «هرچند سهم بالای افراد تحصیلکرده در مهاجرت از کشور نگرانکننده است، اما آمار خروج نخبگان از کشور پایینتر از نُرم جهانی است». بر اساس نُرم جهانی سه درصد مهاجرت شامل نخبگان میشود، اما این میزان در ایران یک درصد است. در سوی دیگر، اما محمدباقر لاریجانی، معاون آموزشی وزارت بهداشت دیروز با اشاره به این موضوع که ایران رتبه دوم فرار مغزها در جهان را داراست، گفت: «سالانه، ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار متخصص تحصیلکرده از کشور مهاجرت میکنند و لازم است برای استفاده از آنها در داخل کشور برنامهریزی شود». این آمار در عین حال در تضاد با آمارهای پیشینی است که ایران را در رتبه چهارم مهاجرت نخبگان و فرار مغزها عنوان میکرد. در میان این آمارها، باید به این نکته اشاره کرد که شاید تعریف نخبگی در آمارهای ارائه شده از سوی مسئولان گوناگون کمی پیچیدهتر باشد.
نخبه کیست؟
طبق اساسنامه بنیاد ملی نخبگان، نخبه به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق میشود که اثرگذاری وی در تولید علم، هنر و فناوری کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و متوازن کشور شود. بر این اساس، برگزیدگان المپیادهای علمی معتبر داخلی و جهانی، برگزیدگان آزمونهای کنکور سراسری، مخترعان و مکتشفان، دانشآموختگان برگزیده رشتههای دانشگاهی و مدیریت حوزه علمیه قم و خراسان، برترینهای مسابقات علوم قرآنی، شخصیتهای برجسته علمی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آفرینندگان آثار بدیع و ارزنده ادبی و هنری، اعضای هیئت علمی دانشگاهها و موسسات پژوهشی و فناوری و مدرسین و محققین علوم حوزوی در تعریف نخبگی گنجانده شدهاند. با این حال، دو انتقاد اساسی به این تعریف مطرح است. اول اینکه در مواردی مثل برگزیدگان المپیادها یا آزمونهای سراسری، رتبه مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس به عنوان مثال رتبه چهارم یک المپیاد جهانی یا نفر پنجاه و یکم کنکور تجربی، به دلیل تنها یک رتبه اختلاف، نخبه محسوب نمیشوند! این فارغ از میزان استاندارد بودن آزمونها، شرایط سنی بروز نخبگی و به طور کلی عوامل ایستا و موقت برای احراز عنوان نخبگی است. از سوی دیگر، به اعتقاد بسیاری از کارشناسان به ویژه در حوزههای علوم تربیتی، آموزشی و روانشناسی، نخبگی هر فرد در شرایط خاصی بروز میکند و درصورت عدم وجود آن شرایط، نمیتوان درباره نخبگی فرد به طور دقیق اظهارنظر کرد. نتیجه اینکه شاید تعاریف و آییننامهها، فردی را نخبه تلقی نکنند، اما اصولا میزان ضرر رفتن آن فرد از کشور، هیچ ارتباطی با این تعاریف نداشته باشد.
آمارهای گیج کننده مهاجرت نخبگان و ایرانیها
دی ماه ۹۷، بهرام صلواتی، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور، در نشستی با عنوان «مهاجرت، تمنای رفتن»، اعلام کرد که ایران رتبه چهارم مهاجرت تحصیلکردگان را پس از کشورهای هند، فیلیپین و آمریکا-کانادا، دارد. وی با اشاره به اینکه ایران رتبه ۱۲ تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا را دارد، درباره ماندگاری ۹۰ درصدی دانشجویان ایرانی در کشورهای دیگر ابراز نگرانی کرده بود. وی همچنین گفت که در حال حاضر سهم مهاجرت دانشجویان در ایران نسبت به افزایش جمعیت آنها، شیب نزولی یافته است و از ۲ درصد جمعیت دانشجویان مهاجر در دهههای ۹۰ میلادی به یک درصد در سال ۲۰۱۶ رسیده است. به گفته صلواتی، ایران طبق آمار رسمی یک و نیم میلیون مهاجر و بر اساس آمار غیررسمی، ۷ تا ۸ میلیون مهاجر در جهان دارد. بر این اساس ایران رتبه ۳۱ در کشورهای مهاجرفرست داشته و سالانه ۳۰ تا ۴۰ هزار مهاجر به سراسر دنیا میفرستد.
بر اساس پژوهشی میان ۴۲۵ مهاجر ایرانی که نتایج آن در این نشست مطرح شده بود، انگیزههای تحصیلی و پژوهشی به ویژه در مقطع دکتری، وجود سد کنکور برای ورود به دانشگاه، کیفیت دورههای تحصیلی، نبود فرصتهای شغلی و سطح حقوق و دستمزد به ترتیب انگیزههای اصلی مهاجرت ایرانیان عنوان شده است. بر این اساس، ۷۵ درصد مهاجران ایرانی پیش از مهاجرت شاغل بودهاند که حدود ۵۰ درصد آنها مشاغلی با قرارداد ثابت و سالیانه داشتهاند. این پژوهش همچنین ارتباط مهاجرت این مهاجران به امکان فعالیت دانشگاههای بینالمللی در ایران یا داشتن شغل مناسب در ایران را رد میکند. در نتیجه به نظر میرسد دلایلی مثل تجربه زندگی در خارج از ایران و تمایل به تحصیل و داشتن مدرک دانشگاههای خارجی، عامل قویتری باشند.
شاید مطالعه این آمارها هر کسی را گیج کند. مثلا چطور ممکن است که تمایل به مهاجرت در ایران شیب صعودی ملایم داشته باشد، اما آمار مهاجرت دانشجویان شیب نزولی داشته و حتی زیر نرم جهانی قرار گیرد؟ پاسخ به این نکته زمانی مهم میشود که بخشهای گوناگون این آمارها، مورد استفاده موافقان و مخالفان وجود معضلی به نام «فرار مغزها» در کشور قرار میگیرد. مسئله اصلی در بررسی این آمارها، این است که آنها را باید در کنار یکدیگر دید. مثلا درمورد آمار مهاجرت دانشجویان، باید این نکته را در نظر گرفت که با توجه به افزایش فرصتهای تحصیلی در دانشگاهها و موسسات آموزشی عالی کشور و پذیرش بدون کنکور در بسیاری رشتههای دانشگاه، وجود موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی و مانند آن و نیز تب طولانی مدرکگرایی، تعداد دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی ایران رشد قابل توجهی را به ویژه در سه دهه اخیر به خود میبیند. در عین حال باید شرایط اقتصادی و کاهش ارزش ریال در برابر ارزهایی مثل دلار و یورو و نیز سختگیری بیشتر کشورهای مقصد مهاجرت ایرانیان درباره مهاجران ایرانی به دلیل اختلافهای سیاسی – مثل قانون «تراول بن» آمریکا علیه ایران و چند کشور دیگر به دستور دونالد ترامپ – را نیز به این معادله اضافه کرد. در این شرایط، رتبه چهارم مهاجرت دانشآموختگان دانشگاهی، رتبه دوم فرار مغزها و رتبه چهارم ایرانیها در ثبتنام لاتاری ورود به آمریکا میان ۱۰۰ کشور جهان معنایی تازه مییابند. با این حال در سوی دیگر ماجرا شرایط آن قدر هم بد نیست و رتبه ۷۷ شاخص جریان بالقوه مهاجرت جوانان نیز ایران و رتبه ۷۸ در شاخص جریان بالقوه جذب استعدادها نشان میدهد که وضعیت ایران در شاخص جریان بالقوه مهاجرت قابل قبول و خوب است و به هیچ عنوان ایران جزو کشورهای دارای آمار بالای مهاجرت قرار ندارد.
چه باید کرد؟
در درجه اول به نظر میرسد که آمارهای دقیق و تفکیکی درباره مهاجرت ایرانیها و نیز تعاریف و آمارهای درست از نخبگی مهاجران وجود ندارد. بارها از سوی کارشناسان تاکید شده است که آمار منتسب به صندوق بینالمللی پول درباره رتبه یک ایران در مهاجرت نخبگان، غلط و اشتباه است و وجود خارجی ندارد. در عین حال آمارهای مربوط به پژوهش موسسه گالوپ مربوط به سال ۲۰۱۶ نیز تنها مورد ارجاع مورد اتکای آمارهای مهاجرتی است. هر چند در سالهای اخیر، تلاشهایی برای سر و سامان دادن به این آمارها اتفاق نیفتاده است، اما بدون آمارهای دقیق و درست و قابل وثوق، نمیتوان برنامهریزی درستی برای مسئله کرد؛ مسئلهای که تنها میتوان وجود آن را تایید کرد و میزان سختی و آسانی یا شرایط بحرانی یا غیربحرانی بودن آن امکان سنجش دقیق ندارد. در عین حال، بدیهیات موضوع مهاجرت، مثل شرایط اقتصادی، اشتغال، تحصیل، وضعیت اجتماعی و سیاسی را نیز نباید از این ارزیابیها خارج کرد. به هر ترتیب، به گفته مسئولان، خسارت فرار مغزها – حتی اگر اصطلاح آن اشتباه باشد – در سال معادل ۶۰ میلیارد دلار برآورد میشود و جلوگیری از این ضرر، برنامهریزی مناسبی را میطلبد و باید آن را جدی گرفت.
این مطلب نخستین بار در روزنامه ابتکار منتشر شده است.